در متون مقدس ادیان ابراهیمی آمده است که خدا انسان را به صورت خود آفرید. انسان در صورت خداگونه بود و در سیرت نیز، چنانکه ملایک به فرمان الاهی بر انسان سجده بردند و خدا بر آفرینش او به خود تبریک گفت. آفرینش با خلقت انسان به کمال رسیده بود: انسانی که نسخه خدا بود، (در فطرت) خداگونه میاندیشید و خداگونه عمل میکرد، به راه خدا میرفت، بنده خالص و مطیع خدا بود، و چون نسخه خدا بود شک و تردید و پرسش و چون و چرا در کار خدا در ذهن او جایی نمیتوانست داشته باشد. این انسان خداگونه و اشرف مخلوقات، اما، در اولین آزمایش خود مردود گردید، با ابلیسِ رانده شده از درگاه الاهی که بر خلاف ملایک دیگر از سجده به انسان سر زده بود دمخور شد، در کار خدا چون و چرا کرد و برای همیشه از بهشت برین به زیر افکنده شد.
پروژه آفرینش که قرار بود با خلقت انسان خداگونه به کمال برسد، در اوج موفقیت خود بذر عصیان و کفر و فسق و گناه و شرک و چون و چرا و نافرمانی را نیز در انسان ریخت. نظام «کامل» جهانی که انسان در آن نسخه خدا بود و نسبت به خدا تعبد کامل داشت لمحهای بیش طول نکشید. مدینه فاضلهای که همه در آن سر به فرمان خدا داشتند و کسی جز آن چه که خدا مقرر کرده بود یا مشیت او بود عمل نمیکرد زود از هم پاشید. کمال، مقدمه سقوط بود، و سقوط، جاودان. این داستان آفرینش بود و خدای آسمانی قادر متعال. کار خدایان زمینی که دیگر جای خود دارد - کسانی که تلاش میکنند جامعه و نظام را به هیئت خود بسازند و به سیرت خود بیارایند. انسان را متعبّد میخواهند و این که همانگونه بیندیشند که خود میاندیشند و آنگونه عمل کنند که خدایگان میخواهد.
خدایان روی زمین (دیکتاتورها) تلاش زیادی به عمل میآورند که نظام سیاسی را به سلیقه خود بسازند، مهر خود را بر آن بزنند و آن را یک سره تابع خود کنند. کمال مطلوب آنان این است که همه مانند آنان بیندیشند، گفته و فرمان آنان را وحی منزل پندارند، در کار آنان چون و چرا نکنند و صلاح و خیر خود را در اطاعت مطلق از دیکتاتور ببینند. به عبارت دیگر، میخواهند همه در صورت آنان باشند و سیرت آنان را دنبال کنند. مدینه فاضله دیکتاتورها جامعهای است که در آن کسی به گفتار و کردار رهبر، پیشوا، رییس، شاه یا امام چون و چرا نکند و بلکه سمعاً و طاعتاً از او فرمان ببرد. پروژه دیکتاتور ایجاد جامعهای همرنگ و همساز با منویات او است. جامعهای که افراد آن کمال را در اینهمانی و هماندیشی با رهبر ببینند و جز آن چیزی را نبینند و نیندیشند و نخواهند. جامعهای که در آن کسی به خود اجازه ندهد رهبر را زیر سؤال ببرد یا در درستی فکر و کار او تشکیک کند. جامعهای که رهبر را فصل الخطاب هر امری بشناسد و از آن اطاعت کند.
خدایان زمینی، البته، برای ایجاد این جامعه مطلوب چارهای ندارند جز این که دست به سرکوب بزنند و نوعی «مهندسی اجتماعی» را سازمان دهند. تقسیم جامعه به نیروهای خودی و ناخودی و تصفیه تدریجی نیروهای ناخودی (حتا به صورت فیزیکی) به خصوص از ارگانهای حکومتی در صدر برنامههای آنان قرار میگیرد. لازمه این امر خشونت و کشتار و احیانا نسل کشی است. نمونههای برجسته این مهندسی اجتماعی در قرن بیستم در جهان در آلمان هیتلری، شوروی استالین و کامبوج پُل پُت دیده شده است. در هر سه مورد، دیکتاتور به منظور ایجاد مدینه فاضلهای که در آن همه مانند رهبر بیندیشند و بدون چون و چرا از او فرمان ببرند به وسیعترین تصفیه خونین اجتماعی دست زده است.
ایجاد مدینه فاضله اسلامی در ایران نیز از آغاز تشکیل جمهوری اسلامی در صدر برنامه رهبران این کشور قرار گرفت، و تمام ابزارهای آموزشی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برای اجرای آن به کار گرفته شد. علاوه بر این، از حربه سرکوب و شکنجه و اعدام به عنوان اصلیترین ابزار سرکوب ناخودیها استفاده شد که به یکی از خونینترین تصفیههای سیاسی در تاریخ اخیر ایران منجر گردید. تصفیههای خونین دهه اول انقلاب تقریبا تمامی نیروهای اپوزیسیون را نابود کرد و نظام سیاسی حاکم را از چالش آنان در امان گذاشت. علاوه بر این، کلیه نهادهای دولتی و سازمانهایی که از بودجه عمومی اداره میشوند با اتخاذ سیاستهای «گزینش» و «پاکسازی» به تدریج از عناصر و نیروهای ناخودی پاک شدند و رنگ و روی نظام اسلامی حاکم را به خود گرفتند. ولی در یک جا، رژیم در این یک دست کردن نظام حاکم مشکل پیدا میکرد و آن نهادهای «انتخابی» بود.
رژیم حاکم در «اسلامی» کردن نهادهای انتصابی مشکلی نداشت و به تدریج آنها را مطابق نسخهای که از سوی رهبر تعیین شده بود شکل داد. قوه قضاییه جمهوری اسلامی به سرعت اسلامی شد و تعریف قضا عملا به آن چه که رییس فعلی آن در «اطاعت از رهبر» خلاصه کرده است تغییر یافت. نهادهای انتصابی دیگر، از شورای نگهبان گرفته تا شورای عالی فرهنگی و سایر نهادهایی که به این یا آن مناسبت شکل میگرفت از افراد مطیع رهبر پر میشدند. دانشگاهها که سنگر نواندیشی و آزاد اندیشی بودند در یک تصفیه وسیع و خشن رنگ اسلامی به خود گرفتند. به فرمان خمینی، همه چیز (از نفی و تعطیلی ضروریات دین گرفته تا دروغ و خدعه) برای حفظ نظام مباح اعلام شد، و مقابله با نظام حاکم حکم محارب با خدا را پیدا کرد.
با روی کار آمدن خامنهای، ولایت فقیه صفت «مطلقه» به خود گرفته بود و او بر آن شد که نظام جمهوری اسلامی را آن گونه که میخواهد شکل دهد و اجازه چون و چرا به کسی ندهد. او که اعتبار و اقتدار معنوی خمینی را نداشت، تنها میتوانست با حذف هر عنصر و نیرویی که در برابر او کمترین مخالفت و انتقادی را پیش بکشد به این هدف دست یابد. او افراد مطیع و متعبّد میخواست و حاضر نبود کمترین استقلال رأی را از کسی بپذیرد. پیدا کردن این گونه افراد (که نمونه بارز آن صادق لاریجانی است) و گماردن آنان بر نهادهای انتصابی کار مشکلی نبود. ولی اعمال این خواست در نهادهایی که رأی مردم در آن دخیل است نیاز به کار بیشتری داشت. ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس شورای رژیم اسلامی دو نهاد عمدهای بودند که نمیشد آنها را با انتصاب مستقیم تحت کنترل در آورد و شیوههای دیگری برای آنها باید به کار گرفته میشد.
گام اول در این راه ایجاد نظارت استصوابی شورای نگهبان بود که فقط به نیروهای خودی اجازه نامزد شدن در انتخابات داده شود. این ابزار لازم بود، ولی کافی نبود. عناصر بسیاری در بین نیروهای خودی بودند که کاملا در «ولایت ذوب نشده بودند» و این یعنی که تعبد کامل در برابر این خدای زمینی نداشتند. از این نظر لازم بود که علاوه بر کاربرد صافی نظارت استصوابی به نوعی مهندسی در رأیگیری نیز دست زد تا فقط کسانی که سد در سد سر بر آستان ولی فقیه نهادهاند از صندوق سر در آورند. اولین نتیجه مثبت این تاکتیک در سال ۱۳۸۴ به دست آمد و خدایگان نمیتوانست خشنودی خود را از معجزهای که از طریق هوادارانش سازمان داده بود پنهان نگه دارد. خدای حاکم بر ایران رییس جمهور «مطلوب» خود را یافته بود و به آفرینش خود تبریک میگفت. این معجزه با شیوهای مشابه، ولی با هزینهای بسیار سنگین برای مردم، چهار سال بعد تکرار شد.
قالب گیری نهاد دیگر «انتخابی» رژیم، یعنی مجلس اسلامی، برای تطبیق سد در سد آن با منویات ولی فقیه کار بیشتری میبرد. حضور عناصر «مزاحم» در مجلس، از اعضای نهضت آزادی در دهه ۶۰ گرفته تا برخی از اصلاحطلبان در دورههای بعد، همیشه مایه درد سر خدایگان بوده و خاطر همایونی را آزرده میکرده است. ولی فقیه اطاعت مطلق میطلبد و نمیتواند صداهای ناموزون را حتا به صورت محدود تحمل کند. از این رو غلامان او با کاربرد نظارت استصوابی و کنترل صندوقهای رأی به تدریج به پاکسازی این نهاد ولایتی از تمامی عناصر ناباب و ذوب نشده در ولایت پرداختند و گام به گام این عناصر را از ورود به آن باز داشتند. مجلس جدید اسلامی را که جمعه گذشته شکل نهایی آن مشخص شد باید اولین مجلس ذوب شدگان در ولایت فقیه در حیات ۳۳ ساله جمهوری اسلامی دانست.
پروژه شکل دادن به نظام جمهوری اسلامی به «صورت» خدای زمینی حاکم بر این نظام، با شکل گیری مجلس جدید به حد کمال رسیده است. اکنون تمامی نظام را میتوان آیینه تمام نمای شخص علی خامنهای دانست. عناصر نظام از صدر تا ذیل ثنای او را میسرایند و صفت حمد او را میگویند. همه بنده خالص و مطیع اویند، سخن او را فصل الخطاب میدانند، و چون و چرایی در کار او ندارند. ولی این خدا نیز به سختی میتواند از آفرینش خود راضی باشد و با آسایش سر بر بالین بگذارد. «مخلوق» پیشینی او (احمدینژاد) به همنشینی با «ابلیس» (اسفندیار رحیم مشایی) نشست و درد سر آفرید. تضمینی نیست که مجلسیان جدید نیز وسوسه شیطان نشوند و خواب ولی فقیه را پریشان نکنند. پروژه خدای آسمانی در آفرینش به کمال که رسید به فاصله کوتاهی با سقوط همراه بود. آیا از پروژه مشابه خدای زمینی انتظار بهتری میتوان داشت؟
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Terror regime
by Arash Kamangir on Mon May 14, 2012 02:59 AM PDTShia terror cult has succeeded to create a monster regime in Iranzamin that has no aim but to ruin anything that has to do with iran and iranian culture. Khamenei should only look to his nearest ally syria ( the only one!!) and learn his own fate. IR's days are certainly counted!
منظور از جمهوزی خامنه ای همان سلطنت مطلقه ولایت فقبه می باشد
ahosseiniMon May 14, 2012 12:02 AM PDT
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
جمهوری یا سلطنت خامنه ای؟
aynakSun May 13, 2012 06:48 PM PDT
جناب باقر زاده،
با توجه به اینکه خامنه ای در عمل نزدیک به یک ربع قرن بر ایران حکومت میکند، و کلیه ارگان ها اعم از ریس جمهور تا مجلس و قوه قضایه گوش به فرمان او هستند، آیا استفاده از سلطنت خامنه ای به جای "جمهوری خامنه ای " صحیح تر نیست؟ مگر همین یک هفته پیش نبود که در لایحه بودجه ایشان مستقیم در امور مجلس دخالت کرد؟ کل مقاله شما روی همین نظر می چرخد، پس نمی دانم چگونه است که از تیتیر "جمهوری خامنه ای" استفاده کرده اید؟خدايا كجايى، چه ها ميكنى
ahosseiniSun May 13, 2012 10:26 AM PDT
خدايا كجايى، چه ها ميكنى
چه كاريست با بنده ها ميكنى
تو گفتى كه هنگام حج و نماز
به يك شكل با تو به راز و نياز
كه هر جنس و هر رنگ و هر مليت
برند بهره يكسان ز انسانيت
فقط وقت و هنگام راز و نياز
به وقت دعا و به وقت نماز
به پيش تو يكسان و آزاده اند
و اوقات ديگر همه برده اند
خدايا بگو پس عدالت چه شد
اگر كاين عدالت، خجالت چه شد
تو گويى كه اين شيخهاى پليد
ترا آفريدند يك روز عيد
كه تا جشن گيرند غارتگرى
نمايند بر ديگران سرورى
خدايى ز نوع خدايان زور
خداى تكبر، خداى غرور
خدايى كه نوكر طلب مى كند
همه بندگان جان به لب مى كند
خداى تمامى غارتگران
تمامى غارتگران جهان
خداى همه حقه بازان شر
همه حقه بازان ضد بشر
چنين ناخدايى نخواهيم ما
بشكر اندرش در نياييم ما
تقدیم به دکتر باقر زاده عزیز
" قسمت هایی ازشعر "چنین گفت فردوسی پاکزاد
//iranian.com/main/blog/ahosseini-151
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
شیخ علی بیچاره
Nader VanakiSat May 12, 2012 05:06 PM PDT
Az Khameni Poorseedan ke Chetori Rabar?
by jmyt17 on Sat May 12, 2012 03:21 AM PDTIn the future history books Iranians will remember : The Dirty Islamic came and destroyed Iran. Az Khameni Poorseedan ke Chetori RabarKhameni را گفتند: چه خوري؟
!گفت: گوشت ملت
گفتند: چه نوشي؟
گفت: خون ملت!
گفتند: چه پوشي؟
گفت: پوست ملت!
گفتند: اينها را از چه راهي به دست مي آوري؟
گفت: از جهل ملت
گفتند: از جهل چگونه نگهداري و مراقبت مي كني؟
گفت: در جعبه طلائي تقدس!
گفتند: و چيست محافظ آن جعبه ؟!
گفت: خرافات