هفته گذشته محاکمه جنایی پر سر و صدایی در بریتانیا به انجام رسید و ۹ مرد به جرم اغفال چندین دختر نوجوان و سوء استفاده جنسی و تجاوز به آنها به زندانهای طولانی از ۴ سال تا ۱۹ سال محکوم شدند. آن چه که این محاکمه را پر سر و صدا کرد، ترکیب قومی/مذهبی محکومان بود: هشت تن از آنان از اصلیت پاکستانی بودند و یک نفر پناهجوی افغانی. گفته شده که این جمع همراه با مردان دیگری از همین قومیتها که جمعا بیش از ۵۰ تن میشدند برای چند سال دختران نوجوان بیسرپرست 13 ساله به بالا را در منطقهای در شمال غرب انگلیس اغفال میکردند و برای بهرهبرداری جنسی به یکدیگر پاس میدادند. پس از پایان محاکمه 9 نفر یاد شده، پلیس افراد دیگری را که گفته شده متعلق به این باند بودند دستگیر کرده و تحقیقات در مورد آنان ادامه دارد.
این خبر واکنشهای شدیدی را در جامعه بریتانیا به دنبال آورد. گروههای افراطی راست و نژادگرا به تبلیغات علیه جامعه پاکستانی پرداختند و این شبکه را نمونهای از برخورد پاکستانیها با دختران سفیدپوست خردسال بومی بریتانیا برشمردند. در مقابل، کسانی که سعی میکردند از برخورد نژادی احتراز کنند به دنبال این مسئله بودند که این پدیده چرا غالبا در میان مردان پاکستانی رواج دارد. به گفته یک مشاور دولت بریتانیا در عین این که غالب جرایم بدرفتاری و سوء استفاده از کودکان به وسیله مردان سفید پوست صورت میگیرد، مرتکبان این نحوه از جرم یعنی اغفال دختران نوجوان غالبا مردان پاکستانی هستند.
اظهارات قاضی دادگاه نیز برای بسیاری تکان دهنده بود. او خطاب به محکومان گفت که شما به دلیل این که این دختران نوجوان از «جامعه یا مذهب» شما نبودند آنان را در معرض تجاوز قرار میدادید؛ شما طوری با این دختران رفتار میکردید که گویی آنها بیارزشند و هیچ حیثیتی ندارند. گرچه برخی این سخنان را نژادگرایانه تلقی کردند و یا به محکوم کردن تبلیغات نژادگرایانه گروههای افراطی راست بسنده کردند، بسیاری از رهبران و روشنفکران جوامع پاکستانی و مسلمان بریتانیا این امر را به عنوان یک واقعیت پذیرفتند و به جستجو در باره علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی آن پرداختند.
گفتگو در باره تفاوتهای فرهنگی مهاجران آسیایی/آفریقایی با مردم بومی بریتانیا یکی از تابوهای سخت این جامعه است. بسیاری بر این تصورند که هرگونه بحث و گفتگویی در این باره خوراک تبلیغاتی برای نژادگرایان این کشور فراهم میآورد و به تنشهای قومی و مذهبی دامن میزند. نژادگرایی در این جامعه ریشههای تاریخی و فرهنگی عمیقی دارد و سالها مبارزه با آن نتوانسته است آثار آن را از جامعه پاک کند. بسیاری از نهادهای دولتی یا مدنی برای این که به نژادگرایی متهم نشوند از ورود به مقوله تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی احتراز میکنند. در مقابل، جامعه برای توجیه این تفاوتها، مفهوم «چند فرهنگی» را آفریده و در سایه آن سعی کرده است که تفاوتهای فرهنگی گاه متضاد با یکدیگر را در کنار هم تحمل کند.
این تفاوتها تا آن جا که با هم متضاد نباشند و یکدیگر را نفی نکنند مسئلهای ایجاد نمیکند. مسیحیان میتوانند کریسمس را جشن بگیرند، ایرانیان نوروز را و بسیاری از مسلمانان عید فطر و قربان را - و برخی هر دو یا هر سه اینها را. ولی اگر در فرهنگ یکی، دیگری نجس تلقی شود و حیثیت انسانی او سلب گردد، چگونه میتوان انتظار داشت که این دو در صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی کنند؟ همین طور، دو فرهنگ که یکی برابرحقوقی انسانها از جمله مرد و زن را به رسمیت میشناسد و دیگری به شدت مردسالار که زن را از مقوله مایملک و متعلقات مرد بر میشمارد چگونه میتوانند در یک جامعه حضور داشته باشند و برخورد ایجاد نکنند؟
واقع این است که تجربه جامعه «چند فرهنگی» در غرب اگر شکست نخورده باشد دست کم میتوان گفت که به مشکلات اجتماعی زیادی دامن زده است. این مشکلات نه فقط جامعه میزبان و بلکه خود جامعه مهاجر را نیز تحت تأثیر قرار داده است. مثلا جامعه پاکستانی بریتانیا یکی از فقیرترین جوامع این کشور را تشکیل میدهد. این امر به دلایل نژادی و یا حتا فرهنگ عام آسیایی نیست، چرا که هندیان که با آنان ریشههای فرهنگی و نژادی عمیق مشترکی دارند از موفقترین جوامع بریتانیا بشمار میروند. بنا بر این، تفاوت عمده در فقر و غنا بین این دو جامعه را تنها باید در عامل افتراق آنان یعنی عنصر مذهبی دانست که به رشد جامعه هندی و عقبماندگی جامعه پاکستانی در بریتانیا منجر شده است. (همین مقایسه را میتوان در مورد درجه رشد این دو کشور در آسیا انجام داد، ولی چون عوامل سیاسی و اجتماعی دیگری در آنجا دخیل بوده است مقایسه دقیق نخواهد بود. در بریتانیا، اما، این دو جامعه در محیطی یکسان زندگی میکنند و از شرایط سیاسی و اجتماعی یکسانی برخوردارند.)
دلایل این امر را میتوان عملا هم در تفاوت نحوه زندگی این جوامع دید. یک هندی، مثلا، وقتی مغازهای باز میکند اعضای خانوادهاش از زن و مرد در اداره آن شرکت میکنند. در یک مغازه پاکستانی، اما، معمولا فقط افراد ذکور خانواده دیده میشوند، و زنان و دختران همچنان در پستو میمانند که به کار خانه بپردازند. نتیجه کار معلوم است: کاسب هندی رشد میکند و کار او توسعه مییابد و مغازهدار پاکستانی درجا میزند. وقتی عنصر مذهبی فرهنگ یک مهاجر مسلمان دست و پای خود او را در غرب میبندد و او را به پایین میراند، تأثیر آن بر دیگران و به خصوص جامعه میزبان نمیتواند سالم و سازنده باشد، و بلکه میتواند فاجعه آفرین باشد. این حد از «تفاوت فرهنگی» در واقع میتواند به حاملان یک فرهنگ جواز جرم و جنایت بدهد.
آنچه که در پرونده فوق در بریتانیا اتفاق افتاد با آنچه که در برزیل به دست دیپلمات جمهوری اسلامی صورت گرفت، هر دو از فرهنگ مردانهای بر میخیزد که نه فقط زن خودی را شیئ جنسی میشمارد که باید او را تحت کنترل داشت و بلکه به زن ناخودی (نامسلمان) به چشم طعمهای نگاه میکند که میتوان آن را تصاحب و تصرف کرد و مورد تجاوز قرار داد. در این فرهنگ، پسر خانواده حق دارد به هر نوع فعالیت جنسی بپردازد، ولی رابطه جنسی دختر ممکن است به بهای جان او یا دیگری به نام حفظ ناموس تمام شود. در این فرهنگ، همچنین برای تمتع جنسی مردان از اطفال (به خصوص اگر نامسلمان باشند) محذور چندانی در کار نیست. وقتی بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی آیت الله خمینی تمتع جنسی از دختر شیرخوار (خودی) را مجاز میشمارد، از دیپلمات رژیم او در برزیل یا مرد مهاجری که از روستاهای کشمیر به شمال غرب انگلیس نقل مکان کرده است در رفتار با دختران نابالغ ناخودی چه انتظاری میتوان داشت؟
فرهنگ اسلامی که بسیاری از مهاجران مسلمان به غرب با خود حمل کردهاند با محتوایی زنذلیل و زنستیز و جواز بیبند و باری جنسی برای مردان، چالش بزرگی برای ارزشهای برابریطلبانه رایج در غرب ایجاد کرده است. تحمل این فرهنگ تحت عنوان جامعه «چند فرهنگی» تنها به تصادم فرهنگی و نابرابری انسانی و فجایع ناشی از آن منجر میشود. چند فرهنگی وقتی مثبت و سازنده است که فرهنگهای موجود در ان ارزشهای اولیه برابری و آزادی انسانی را به رسمیت بشناسند و متقابلاً به یکدیگر احترام بگذارند. اگر عنصری از یک فرهنگ این ارزشها را نقض کند نباید آن را تحمل کرد. مبارزه با عناصر ضد انسانی فرهنگها بخشی از تلاشی است که باید برای نزدیکی فرهنگهای جهانی به یکدیگر صورت بگیرد تا جامعه بشری به تدریج از مردهریگهای فرهنگهای مردسالارانه رهایی یابد و چند فرهنگی شکلی انسانی و سازنده به خود بگیرد.
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
I can only write in the subject box.
by ahosseini on Sun May 20, 2012 04:12 AM PDTBelieve in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
How come you are banned Hosseini?
by anglophile on Sun May 20, 2012 02:24 AM PDTand you still post a comment?
You mean you were deleted!
Oh well, I have been banned again.
by ahosseini on Sun May 20, 2012 02:10 AM PDTBelieve in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
دو نوع برخورد با بى فرهنگى
ahosseiniSat May 19, 2012 04:44 PM PDT
Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.
فرهنگ فاسد مردانه
divanehSat May 19, 2012 05:44 AM PDT
متاسفانه این فرهنگ فاسد مردانه از مذهبی فاسد بر می خیزد که بنا برتعالیم و باورهای آن این مردها تا آنجا که قبل از آمیختن با این اطفال دو کلمه عربی بلغور کرده باشند هیچ گناهی مرتکب نشده اند.
تنها با زدودن بد آموزی های این مذهب بدوی است که می توان این فرهنگ منحط مردانه که منجر به چنین جنایاتی میشود را عقب راند.
با سپاس از جناب باقرزاده برای پرداختن به این موضوع مهم.
Good point on Indians vs Pakistanis
by Esfand Aashena on Thu May 17, 2012 06:00 AM PDTIt's true that what is keeping some Pakistanis back is the dogmatic religious views. I say some because I know some other Pakistanis who are not that religious and are quite "modern" (for lack of a better word) drinking wine with dinner, having parties, dancing, dating and other stuff. They are horrified by hearing such news about their countrymen committing these horrific crimes. Vast majority are not criminals.
Apparently no one has come up with a solution as to how deal with these multiple ethnicities who not only do no assimilate but are working against assimilation and resorting to violence.
I can use an example in America where the majority whites were exploiting blacks to the extent that calling them slaves and properties. Over the years this was outlawed but the racial overtones remains. However, the violence was by the majority over the minority and once the majority stopped the minority didn't start something new, at least not in the long run.
With Pakistanis or other such minorities the formula is the opposite, the minority is causing violence on the majority. Though this is in the micro example, in the macro version the majority is causing major violence in other "Islamic countries" such as Iraq, Afghanistan, Libya, Egypt, or elsewhere with regimes of western influence.
It's as if people in those countries are paying for sins of minorities in those host countries. Violence is usually a cycle and it's hard to stop it. Perhaps laws with punishments such as those in Germany where you can't deny the Holocaust can be used. Laws that punishes those who claim racial prejuidice whether by majority or minority.
I don't think we're going to see major change in our lifetime. When we were young, we were westernized, now the youth of our children's and grandchildren's generation are the opposite whether by will, lack of opportunities or progaganda.
Everything is sacred
Dr. Bagher zadeh, Great Blog As
by Azarbanoo on Thu May 17, 2012 05:22 AM PDTUsual with Great Concern & Topic that you discussed.