آخرین نامه ی عاشقانه

شیدا محمدی


آخرین نامه ی عاشقانه

آهوی مرده ام ه ه ه نمی توانم بنویسم ه

هوا تاریک است و عقبتر اگر برگردم می خواستم نامه ای برایت ... ه

نمی توانم رنگ ها را بفهمم !ه

سطرم وسط راه مانده است (مثلِ کسی که همه اش منتظرش بودم و گفتند رفت و در کوزه ای گم شد) و از اینجا به بعد هوا همه اش تاریک است و سرد ...

خوب شد کمی از موسیقی در گوشم ماند وُ تو میان سروهای خیس گنبدی با ارواحِ مست

و اسب های رنگارنگ که از چشم هایت همیشه می رفتنند طرف صبحی که پیشبینی شده بود (حتی در مرکبت حلول کنم بیایم به زبانت راضی ام !ه ه ه یک نفس پر از گنجشک و ریشه ها و باران ای کاش !)ه

ه- کاش خودش بودی تاریکی ه ه ه خانه ای آن بالا و آتشِ مخفی در گلوی هوا

آهوی مرده ام (خانه ی قرمز روی کارت پستال فقط در ذهنم . تختی سفید و گرم. می خواستم بنویسم...) نمی توانم و شهر به خواب ابدی فرو رفته است

می دانم می دانم دیگر نیستم

درست مثل زمانی که من درخت و میز و ساعت بودم و تو هیچوقت نبودی !ه

سطرم وسط راه مانده است و این چشم ها انگار می خواستند زل بزنند به شکلِ وحشی رنگ ها ه ه ه به گرمای کهربایی خودت

به خودِ خودت ...ه

از اینجا به بعد نه کوه و صحرایی خواهد بود و نه اسب و تفنگ

خداحافظ سردترین زمستان قشنگم

خداحافظ شیرین ترین سفرهای ستمگرم

به راویان اخبار از خواب هایم بگوه ه ه از غارهایی که همیشه در پی من بود با صداهای نامرئی !ه ه ه از گردنبند بنفشم (از بهشت برایم دزدیده بودی !ه) که دست هایت را می شناخت ...ه

//rendaan.blogspot.com

14-Sep-2012
Share/Save/Bookmark

Recently by Sheida MohammadiCommentsDate
هوای تو
1
Feb 01, 2012
Poetry in Pictures
3
Nov 15, 2010
گیج می رود سرم
1
Jul 29, 2009
more from Sheida Mohammadi