نوعی سیاست


Share/Save/Bookmark

Ahang Rabbani
by Ahang Rabbani
29-Mar-2009
 

This article is by one of the Baha'is in Iran.

نوعی سیاست

"... در زمان مظفرالدین شاه مرحوم رساله سیاسیه مرقوم شد و به خط مشکین قلم در هندوستان طبع گشت و در جمیع ایران نشر شد و وضیع و شریف بر مضامین آن مطلع شدند. خلا صه آن این است که مداخله علماء در امور سیاسیه منتج مضرات کلیه میگردد در هر عهد و عصر که مداخله نمودند ایران را ویران کردند...." عبدالبهاء

به قول یکی از خطیبان جمعه که در شهر خود به زبان محلی صحبت میکرد"...حالا به فارسی میگم که آقای ریگان هم بفهمد..."

هم بهاییان و هم مسولان اطلاعات و امنیت ایران بخوبی از روابط بیست و اندی ساله شان با یکدیگر و سیر تحولات آن آگاهند.از حدود سال 64 دفتر حوزه اطلاعات در اوین شروع به فعالیت در جهت شناخت متهمین بهایی و پروندهایی نمود که تا آن سال در تحت نظر دادستانی انقلاب قرار داشت.با دستگیری هیئت یاران ایران در سال 66 و انجام چند بازجویی ماموران اطلاعات که وظیفه شان بحق تامین آرامش مملکت و جلوگیری از آشوب و بلواست به فراست دریافتند که با بهاییان نه به عنوان حرکت سیاسی و یا اغتشاشی بل به عنوان یک جامعه دینی سازمان یافته با باورهای الزام آور روحانی و تحرکات منسجم اجتماعی اخلاقی روبرویند.و این خود مقتضی برخوردی جدید و حکیمانه است.

میتوان به اغماض گفت که از این زمان دست دادستانی و عوامل دردسر جویشان که سالها با اقدامات خشن . بی ملاحظه و حتی بیمارگونه با آحاد بهاییان مقابله میکردند از این جامعه کوتاه شد و مسئولیت کنترل و بررسی تحرکات جامعه بهایی ایران به طور رسمی به وزارت اطلاعات داده شد. اینان به فراست دریافتند که روشهای غیر معقول و وحشیانه سابق نمیتواند ادامه یابد پس با ایجاد " میز و اطاق بهایی " به تحلیل و تامل پرداختند تا به درستی راهی بیاندشند که هم آرامش محفوظ ماند و هم جامعه بهایی کنترل گردد.ایجاد ارتباطی مستمر منظم و با احترام و حتی محبت آمیز با جوامع ملی و محلی بهاییان ایران لازمه ارتباط جدید بود که هم معقول مینمود و هم ناگزیر.

مسئولان اطلاعات بارها زبان به تحسین معیارهای اخلاقی و روشهای تربیت و محافظت جامهع بهایی گشودند که چگونه در این ایران رو به فساد جوانان خود را از هر آلودگی بر کنار میدارد.حتی الگوهایی از جامعه گرفته شد مثلا" کلاسها و اسفار تلبستانه و یا تشکیل " شورای ملی جوانان" و المپیادهای درسی و مانند آن.طبیعی است که حرکات ایذایی و محدود کننده عوامل امنیتی و یا بر انگیختگان ایشان هر از گاهی ضربه ای به جامعه بهایی وارد میکرد.حال میتوان گفت که بهاییان نه از باب جاسوسی و امنیتی بلکه از لحاظ سیستم اداری عجیب و بدون زوال و نیز نحوه اطاعت افراد از مدیران برای وزارت اطلاعات موجودی قابل مطالعه و درک نشدنی و حتی خشم آور شده بودند.

اطاق بهایی میبایست به برخی سئوالات ذهنیاش پاسخ بدهد و مگر نه این بود که آنها قفل و گره هر گروه سیاسی یا غیر سیاسی دیگری را شکانده بودند؟

همزمانی در تغییر الگوی رفتاری بهاییان ایران در جهت رفع شبهات ذهنی ایرانیان نسبت به اتهامات وارد بر جامعه که امری طبیعی ولی به تعویق افتاده مینمود با برخی تحولات در دولت و عزل و نصب های ناشی از آن در وزارت اطلاعات این بازی ساده ولی پر معمای دوستلن را پیچیده و سودار نمود با خود فکر کردند کمی سخت گیری و درشت آوایی بهاییان را نیز خواهد شکست و مسئولان آخرین فتح فنی خود را در قبال آخرین گروه دست نایافته با همه خواص عجیب و غریب مز مزه خواهند کرد . با وجود اینکه پیداست برخی عناصر خود نما و سیاست گرا در وزارت راهی جدید را آزمایش میکنند هنوز همه چیز میان جامعه بهایی واطلاعات حل و فصل میشود حتی به قهر و آشتی.

از جمله اینکه از جامعه بهایی خواسته شد که موئسسه آموزشی را که به نحوی منظم به جریان پاسخدهی بهاییان به اتهامات وارد بر اشان مساعدت مینمود تعطیل کنند.جامعه بهایی به رعایت حکومت و ابراز حسن نیت این خواسته را قبول نمود. دوستان اطلاعات گفتند که با اصل حرکت به ظاهر تبلیغی اگر توسط افراد باشد مخالفتی ندارند و این خود هنوز نشانه درایت شغلی ایشان بود.ولی در ایران تنها یک گروه سیاست نمیگذارد به جلو برویم تا باقی ماجرا!

بلاخره حرکتهای بی منطق و خارج از روش اطلاعاتی خود را نشان میدهد عدهای از مدیران جامعه بهایی دستگیر میشوند و بوی نامانوس سیاست در حیطه حفاظت و امنیت میپیچد.دوستان راه عاقلانه را رها کرده در گیری عمده ای را هم برای خود و مملکت رقم میزنند راهی که قاعدتا" خلاف وظیفه اطلاعات و امنیت است.

شیخ عالیمقام نجف آباد بهاییان را در بیان نامه خویش قابل حقوق مسلم شهروندی میداند.و این خود تنگنظران را خوش نمیاید.در سویی دیگر شیخ نجف آبادی رانده شده از وزارت اطلاعات تاب نظر شیخ عالیمقام را ندارد.عالخصوص که میداند پیروان و مقلدان شیخ منتظری در همه سطوح و سازمانها حضور دارند.عوامل دادستانی سعی دارند برخی حوادث مانند بمب گذاری در شیراز را به بهاییان نسبت دهند و اتهام توطئه جدید را طرح کنند.در نمازهای جمعه طومار ضد بهایی جمع آوری کنند و در دانشگاه سمینار ضد بهایی ترتیب دهند. پیداست که دادستان جدید و رئیس سابق اطلاعات هنوز مقام سابق خود را دوست داردو بدش نمیاید در حرکت اطلاعات اخلال کرده و خود را صاحب رای نشان دهد.باری ایشان با علنی و رسانه ای کردن نامه ای خطاب به وزارت اطلاعات که میتوانست در حرکتی عقلانی مکتوم نگاشته شود شروع میکنند به تعیین خطوط برای این وزارت و در نهایت با تقسیم بندی های ویژه ثابت میکنند که بهاییان و تشکیلات ایشان باید امحائ گردد و در انتهی نیز اطلاعات کشور را از سهل انگاری و کم اهمیت دانستن موضوع بهاییان بر حذر میدارد.تو گویی اطلاعات دیدگاهی دیگر و اقدامی دیگر در سر داشته و جناب شیخ دادستانی ایشان را هشیار میسازد.

به هر حال رییس اطلاعات هنوز آنقدر عاقل و با انصاف است که این اتهامات سخیفه را رد میکند .حوزه او درگیری بی ملاحظه و بچه گانه را نمی خواهد پس چه باید کرد؟ هنوز خوشبختانه دریچه اتهام امنیت ملی که کار اطلاعاتی است باز است.

تا اینجای کار حرکت سیاسی جناب دری نجف آبادی و دخالت بی مورد و ساده انگارانه ایشان لقمه گلوگیری برای وزارت اطلاعات شده است.پرونده های بی سرو ته و بی انجام بهاییان با مدارک بی پایه که هر کودک حقوقی میداند حتی اعترافات آن در هیچ محکمه ای مورد پسند نیست.وزارت میخواهد طبق وظیفه و عقل کارش عمل کند عوامل دیگر نمیگذارند.سیاست بلای جان شده است سیاستی "ملایانه" و کور که دائم دامنگیر این مرز و بوم است.

جامعه بهاییان ایران طبق معمول سنوات یکصد ساله با تعطیل فعالیت گروهی خادمین یا به قول جناب دادستان " جایگزین بدل از اصل" دوباره قدرت تحمل و بلوغ خویش را نشان داد.شک نکنید که افراد و خانواده های بها یی امور روحانی اجتماعی و تربیتی خود را به احسن وجه و حتی بهتر از گذشته انجام میدهد.زیرا اقدامات و خواسته هایش منبعث از فداکاری برای عشق الهی است نه خود باختگی حزبی و سیاسی( نکتای که علمائ شیعه هرگز نفهمیدند و شاید اطلاعاتی ها آنرا لمس کردند) .

برای حکومت چه میماند؟ بد نامی جهانی سروصدای نهادهای بین المللی و چاله پرونده های سخت و گلوگیر. برای اطلاعات چه؟ از دست دادن امکان کنترل بروی یک جامعه 300000 نفری در ایران پر تلاطم.و در حالی که اینان اگر لازم باشد برای ایفا وظایف باید از قال و مقال گروههای دو و سه نفری نیز مطلع باشند.عقلانی نیست که یک دستگاه امنیتی ارتباط شفاف و راحت و بی واسطه خود را با این جامعه وسیع ناگهان قطع و بی محمل ببیند.دیگر چه؟

مسئولیت اتفاقاتی که افراد بی ملاحظه میتوانند خلق کنند با کیست؟ آیا این است محدوده عملکرد صحیح امنیتی؟ گذشته از آن حالا که جامعه بهایی شروط لازم جناب دادستان را به عمل آورده است جریان احقاق حقوق وطنی بهاییان که جزای شرط است چه میشود؟بر طبق منطق دادستان کل لازم میاید که دولت ایران بزودی پاسخگوی درخواست جهانی برای حقوق بهاییان باشد.شغل تحصیل حقوق بازنشستگی استخدام و غیره اکنون از مطالبات ابتدایی جامعه بهایی پیرو گرو کشی جناب نجف آبادی است.دوستان اطلاعات بدانند که هنوز با روش متین و عقلانی و با مشورت یاران و بهاییان میتوان قدری اب را به جوی بازگرداند.بلی جناب دادستان آنچنان دری افشاندند کگه حتی کمدین های بریتانیا نیز به صدا آمدند.ایشان باید بپذیرند که "سیاست ایشان عین دیانتشان " نبوده و نیست.

حالا لطفا یک بار دیگر گفته عبدالبها در ابتدا را ملاحظه کنید.

اول فروردین 88


Share/Save/Bookmark

Recently by Ahang RabbaniCommentsDate
Letter to my US Congressman
1
Aug 17, 2010
The Trial of Suhrab Habibi
3
Apr 13, 2010
Why Baha'is?
3
Jan 25, 2010
more from Ahang Rabbani