گریه های شاعرانه بر وضع پریشان ایران


Share/Save/Bookmark

All-Iranians
by All-Iranians
05-Sep-2011
 

 

دیریست بر آیندۀ خود می گریم
بر حسرت آکندۀ خود می گریم
می گریم و بر گریۀ خود می خندم
می خندم و بر خندۀ خود می گریم
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
دوشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۰
//asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=16918

آمدم سوی تو گریان حافظا
با درودی از دل و جان حافظا
"زنده رود باغ کاران یاد باد"
زنده رود آنک، پریشان حافظا
عمر می بخشند یا نه، جعل شد-
پارسی خوانی ی ترکان حافظا
بیم موج ام هست و گرداب بلا
در شب تاریک ایران حافظا
میکده ها بسته است و ما همه
می، می اندازیم پنهان حافظا
می حرام استی، گران استی ولی
بنگ و تریاک است ارزان حافظا
در تکایا، در مساجد از ریا
ریش و تسبیح است جنبان حافظا
چون همیشه اندرین وحشت سرا
دام تزویر است قران حافظا
آه و آه از حافظان این کتاب
نه زعاشق پیشه رندان حافظا
این فقیهان از خجالت می برند
گوی سبقت از وقیحان حافظا
ایمن از جور فقیهان هیچ نیست
کافر و گبر و مسلمان حافظا
طیلسان پوشان ریش و پشم دار
آبرو داده به شیطان حافظا
عالمان علم بی رنج و عمل
کرده بر پا جاهلستان حافظا
آن شراب ناب روحانی که بود
ریخته در کام دیوان حافظا
آن شراب تلخ مردافکن ولی
مانده در پستوی مستان حافظا
این حکایت هم به پایان می رسد
می رود از یاد دوران حافظا
نیست شکّی که پس از روحانیون
می شود ایران گلستان حافظا
سیّاح تبریزی
آوریل ۲۰۰۹
//www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=40270


Share/Save/Bookmark

more from All-Iranians