کارپردازان انگلیس در ایران - قسمت هشتم


Share/Save/Bookmark

All-Iranians
by All-Iranians
28-Feb-2012
 

 

در قسمت های گذشته مطالبی در مورد سید ضیا الدین طباطبایی ، برادران رشیدیان ، برادران جی (اردشیر جی و شاپور جی ) ، حسین فردوست ، بهرام شاهرخ ، نواب صفوی ، جمال امامی ، جعفر شریف ‌امامی ، حسنعلی منصور ، امیر عباس هویدا و سيد حسن تقي ‌زاده عرضه شد. در این قسمت به معرفی برادران انتظام (نصرالله انتظام و عبدالله انتظام ) دو تن دیگر از کارپردازان انگلیس در ایران می پردازیم:

١٣ - نصرالله انتظام

نصرالله انتظام فرزند ميرزا محمد انتظام‏السلطنه در سال ١٢٧٨ شمسي در تهران متولد شد و پس از انجام تحصيلات متوسطه در دبيرستان ايران و آلمان ، وارد مدرسه حقوق و علوم سياسي گرديد. پس از اخذ دانشنامه ی ليسانس در رشته حقوق در سال ١٢٩٨ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در مدت ٨ سالي که در اين وزارتخانه به کار اشتغال داشت مشاغل مهمي از جمله نايب دومي سفارت ايران در پاريس و ورشو لهستان، نايب سفارت لندن و برن، رياست اداره سوم سياسي و رياست اداره عهود و جامعه ملل را طي کرد.

در دهم مرداد ١٣١١ پس از لغو قرارداد دارسي، دولت انگلستان شکايت خود را از لغو قرارداد مذکور تسليم دبيرخانه جامعه ملل نمود. روز نهم دي ماه ١٣١٢ هيئت اعزامي ايران به رياست علي‏اکبر داور وزير دادگستري در جلسات شوراي جامعه ملل به شکايت دولت انگليس پاسخ داد و دفاع نمود.

در اين ماموريت نقش نصرالله انتظام سنگين بود زيرا طبق قوانين موجود او بايستي لايحه دفاعيه را تهيه مي‏نمود. انتظام لايحه‏اي مستند تهيه کرد و داور به استناد آن پاسخ وزير امور خارجه انگليس را داد. پس از پايان اين مأموريت، انتظام به ايران بازگشت و در سال١٣١٢ نايب اول سفارت ايران در لندن شد و يک سال بعد با همان سمت به سويس رفت و سرانجام کاردار سفارت ايران در سويس گرديد و در سال ١٣١٧ به تهران بازگشت و رئيس اداره سوم سياسي شد.... نصرالله انتظام فراماسون بود و در لژهاي « مهر» و « وفا» عضويت داشت.

//iichs.org/index.asp?id=200&doc_cat=7

انتظام در اواخر سلطنت رضا شاه به سمت ریاست تشریفات دربار منصوب شد. با سقوط رضا شاه در شهریور بیست، او به سرعت مدارج ترقی را پیمود. در کابینه احمد قوام، وزارت بهداری را بر عهده داشت. در کابینه‌های دوم و سوم علی سهیلی به ترتیب به پست وزارت پست و تلگراف و تلفن و وزارت راه دست یافت. در کابینه مرتضی ‌قلی بیات نیز پست اخیر را حفظ نمود و سپس در همین کابینه، وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت.

در سال ۱۳۲۹ با ۳۲ رای از مجموع ۵۴ رای به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و پس از آن سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا شد. در سال ۱۳۳۱ توسط دکتر محمد مصدق برکنار گردید و پس از ۲۸ مرداد ٢٢ دوباره سفارت ایران در آمریکا را اشغال نمود. مدتی نماینده ایران در سازمان ملل بود و در سال ۱۳۳۸ وزیر مشاور در کابینه اسدالله علم گردید. مدت کوتاهی به سفارت ایران در فرانسه رسید و پس از آن بازنشسته شد. ولی همواره تا دوران انقلاب ٥٧، ارتباط خود را با محافل قدرتمند مثل علی امینی و اسدالله علم حفظ کرد.

انتظام پس از انقلاب ٥٧ بازداشت شد، پس از چندي بدلیل بیماری آزاد شد و مدت کوتاهی پس از آزادی در سال ١٣٥٩ در سن ٨١ سالگي در تهران درگذشت. نصرالله انتظام برادر کوچکتر عبدالله انتظام بود

//fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%85

تصویر نصرالله انتظام

//jamejamonline.ir/Media/images/1390/07/07/100855420444.jpg

١٤ - عبدالله انتظام

عبدالله انتظام فرزند ميرزا محمد انتظام‏السلطنه در سال ١٢٧٨ شمسي در تهران متولد شد. او وزیر امور خارجه ایران در کابینه حسین علاء و زاهدی، رئیس هیات مدیره ی شرکت نفت و عضو شورای سلطنت پس از آخرین خروج شاه از ایران بود.

عبدالله انتظام ابتدا مدتی سفیر ایران در آلمان غربی بود. بعدها در سال ۱۳۳۲ و در کابینه سپهبد زاهدی به مقام وزارت امور خارجه رسید. در سال ۱۳۳۶ پس از مرگ بیات به ریاست هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۴۲ در این سمت باقی ماند. به علت مخالفت با سیاست شاه در اعمال خشونت در برابر جریانات مذهبی پانزده خرداد ماه ۱۳۴۲ از سمت خود برکنار و خانه نشین شد.

در اواخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، مجددا به خدمت غیر رسمی فراخوانده شد و مدتی از مشاوران اصلی شاه بود و به همراه علی امینی، او را به ماندن در کشور توصیه می نمود. او در ۲۴ دیماه ۱۳۵۷ و با معرفی دولت شاپور بختیار توسط شاه، به عضویت شورای سلطنت درآمد.

عبدالله انتظام پس از انقلاب۵۷ هیچ وقت زندانی نشد، چون از چنان وجه ای برخودار بود که حتی خمینی نیز به اسارت او رغبت نداد ( شاید به دلیل آنکه عبدالله انتظام استاد همان لژی بود که خمینی در آن عضو بود : همه ی ایرانیان). عبدالله انتظام در فروردين سال ۱۳۶۲ در تهران درگذشت.

عبدالله انتظام یک ریاضیدان و یک کارشناس اپتیک بود. فراماسونر و استاد اعظم لژ مستقل ایران بود و در عین حال شخصی شوح طبع بود. ساده و صریح سخن می گفت. او مردی درویش مسلک بود و خانه اش را شبیه خانقاه کرده بود. او برادر بزرگ نصرالله انتظام بود، سایر مشخصات او چنین است:

همسر اول: ماری روبینسون هییوم (ازدوج در سال ۱۹۲۴)

همسر دوم: فرح انصاری

فرزندان: هییوم حوران ( زاده به نام سید محمد انتظام و سفیر اسبق امریکا در عربستان سعودى) و لیلا برنان

//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%85

دکتر محمد باهری معاون کل وزارت دربار می گفت: "يک روز صبح زود که در دفترم نشسته بودم، منشی من گفت آقای ابراهيم گلستان پشت خط هستند. گوشی را برداشتم و بعد از احوال پرسی، گلستان گفت خواهشی دارم که می خواهم حتما انجام دهيد. با روابط قديم و دوستانه ای که با گلستان داشتم گفتم حالا حرفت را بزن ببينم می توانم انجامش بدهم يا نه. صدای گلستان محکم و در عين حال اندوهگين بود. گفت: می خواهم اجازه بگيريد که فروغ در گورستان ظهيرالدوله دفن شود."

باهری می گفت: "راستش من زياد با شعر نو و شعرای نوپرداز آشنايی نداشتم و متعجب شدم که اين فروغ کيست که گلستان از من می خواهد در قبرستان ظهيرالدوله، در کنار بزرگان ادب و موسيقی ايران، به خاک سپرده شود. اما اين امر خيلی برای من مهم نبود، مهم اين بود که گلستان از من چيزی خواسته بود که می بايد انجامش می دادم. اگرچه انجام کار قدری مشکل بود.

مشکل اين بود که دفن کردن اجساد در قبرستان ظهيرالدوله ممنوع شده بود و اجازه کار به دست عبدالله انتظام بود. اين زمانی بود که عبدالله انتظام مغضوب بود و چند سالی هم بود که با او تماسی نداشتم. بنابراين مانده بودم که چطوری به او زنگ بزنم و خواهشی بکنم. دو سه ساعتی با خودم کلنجار رفتم. بالاخره چهره ابراهيم گلستان در نظرم آمد و رفاقت ديرينه کار خودش را کرد. به خودم فائق آمدم و به منشی گفتم آقای انتظام را پيدا کند. نيم ساعتی گذشت که منشی خبر داد آقای انتظام پشت خط هستند.

شرمسار از اينکه چطور باب صحبت را باز کنم گوشی را برداشتم و به او سلام کردم و گفتم عذرخواهم که مدت هاست از شما بی خبرم. خلاصه بعد از قدری صحبت گفتم آقای انتظام! دوستی از من خواهشی کرده و خواسته است فروغ فرخ زاد در قبرستان ظهيرالدوله به خاک سپرده شود. راستش من زياد فروغ را نمی شناسم چون با شعر نو سروکاری ندارم. اما کسی که از من اين را خواسته خيلی برای من عزيز است. اينها را گفتم و منتظر جواب ماندم. دل توی دلم نبود. سرانجام انتظام با آن صدای مهربانش گفت: مگر می شود خواسته دکتر باهری را، نه به عنوان وزير پيشين و نه به عنوان معاون کل وزارت دربار، بلکه به عنوان استاد مسلم حقوق جزای دانشکده حقوق ناديده گرفت. همين حالا دستور کار را خواهم داد."

باهری می گفت: "وقتی اين حرف را از انتظام شنيدم نفسی به راحتی کشيدم و از لطف او سپاسگزاری کردم و گفتم در اولين فرصت برای کسب فيض به ديدارتان خواهم آمد و همين کار را هم کردم".

//zahirdowleh.com/khaterat.htm

عبدالله انتظام شخصي است آرام و موقر و به ندرت با كسي از در صميميت وارد مي شود. ظاهراً از مجالس و گردهمايي هاي اجتماعي خوشش نمي آيد و بيشتر به انزواي فلسفي يا تمركز بر سرگرمي اش يعني كار بر روي چوب يا حكاكي علاقه دارد. در مذاكرات صراحت و برخورد مستقيم را تاييد مي كند و معمولاً با مصالحه هاي واقعگرايانه باز برخورد مي نمايد....او فرانسه و انگليسي را عالي و آلماني را خوب صحبت مي كند....

يادداشت سرّي به تاريخ ٧ سپتامبر ١٩٦٦ از بخش سياسي ، توسط چارلز راسياس ، موضوع: شاه به عبدالله انتظام پيشنهاد نخست وزيري داده است : به گفته يك منبع معمولاً موثق، شاه در صبح روز يكم سپتامبر ملاقاتي با عبدالله انتظام، مديرعامل سابق شركت ملي نفت ايران، در كاخ سعدآباد داشته است. منبع گزارش داد كه شاه يك روز قبل به انتظام خبر داده بود كه مي خواهد وي را در روز يكم سپتامبر، قبل از سفرش به بلغارستان لهستان و مجارستان ملاقات كند. منبع انتظام را در ساعت ٦ونیم به محل رساند و انتظام حدود ساعت٩ صحبتش را با شاه تمام كرد...منبع به من گفت، انتظام به وي گفته بود كه شاه از او ( انتظام) پرسيد آيا وي تمايل به نخست وزير شدن دارد. بنا به گزارش، انتظام جواب داد «فقط در صورتي كه در انتخاب وزراي خودم آزاد باشم و قبل از به اجرا در آوردن مسائل سياسي در مورد آن موضوعات با اعليحضرت گفتگو كنم. » انتظام به شاه گفت با روش اخير در سياست ايران كه به شدت روابط ايران را با غرب خراب كرده است و به بهبود مستمر اقتصاد ايران ضربه وارد كرده بود، مخالف است. بنا به گزارش، انتظام به شاه گفت وي از اين كه سازمان برنامه و بودجه اخيراً نتوانسته بود حقوق كارمندانش را بپردازد و مجبور شده بود٨٠٠ هزارتومان از بانك مركزي وام بگيرد، هراسان شده است. انتظام به شاه گفت تلاش وي جهت پيروي شديد از سياست روابط نزديكتر با كشورهاي كمونيست، اشتباه مي باشد. به عنوان، نتيجه، انتظام اظهار داشت «غرب اعتماد خود را نسبت به شما از دست داده، در حالي كه در همان زمان كشورهاي كمونيستي نسبت به اغراض شما مشكوك و بدگمان هستند. » به نظر او منافع ايران در غرب نهفته است و هر چند ايران بايستي براي رفتار بهتر از سوي غرب با آنها چانه بزند، نبايد هيچ بي احترامي نسبت به غرب نظير آنچه در رابطه با تسليحات و مذاكرات نفتي به واسطه اظهارات علني به نظر انتظام غيرعاقلانه و تحريك كنندا شاه، اتفاق افتاد صورت گيرد. صحبتها نتيجه اي نداشت، زيرا شاه به حرفهاي انتظام گوش داد، ولي موافق دادن آزادي عمل به وي نبود. شاه به او گفت كه در خلال عدم حضور وي (شاه) در ايران فكر كند و پس از بازگشت وي از لهستان براي بحث در مورد آن، با هم ملاقات خواهند كرد. منبع، كه ظاهراً از بستگان انتظام است، گفت مي خواهد سفارت راجع به اين موضوع مطلع باشد ....

www.magiran.com/npview.asp?ID=1931908

تصویر عبدالله انتظام

//www.farhangsara.com/namdaran_iran/a_entezam.jpg

نظر شما چیست؟

xxxxxxxxxxx

ادامه در قسمت نهم


Share/Save/Bookmark

more from All-Iranians
 
MM

Ryan Seacrest trumps Dai-jaan w/ the new generation, any day

by MM on

we can go on with references like that all day long!


anglophile

MM jan

by anglophile on

I have also read the most definitive and scholarly book on the secret hand of the British imperialism in Iran: Daee Jan Napoleon (LOL)!


MM

Anglophile

by MM on

I guess you did not read the rumor that there was a flap of skin under his beard that said "made in GB" or the common knowledge "daste ingilisi-ha too kaar-e".  But, I am sure that you read Divaneh's series on the influence of the Brits on Shi'a mullahs!


anglophile

MM dear

by anglophile on

If Khomeini was an Anglophile then I must be Winston Churchill's love child!


MM

AI

by MM on

If you have access, how about posting a blog on a summary of Khomeini's smuggled cassette tapes that misteriously became illegal to own after 1979.  That should complement David's blog on "50 lies under the apple tree" (//iranian.com/main/blog/david-et-41) and a good lesson to the younger generation. Whether Khomeini was an anglophile will be a bonus! And, as well as a nice complement to Divaneh's series on the influence of the Brits on Shi'a elitists.


anglophile

With thanks to Siamak and Roozbeh and apologies to AI

by anglophile on

Siamak is right we should not highjack the blog but as a matter of fact by being an Anglophile I am automaticly a relevant entity to this very interesting series :) One last question if I may? Aramesh Doustdar is perfectly right about "din-khooee" of Iranians going back to pre Islamic era but to my knowledge he cannot explain why Iranians (Persians if you will) were religionists whereas their arch rivals, the Greek were rationalists,  Any light on this would be appreciated.

Siamak Asadian

کاست روحانیت شیعیان+دولت رانتی(نفتی)=جمهوری اسلامی جهنم

Siamak Asadian


Anglo khan, you have many correct points about the deep roots of religion in Iran, Left's non-attention to this central point, and the continued influence of people like Shariati, but

-There is no "religious Class" as a solid sociological category, unless we use it metaphorically. On the other hand we have extensive sociological, anthropoligical theories on Religious Caste (all the way from Weber to right now). Amongst Iranian Left ther were actually a good number of organizations and individuals who correctly saw IR as an embodiment of Shia Clergy's Religious Caste ( Mostafa Rahimi, "Rah Kargar" organization,...). The not so funny part was that even amongst the Left itself some would ridicule and confuse the concept of Caste with cassett tapes!

- What makes Aramesh Dostar's critiques of Iranian culture and history so potent and forceful is that he traces back the influence of religion all the way back to pre-Islamic era, and shows how even back then the religious Caste was a force to reckon with. Through his powerful textual analysis of various Iranian writers he also demonstrates how we have been, are and for the foreseeable future caught in a web of "religious" thinking, from our Leftists, to Rightist and everything else in between.

-Ethics and morality, and the Workers movement intrepretation of it is a timely and significant topic, but out of respect for our dear AI, we've probably 'high jacked' his blog (which is a compeletly different topic) long enough. Perhaps you could initiate that topic in a blog, and Rozbeh, me and others could continue it. Cheers

 

 


Roozbeh_Gilani

anglo: Islamist Regime is not the first religious Fascist regime

by Roozbeh_Gilani on

General Franco's spain had the full and active backing of catholic church. So your arguement is not really valid one

The reason people chanted for ali Shariati more than jazani was because Shah killed Jazani and allowed sharaiti to go for a nice holiday to London, and built thousands of mosques and hosseinyehs to teach Iranian people shariati's chart o part, ali Shariati's only use was his hatred of Marxism.

Islamist regime owes it's entire existance to SAVAK, and ultimately MOSSAD. Ironic as it sounds.

 

"Personal business must yield to collective interest."


anglophile

Thanks gentlemen but the Islamic revolution proved Gramsci wrong

by anglophile on

Thank you both Siamak and Roozbeh for replying to and elaborating on my question. If anything the Islamic revolution showed that there is one underlying class whose members come from BOTH the bourgeoisie as well as the proletariate and walk side by side against the same adversary.  This class which, as Roozbe points out, surpasses the materially/economically defined social classes is the religious class.  This revolution proved all the established left wing theories of class struggle wrong. From the hugely wealthy bazaaris to the modestly wealthy middle class and the new rich down to the poor working class came together under new paradigm. But if you think about it it was not such a new paradigm. It had happened during the Christian evolution post St Paul (which in turn can be argued to have its root in Persian Zoroasterianism - not Judaism). Not ot mention the Islamic revolution of Mohammad and Co.

 

I know that you may not agree with me and will not accept that Shariati had more influence on the crowds chanting against the Shah than Jazani but there again this is where the Iranian left got it entirely worng. By sticking to the rule books of Mao and Gramsci they totally dismissed the significance of a potent force called religion (as blind as it was).

The question I would like ask you gentlemen is this: what is the leftist defintion of morality? 


Siamak Asadian

"Religious Intellectual": a contradiction in terms, an oxymoron.

by Siamak Asadian on

According to Gramsci, only the two main social classes: The Bourgeoisie and the Proletariat are capable of having proper intellectuals. In the sense of having thinkers that could ask "the big question,"  the Ontological (Hasti'shenasaneh) questions, raising doubts about the basics and the fundamentals of all long held beliefs. Hence the advent of Enlightenment, Renaissance,...Based on this taxonomy each of these two main social classes have their own intellectuals, and he invents the term "Organic Intellectuals," to describe them; serving as a part, parcel and an extension of their social class.

Furthermore Gramsci considers the works of monks and church clergy which were basically occupied by writings on sides of previous religious text, and constitutionally incapable or unwilling to questioning the basic tenets of their religioue beliefs, as non-thinkers. For him there could be no religious "Organic Intellectual."

A distinction not so obvious for someone like Daruish Shayegan, who actually cites Gramsci as his 'source' when writing about his confused catagory of 'religious organic intellectual.'

Mr. Aramesh Dostar is an outstanding, probably the most significant intellectual we have had in the past three decades. Hope that cleared some issues. Cheers

P.S. Mr. Dostar is anything but a Leftist.


All-Iranians

توده نفتی

All-Iranians


1. //www.amontazeri.com/Farsi/khaterat/web/..%5Chtml%5C0112.htm

2. اصطلاح توده نفتی  از کجا پیدا شد و چرا؟
//www.rahetudeh.com/rahetude/Amuyi/HTML/jonbeshe-chap-4.html


Roozbeh_Gilani

anglophile; by "class", Siamak is referring to "Social class"

by Roozbeh_Gilani on

 e.g. "working class". there is no such thing as "religious class" or "islamist class". Religious beliefs cross social class boundaries. e.g. "working class" in Iran are pre dominantly religious.

The "ruling class" can be also religious or not. late Shah Aryamehr despite all allegations of wonanising and drinking and such by islamists (no doubt very true, as he did not apparently did a sigheh on each occasion...) I believe was a very religious man, a good shiat king, himself -did he not say that he was saved from assasination attempt by some godless commi by some Shiat emam?- I actually think that Aryamehr was in many ways more islamists that ali khamenei, but that is only my opinion...

"Personal business must yield to collective interest."


anglophile

Thanks Siamak. Now a question for you.

by anglophile on

I am going to hold you to your own words: "...each class has its own intellectuals, and not all intellectuals are confined to join the ranks of the Left, because of severe mal-development of their country." I am going to play the devil's advocte (somehow I think I am one): then by your own rationale we must have religious intellectuals or dare I say Islamic intellectuals. For instance, do you consider Shariati and Soroush as intellectuals? I am interesed to know why either way.

Siamak Asadian

Development and under-development

by Siamak Asadian on

See I'm trying to work with you, hence "dal" to begin with!

To make a long story short, in  properly developed societies, Westrern Europe, US,...each class has its own intellectuals, and not all intellectuals are confined to join the ranks of the Left, because of severe mal-development of their country.

For instance in the US we had people like William F.Buckley, who no matter what you thought of his politics was a genuine thinker, all around individuale, and by all accounts a respected man, even by his political foes. He  never lacked a political space to be active in. 

Whereas in Iran we have everyone from Nader Naderpour, to Golestan to, to Shahrokh Meskob, to...(you probably know more of them than me) who all joined Todeh.

What is revealing, is that none of them stayed in there, why? Because if there were other modern sounding, relatively new political formations in Iran, none of them would have joined the Left to begin with.

To make a long story short: "Development or Under-Development, that is the question!" Cheers 


anglophile

قاسم جون بازم اومدی نسازی با ما

anglophile


ا

 

اولا که قاسم قاسمه. حالا اسمشو بذاره هوشنگ یا قاسم یا سیامک فرقی‌ نمی‌‌کنه. فقط خوبیش اینه که حالا که اسمتو سیامک گذاشتی‌ می‌شه باهات یه بحث نسبتا معقول کرد ولی‌ به ارواح خاک لنین و استالین و رفیق کیانوری ایندفعه خرابش نکن.  

اول که حیدر خان چراغ برقی نه چپی بود نه راستی‌ نه بالا نه پایین (تقریبا مثه همه چپی هایی ایرون). فقط تنها فرقی‌ که داشت این بود که مثل آب آدم میکشت. دیگه بهتره راجع به آدم 
کشی  هاش حرفی‌ نزنم که گندش بالا میاد.  ولی‌ بقول مولوی میگفت: من تیغ از پی‌ "حق" میزنم!!! یه روز مسلمون دو آتیشه بود یه روز آزادیخواه بود یه روز رفیق ستار خان بود یه روزم بر علیه ستار خان می‌‌جنگید. یه روز پناهنده به انگلیسا میشد یه روز برای کشتن محمد علیشاه بمب درست میکرد یه روز میرفت تو تبعید ازش پول میگرفت! آخه بابا این چپی‌های ما چیزی به نام "غیرت" می‌شناسن؟

دوم اینکه مرحوم تقی‌ زاده در زمانی‌ با حیدر خان حشر و نشر داشت که حیدر خان هنوز تنه ش به تنهٔ لنین نخورده بود یعنی‌ هنوز نمی‌دونست می‌شه از طریق مرام اشتراکی هم نون خورد.

سوم اینکه یعنی شما میفرمائید میرزا فتح‌الله آخوندزاده یا ملکم خان یا نسیم شمال یا کسروی یا رفیق خودتون آرامش دوستدار  و صد‌ها نفر دیگه همه یه روزی چپی بودن؟ یا اینکه اینها رو به عنوان روشنفکر به حساب نمیارین؟

چهارم کی‌ گفته که هرکی‌ چپ شد روشنفکر شد؟

 

حالا دال بده رفیق سیامک.

 

//elaydin.blogfa.com/post-10.aspx


Siamak Asadian

Anglophil jaan, name one Iranian intellectual that wasn't Todeh

by Siamak Asadian on

or in active relationship with Leftist at some points (specially during their youth) in Iran.

Even your own avatar, Taghi Zadeh during the constitutional revolution was hanging out with Haider Ammoghloo, a central leader of the original CPI.

Needless to say such attraction had less to do with Leftist ideas per se, and was  due  to the backward, underdeveloped, conservative, traditional nature of Iranian society and culture. Cheers 


anglophile

امان از تودهٔ‌ای‌های فراماسون و فراماسونهای تودهٔ ای

anglophile


این پدیده فقط در مملکت گٔل و بلبل یعنی‌ ایران عزیز خودمون ظهور کرده و نظائر آن به انواع گوناگون هر چند گاهی‌ به ظهور میرسند. داستان مثلث گلستان - باهری- انتظام مرا به یاد این پدیده ایرانی‌ الاصل انداخت. ابراهیم گلستان که از تاجر زادگان فرنگ رفته محسوب میشد (البته پدر بزرگش از اخوندای کله گنده شیراز بود) برای اینکه روشنفکر هم شناخته بشه اول به حزب تودهٔ پیوست و بعد هم شد بوی فرند فروغ فرخزاد. وقتی‌ خلیل ملکی‌ از حزب تودهٔ انشعاب کرد اول با او بد شد ولی‌ بعدش که دید ملکی‌ سرش به جای "خوبی‌" بند هست او هم خوشش آمد و شد رفیق تیمور بختیار و بعد هم استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس شد و بعد از ۲۸ مرداد هم شد استخدام رویال داچ شل. تمام دار و ندارش رو هم مدیون شرکت نفت انگلیسی‌ شل هست و بعد از انقلاب هم یه قصر نزدیک برایتون خرید و  روز و شب به عبادت پرداخت - منظورم عبادت دولت فخیمه! یعنی‌ اگر خواسته باشین یکی‌ از درجه یک‌ترین "کارپردازان" دولت فخیمه را پیدا کنید از ابراهیم گلستان بهتر کمتر کسی‌ پیدا می‌شه. حالا چرا ایشون خودشو از مخالفان رژیم شاه میدونه به همون علته که حسین فردوست هم خودشو مخالف می‌دونست!!

 

برگردیم سر داستان مثلث!  آقای دکتر محمد معتضد باهری هم از تودهٔ یهای فراماسون شده (لوژ تهران) و همکلاسی گلستان در شیراز بودند. جالب اینجاست که گلستان ادعا میکنه که اسماعیل رأیین - یکی دیگر از دوستان و همکاران گلستان - کتابهای فراماسونی رأیین رو توی استودیوی گلستان قایم میکنه که بدست ساواک نیفته!. مثل اینکه اسماعیل فراموش کرده بود که به یار قدیمش گلستان بگه که تمام مددرک و اسناد فراماسونری را خود ساواک به دستور شاه به رأیین داده بود که کتاب بنویسه.!!

 

ای بابا! تنها ضلع صدیق این مثلث شخص حضرت انتظام بودند که جزو مفاخر فراماسونری محسوب میشدند و هیچ وابستگی‌ به جایی هم نداشتند به جز به ایران. 


All-Iranians

Jenab MM

by All-Iranians on

You are always welcome


MM

Thank you, AI

by MM on

.


All-Iranians

جناب فتح الله

All-Iranians


با تشکر از سوال کاملا بجای شما، فراموش نکبیم که بسیاری  گفته اند که این نتایج نظر سنجی و پرسش است که قضاوت آینده ی تاریخ را شکل خواهد داد.


All-Iranians

Jenab Red Wine

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. You may also like to view this

گورستان ظهيرالدوله

//fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%B8%D9%87%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%88%D9%84%D9%87


Fatollah

"تاریخ قضاوت خواهد کرد که طالح و صالح کیست"

Fatollah


 پس نظر سنجی و پرسش برای چیست؟


Red Wine

...

by Red Wine on

تنها کسانی‌ می‌‌توانستند در ظهیر الدوله به خاک سپرده شوند که در آن جا آرامگاه داشتند،مثلِ خاندان ما و افرادی دیگر که این قانون بدانها تعلق میگرفت،تصور می‌کنیم که برایِ مرحومه فرخزاد و چندی دیگر این قانون را رعایت نکردند.

با سپاس از شما

 


All-Iranians

طالح و صالح کیست

All-Iranians


 

صالح و طالح متاع خویش فروشند
تا که قبول افتد و چه در نظر آید؟
حافظ


All-Iranians

جناب نادر ونکی

All-Iranians


ضمن تشکر از توجه شما ، بسیاری از منابع تولد نصرالله انتظام را ۱۲۷۸ نوشته اند، شاید یکی در فروردین ۱۲۷۸ و دیگری در اسفند ۱۲۷۸ متولد شده باشد. اما ممکنست صحیح آن ۱۲۷۹ باشد. در مورد قسمت دوم نوشته ی شما، تاریخ قضاوت خواهد کرد که طالح و صالح کیست.


Nader Vanaki

جناب All Iranians

Nader Vanaki


اگر میگی عبدالله انتظام برادر بزرگه نصرالله انتظام بود پس چرا تاریخ تولّدشون رو 1278 نوشتی؟  منظورت اینه که دوقلو بودن یکی زودتر از اون یک به دنیا آمده بود، یا اینکه copy&paste زدی و بی خیالش شدی؟  اصلاً در اینجا باید mahmoudg نظر بده که خیلی وقته روی این سایت پیداش نیست.

من که اصلاً ذرّه ای سرسپردگی به انگلیس در سوابق این دو ندیدم. کجاش برای بریتانیا کار کردن؟  حالا هرکی در شرکت نفت کاره ای بود مزدور انگلیسی ها بوده؟  یعنی 40 سال گذشت و انگلیسی ها یکبار هم به خودشون نگفتن که از این نوکرهای خودمن خسته شدیم چرا کار را به یکی از آدم ها پرورش یافته همین ایران نسپاریم؟


All-Iranians

To People like Jenab Delldaar

by All-Iranians on


All-Iranians

Jenab Delldaar

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. You may also like to view this

//iranian.com/main/blog/all-iranians-13


delldaar

what is the sense of...

by delldaar on

writing about all these guys that are gone and irrelevant.. why don,t you write about present agents of greate Briton who run our country at present , like all those  Akhounds and Bacheh akhounds with their Phds from cambrige and oxford.


All-Iranians

Jenab Dr Saadat Nouri

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. You may also like to view this

نصرالله انتظام  //iichs.org/index.asp?id=200&doc_cat=7