کتاب تازه ی پرستو فروهر با عنوان «بخوان به نام ایران» منتشر شد. پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر، دو تن از قربانیان سرشناس پرونده موسوم به قتل های زنجیره ای، در این کتاب به روایت رویداد های تاریخی سیاسی اجتماعی ایران و نقش داریوش و پروانه فروهر در اين حوادث پرداخته است.
چند نکته ی خواندنی این کتاب را در اين وبلاگ درج می نماییم:
١ - یکبار که پدر از زندان به خانه بازمیگردد، "آرش" (برادر پرستو ) کفشهای او را قایم میکند تا شاید دیگر به زندان نرود.
٢ - وقتی به مفهوم ترس فکر میکنم و سعی میکنم رد پای این حس را در زندگیام دنبال کنم انگار حفره تاریکی درون ذهنم دهان باز میکند، به گذشته نقب میزند و مرا به درون خود میمکد. در این دالان همه چیز تهدید کننده است.
٣ - پدرم بهندرت از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی بر او گذشت حرفی زد. در طول سالهای بعد به گفتن یک جمله کوتاه اکتفا میکرد که تحمل چهارده سال زندان زمان شاه برایش سادهتر از آن چندماه در زندان جمهوری اسلامی بوده است.
٤ - گاه هنگام نوشتن یک خاطره ناگهان پنجرهای دیگر در ذهنم باز میشد. اینجور مواقع خود را رها میکردم تا جریان ذهن مرا با خودش ببرد و تصویر یادشده در ذهنم کامل شود. انگار پنجرههای متعددی کنار هم باز شدهاند.
٥ - آخرین تصویری که از سر زخم خورده پدر دارم، تصویر بیجان اوست؛ در پزشک قانونی تهران روی یک برانکارد، پیچیده در پتوها و پارچههای جورواجور، پوشش روی سرش را کنار زدم تا برای آخرین بار ببینمش. جمجمهاش را شکافته بودند و با زخمهای زمختی دوباره دوخته بودند. موهای سفید و تنکش سردی سردخانه را داشتند. او آرام خوابیده بود. این آخرین درد را نیز با وقار کشیده بود و رفته بود.
٦ - پدر ومادرم آرشیو به نسبت کاملی از اسناد و مدارک مربوط به فعالیتهای سیاسی خود داشتند، اما پس از قتل ایشان در ده روزی که خانه در اختیار نیروهای انتظامی بود همه این آرشیوها را بیهیچ اجازهای بردند و دیگر هرگز به ما بازنگرداندند. در پرونده قتل آنها خواندم که حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران با یک وانت، چندین کارتن محتوی کاغذ و مدارک را از منزل پدر و مادرم خارج کردهاند. من به ناچار مطالب مربوط به پدر و مادرم را از جاهای مختلف پیدا کردم. آنها کپی بخشی از این مدارک را برای شماری از دوستان و فعالان سیاسی خارج از کشور ارسال کرده بودند."
٧ - در مورد آن بخش از زندگی پدرم که مربوط به سال اول انقلاب و فعالیت پدرم به عنوان وزیر کار میشود و یا برای بخشی که به عنوان نماینده دولت در مذاکرات صلح کردستان شرکت میکند با کمبود جدی سند و مدرک روبهرو بودم. پدرم مدارک آن دوره را حفظ کرده بود که متاسفانه از دست ما رفت. بخشی از آن در پی بازداشت پدرم در سال ۱۳۶۱از بین رفت.
٨ - نوشتن این خاطرات برایم آسان نبود. در همان سالهای نخست قرار بود یادنامهای برای پدر و مادرم منتشر شود. من برای این کتاب که البته هرگز منتشر نشد، خاطراتی کوتاه از دوران کودکیام نوشته بودم و همین باعث شد تا حسی در من بیدار شود که: باید بنویسم. مبادا با مرور زمان، ذهن من از بسیاری خاطرات دور خالی شود.
٩ - اصلاً رهایی وجود ندارد. نوشتم برای اینکه بماند. برای اینکه زندگی این زوج سیاسی در دورههای پیاپی استبداد غارت شد. حق حضوری از آنها سلب شد و فکر کردم شاید با گفتن خاطراتم این حضور را به آنها برگردانم. آنهم برای بقیهای که همه داستان را نمیدانند؛ برای جامعه ایران. برای همه نوشتم.
١٠ - من به دلیل این که حرفهام هنر است، مدام تلاش کردم تا این فاجعه برای من تبدیل به کپسولی از اندوه و رنج و خشم نشود و مرا در گذشته غرق نکند. میخواستم آن نیرویی که میتوانست مرا از پا بیندازد راهی به سوی آینده روشن باز کند. تبدیل به راه شود؛ راهی به یک تغییر و البته با پافشاری روی مواضع خودم. این راه به من انرژی میدهد تا مدام حرکت کنم. در این روند امید زاده میشود و نگاه مدام رو به آینده است.
١١ - بیش از سه سال از آغاز نوشتن می گذرد، و از آن هنگام این روایت بیوقفه همراه من آمده است. روزها و شبهایم را با طنین جملهها، سکوتها، خندهها، فریادها و گلایههایش انباشته است، در کلنجار با وسواسها و تردیدهایم بالیده است تا به امروز که کتابی شده است با ۳۹۵ صفحه آمادۀ خوانده شدن.
Sources
//www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/05/120504_l41_book_foroohar_book.shtml
//www.youtube.com/watch?v=zi6-FLLQxMs
//asre-nou.net/php/view.php?objnr=20666
نظر شما چیست؟
xxxxxxxxxxxxxxxx
Recently by All-Iranians | Comments | Date |
---|---|---|
کار پردازان انگلیس در ایران : ۵٢ - احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر | 4 | Dec 04, 2012 |
اشعاری به یاد محمد مختاری شاعر و نویسنده ی مقتول ایران | 11 | Dec 04, 2012 |
خدمتگزاران فرهنگ ایران : ٢٠ - محمد نوری | 2 | Dec 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Jenabaan
by All-Iranians on Mon May 07, 2012 09:26 AM PDTThank you for your visit and for your inputs. You may also like to view this
//www.dw.de/dw/article/0,,15548806,00.html
روحشان شاد
PArvizMon May 07, 2012 06:01 AM PDT
بیشک شقاوتها، شکنجهها و کشتار این رژیم ضدّ بشری از یاد ملت ما نخواهد رفت.
خون و رنج این هزاران هزار گوهر از جان گذشته حتما به بار خواهد نشست.
Down with the ENTIRE Islamic Republic!
Very painful for her to Write this book!
by Maryam Hojjat on Sun May 06, 2012 02:14 AM PDTMay Ahoura helps Parastoo & Arash to live a happy life despite this crime against their parents.
death and destruction to the Islamist Regime of Iran
by Shazde Asdola Mirza on Sat May 05, 2012 04:15 PM PDTBad Stories for Bad Kids