جاى شكر و هم مايه ى نگرانى


Share/Save/Bookmark

Amir-Human Orfi
by Amir-Human Orfi
10-Jan-2010
 

صدور بيانيه ى ده ماده اى با امضاى پنج روشنفكر مذهبى هم جاى شكر و خوشوقتى دارد و هم مايه ى نگرانى و شكايت تواند بود.
 
جاى شكر از اين جهت كه متعاقب بيانيه ى اخير ميرحسين موسوى، اين بيانيه ى تكميلى سرانجام جنبش سبز را از حالت سلبى به در آورده و به آن شكل ايجابى مى دهد. در اين شش-هفت ماه گذشته آنچه ايرانيان از هر رنگ را حول پرچم سبز گرد مى آورد نفرت مشترك آنان از عملكرد حاكمان جمهورى اسلامى پس از انتخابات ننگين بيست و دوم خردادماه سالجارى، و در راس همه ى آنها رهبر محقر و منفور رژيم اسلامى بوده است. با صدور اين دو بيانيه موسوى و اين پنج تن قدمى در راه شفاف كردن مطالبات حداقلى مخالفان رژيم جنايتكار اسلامى برداشته اند.
 
و اما دلايل نگرانى.
 
نخست اينكه بعضى از اين پنج نفر كه اكنون رانده ى دستگاه حكومت اسلامى اند زمانى خدمتگزار رژيم بوده اند و از اينرو شائبه ى آن هست كه مخالفت ايشان با حكومت آقاى خامنه اى مخالفتى شخصى و كينه-توزانه باشد نه مخالفت اصولى با سيستم و نظامى كه وى متولى آن است. يعنى ايشان كه خود تا زمانى دراز بخشى از حاكميت بوده اند و امروزه به كنارى زده شده و به خارج از كشور پرتاب شده اند ممكن است سوداى تصفيه حساب با حاكمان را داشته باشند، حال آن كه بسيارى از مخالفان غير مذهبى حكومت از ابتدا مخالفت اصولى با آن داشته اند. پس جا دارد كه اين برادران بكوشند برادرى خود را ثابت كنند، كه پايين تر خواهم گفت چگونه.
 
ديگر اينكه هر پنج نفر چهره هاى شناخته شده ى مذهبى اند و اين موضوع به احتمال انحصارطلبى هاى آتى ايشان دامن مى زند. بدين معنى كه ضمن درك معذورات ايشان، مشمول نكردن حتا يك نماينده از فعالان سياسى سكولار به شكل سمبوليك به معنى هيچ انگاشتن عناصر سكولار و جمهوريخواه مخالف رژيم فعلى حاكم بر ايران است.
 
بنابراين بيم آن مى رود كه در صورت پيروزى جنبش سبز در آينده اين عزيزان خواست هاى مشروع و دموكراتيك مردم آزاديخواه ايران را به انحراف و بيراهه بكشانند و مملكت گل و بلبل دوباره در مسيرى بيفتد شبيه همان كه سى سال پيش خمينى با دروغ هاى موسوم به تقيه آغاز كرد. حق اين است كه اين مذهبيون از رويه اى كه خمينى در اعدام مخالفان و مداومت لجوجانه در جنگ داشت صراحتا برائت بجويند و اينگونه نشان دهند كه در اين كه ميخواهند طرحى نو دراندازند صداقت دارند، نه اينكه دعوا بر سر لحاف ملا باشد و قدرت كه از چنگال خامنه اى و اذنابش در آمد ايشان خود ناگهان بر خر مراد سوار شوند و ديگربار قرائتى از اسلام را بر ملت بيچاره تحميل كنند كه پس از انتشار عفونتهاى آشكار و نهانش، عاقبتش برخواستن نداى عدالتخواهى مردمى باشد كه خونشان از تبعيض و ستم اسلاميان به جوش آمده است.
 
آقايان ادعا مى كنند كه بيش از نيمى از مردم ايران مسلمان اند و جمهورى اسلامى ميخواهند، بدون آن كه توجه كنند كه ممكن است "اسلامخواهى" مردم در شرايط دموكراتيك ديرى نپايد، و اگر حكومت تبعيض ها را از ميان بردارد جمع كثيرى از مردم خودبخود عطاى اسلام را به لقاى آن ببخشند. حتا همين امروز هم اگر شرايطى فراهم شود كه مردم در كمال آزادى و بدون ترس از مجازات آراى خود را بيان كنند، شايد معلوم شود كه چنين پيشداورى مغرضانه اى درباره ى تمايل مردم ايران صحت ندارد. حتا به فرض آنكه امروزه چنين باشد، تضمينى نيست كه نسل هاى آينده هم به همين ميزان اسلامخواه باشند، و ظن آن مى رود كه پرده ها كه بيفتند و خواست واقعى مردم كه آشكار شود اين مذهبيون بى آزار نهايتا به همان شيوه هاى مرسوم در حكومت فعلى براى حفظ مسلمانى امت متمسك شوند، يعنى تبعيضات بى نهايت و اگر مثمر واقع نشد چماق و جنايت، مخصوصا كه به نظر مى رسد هرگاه جمهوريت و اسلاميت در تضاد و تنش قرار بگيرند اين دوستان اسلام عزيز خود را كه به آن يقين دارند بر آراى اكثريت مرجح مى شمارند.
 
پس اى كاش به جاى توسل به چنين فرضهاى اثبات نشده كه خلاف صداقت و روحيه ى حقطلبى است، آقايان به صراحت اعلام ميكردند كه هرگاه ملت ديگر اسلام را نخواهند ايشان اگر در قدرت باشند چه رويه اى در پيش خواهند گرفت. به قول معروف فرض محال كه محال نيست. اين كه الله اكبرهاى شبانه ى مردم سبز را نشانه و معيار مسلمانى آنها بدانيم و در فرداى پيروزى براى استخدام آنها و اثبات مسلمانى شان مته به خشخاش بگذاريم و مو را از ماست بكشيم بيشتر مصداق حقه و خدعه و كلك، و اگر خيلى خوشبين باشيم خودفريبى است.
 
از قضا در ايران يك تست دم دست براى اثبات صداقت آقايان و ميزان اعتقاد ايشان به حقوق بشر و تعهد ايشان به اصول دموكراسى حتا به بهاى نفى بعضى اعتقادات مذهبى آنان مسئله ى بهائيان ايرانى است و مشكلاتى كه حكومت مذهبى ايران براى اين اقليت بزرگ ايجاد كرده و مى كند. اصلاحات مورد نظر آقايان بايد به سمتى پيش برود كه نه تنها اقليت هاى دينى و فكرى از آزار متحجرين و معاندان آزادانديشى در امان باشند، بلكه حكومت موظف باشد امنيت ايشان را مانند ساير شهروندان مسلمان و مسلمان نما تامين و تضمين كند، نه اينكه برعكس از ايشان سلب آسايش كند و بر تعدى به آنها توسط مزدوران ملايان چشم بپوشد.
 
مردم بايد آزاد باشند آراى مختلف را بشنوند و خود با مراجعه به انديشه ى خود برگزينند، حال آنكه مذهبيون ايرانى از تاريك انديش گرفته تا روشنفكر، نسبت به ملت احساس قيموميت مى كنند و نيز احساس وظيفه كه به ضرب چماق و زور دروغ و فريب و تطميع هم كه شده بايد ملت را به "راه راست" هدايت كرد.
 
هفت ماه پيش خامنه اى با حمايت از احمدى نژاد جمهوريت نيمبند نظام را لگدكوب آنچه او اسلاميت نظام ميپندارد يا ميپنداراند كرد و نشانه هاى محكمى در دست نيست كه روشنفكران مذهبى امروز هم در تنگناى روز واقعه چنان نكنند، مگر اين كه به صراحت احتمال اسلامگريزى مردم را كه احتمال ضعيفى هم نيست در طرحى كه ميخواهند درافكنند به جد ملحوظ كنند و آمادگى آن را داشته باشند كه در صورت آشكار شدن و گسترش يافتن تمايلات غير دينى اغلب مردم به خواسته ى آنها گردن نهند و قلدران مذهبى و طالبان ايرانى را مهار كنند، نه آنكه به آنها ميدان دهند و دست آنها را باز گذارند و بر جنايات آنان چشم بپوشند تا اسلام عزيزشان پايدار بماند


Share/Save/Bookmark

more from Amir-Human Orfi
 
divaneh

Don't worry about these five

by divaneh on

I don't think anyone else cares what they say. They are nothing but the IRI 2 and seem to give themselves far too much credit.