داستان بهاییت و مشگلات آن و بهره وری از آن


Share/Save/Bookmark

داستان بهاییت و مشگلات آن و بهره وری از آن
by Amir Sahameddin Ghiassi
11-Jul-2010
 

داستان بهاییت و مشگلات آن و بهره وری از آن

با تاسف بسیار از آنچه بر بهاییان گذشته است و با درود فراوان به ده عروس بهایی معلم درس اخلاق که با بی مهری به طنابهای دار سپرده شده اند و با درود بهمه کسانی که قربانی دین مذهب ملیت و یا...شده اند منظور من پیدا کردن ریشه مشگلات و از بین بردن آن است درست کاری که بعضی از حکومت ها میکنند  آنان خرده فروشان مثلا تریاک را اعدام میکنند ولی آیا میدانید که تجارت مواد مخدر پر در آمد تر از تجارت نفت و صنعت اتومیبل سازی است و میلیاردها دلار به جیب ثروتمندان افسانه ای میرود و چهار تا خرده فروش فلاکت زده هم اعدام میشوند و ظاهرا مشگل حل میشود.

در صورتیکه همه میدانید که با کشتن و بستن خرده پا ها و کسانی که از روی بیچارگی به این شغل روی آورده اند کار درست نخواهد شد. سیستم کارش را انجام میدهد و کلکش هم نخواهد گزید. اگر به تاریخ نگاه کنیم بسیار خوب درمیبابیم  که همیشه عده ای بازیچه بودند و عده ای بازیگران اصلی و عده ای هم پشت پرده بازیهاهدایت میکردند. آیا شما میدانید که در همین دنیا کسانی هستند که ثروتهای نجومی دارند و این ثروت از راه حلال هم بدست نیامده است و همین چند روز پیش یکی از استادان دانشگاه آمریکا گفت که همه چیز در آمریکا خریدنی است و سرمایه داران عظیم دست در همه  جادارند و همه چیز را کنترل میکنند. از  کنترل حکومت و سناتورها گرفته تا کنترل وسایل ارتباط جمعی و غیره.  

بازیگران اصلی برای اینکه خوب بازی کنند بایست عوام ومردم ساده دل را پشت سر خویش داشته باشند و با ترویج فرهنگ ظلم و بی تفاوتی براحتی میتوانند بر امواج آن سوار شوند و اسب بتازند.


حضرت مسیح در بیابان میخوابید و ثروتی نداشت گروهی از همین مسیحیان کشته و حتی زنده زنده جلوی شیرهای درنده انداخته شده اند ولی اکنون رهبران مذهبی که از صدقه سر حضرت مسیح به نان و نوایی رسیده اند در قصرهای تلایی زندگی میکنند و خوش میگذارنند و زندگی راحتی همراه با احترام و ثروت انبوه دارند.

نوه های حضرت محمد یعنی فرزندان دخترش حضرت فاطمه که اینقدر به او علاقه مند در صحرای کربلا به فجیع ترن وضعی کشته و یا شهید شدند. و در همین حال هم مسلمانان بوسنی قتل و عام شده اند و یا مسلمانان بی گناه در  فلسطین بدست پسر عموهای خود فرزندان اسحاق به خاک خون کشیده میشوند و البته آنان هم که فرزندان اسماعیل برادر ناتنی اسحاق میباشند سعی دارند همین کار را بکنند و فرزندان اسحاق را به خاک وخون میکشانند.

در حالیکه شیوخ عرب در بارگاه های تلایی زندگی میکنند خوش و خرم هستند میلیاردها دلار و یورو در بانکهای خارج خوابانیده اند  و حرمسراهایی آنچنانی دارند و غرق در خور خواب شهوت و عشق و مستی هستند و کلکشان هم نمیگزد که فرزند ان فلسطین که قاعدتا بایست پاره تنشان باشد در بی آبی بیسوادی و بی غذایی و بیچارگی دست پا میزنند؟ خودتان میدانید که مسلیمن با قدرت ( حال مثلا اسمی ) بعنوان خلفای بی امیه و بنی عباس تمامی و یا بیشتر خانواده حضرت محمد که همان امامان باشند را شهید کردند و یا مسموم فرمودند.

از مسحیت هم که تاریخ گزارش میکند که بعضی از آقایان رهبر دستور کشتن و آتش زدن هرکسی را که میخواستند میدادند و بنام خدا و مسیح از هیچ غارتگری و جنایت روی گردان نبودند. هم اکنون هم همین رهبران دینی به کودکان مردم حتی تجاوز جنسی میکنند و اموال را هم به نوعی محترمانه غارت میفرمایند. 

برای بهاییان هم که متاسفانه با ظلم در ایران روبرو هستند و میگویند که سی هزار نفر آنان در زمان پادشاهی مثل ناصرالدین شاه قاجار کشته شدند حتی موسس دین را که ادعای قایمیت میکرد باز به دستور شاه و به وسوسه آقایان علما تیرباران  کردند و با وجود اینکه میگویند که حضرت باب حتی توبه نامه هم نوشته بود باز اورا با نهایت بی شرمی اعدام میکنند.

پیامبر بعدی بهاییان را که حضرت بهاالله بود حبس کردند و تبعید نمودند. درست همان کاری را که با امام خمینی کردند.  البته منظور من مقایسه بین امام راحل مرحوم با حضرت بهاالله نیست بلکه میخواهم بگویم که متاسفانه این دو روز عمر را ما بقول خیام بایست با مشگلات ساخته شده دست بشر هم بگذارانیم وهیچ به پند ها و اندرزهای متفکران اسلامی هم گوش نمیکنیم کسانی نظیر مولوی و یا سعدی وغیره..

در دنیایی که اثبات و یا عدم اثبات خداوند کاری بیهوده است و ما با عقل محدود خود نمیتوانیم رمز آفرینش را حل کنیم و درست مثل این است که بخواهیم به یک مورچه ریاضیات درس بدهیم و یا به یک آهو ادبیات؟  مغز و فکر ما بسیار محدود است ولی خوشبختانه قابل پیشرفت. حساب کنید که اگر صد سال پیش میگفتند کسی میتواند در آنطرف کره زمین صحبت کند و شما بشنوید  به چشم دیوانه به سخنگو نگاه میکردند. ( رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند)

خودتان دیدید که حرص و آز تمامیت خواهی و خود خواهی شهوت پرستی و خود بزرگ بینی ها باعث شده است که ما اکنون در این موقعیت باشیم. خودتان میدانید و می بینید که بسیاری از رهبران وعده های خوب و انسانی دادند ولی پس از قبضه قدرت مرض دیکتاتوری آنان را احاطه کرد و همه چیز را فراموش کردند و به ظلم و جور پرداختند. یک نمونه آن فرزند رشید ایران نادر شاه است که برای ملت ایران آنهمه ثروت و آزادی و برکت و پرستیژ هدیه آورد ولی بعد مرض دیکتاتوری گریبانش را گرفت و به آزار مردم پرداخت و حتی چشمان فرزند خودش را هم از کاسه بیرون کشید؟

خوب براحتی دیدید که دین ها و اخلاقیات نتوانسته اند که انسان خوب بسازند. مشگل بهاییت هم همین است که عده ای بی گناه به خاک و خون کشیده میشوند و عده ای هم کیسه های خود را از این رهگذر پر میسازند و از ناراحتی سایرین به آلف اولوفی میرسند و غارتگری میفرمایند.

مسلم است که اعدام دویست نفر بهایی و یا کشتن و یا شهید نمودن عروسان شیراز کاری بسیار زشت بوده و حتی به اسلام هم ضربه زده است و نام اسلام را با نام تروریست و جانی برابر کرده است بخصوص نزد عوام کشورهای غرب.  ولی همین رهبران غرب هستند که از این موقعیت ها سو استفاده میفرمایند و مارا بیشتر اسیر خود میسازند.

 

 

سیاست بین المللی استعمار نو همان چیزی است که آنان به دنبال آن هستند و مردم عادی ما متاسفانه دانسته و یا ندانسته به دام آن میافتند.

شاید متوجه باشید که سیاستهای جدید استعماری همان ایجاد تفرقه و تمامیت خواهی و کینه و نفرت است تا بتوانند کل جامعه ای را از هم بپاشند. متاسفانه دین و قومیت و زبان همه دستاویز استعمار نوین و طرح نظم جدید است. به امید روزی که این تفرقه با هوشیاری ملتهای نا آگاه دنیای سوم خنثی شود.

طرح جدال و نفرت بین سنی ها و شیعه ها که موجب جنگها و مشگلات بزرگ شده است و اکنون نفرت و تفرقه  بین بهاییان و مسلمانان بخصوص شیعه هم یکی از شگردهای استعماری است که متاسفانه ملت ما بایست هزینه آنرا بپردازد.

در این رهگذر نه تنها بهاییان قربانی میشوند بلکه خود مسلمانان هم قربانی خواهند شد کینه و نفرت کینه و نفرت به دنبال دارد و هر دو طرف بسوی کینه ورزی و انتقام جویی به پیش خواهند رفت و نتیجه آن به ضرر همه خواهد بود.

اگر یادتان باشد امام خمینی مرحوم و راحل یک زندانی در زمان شاه بود که متاسفانه تبعید هم شد ولی یادتان هست که بعد از به قدرت رسیدن چه ها انجام شد و بسیاری از سربازان و افسران شاید کاملا بی گناه هم قربانی شدند. وقتی که ظلم و کینه پایه بگیرد هیچ کس در امان نخواهد بود.

مرگ بسیار زود رس پسر امام مرحوم راحل و اعدام قطب زاده و... همه نشانه از آن دارد که برنامه ای پر توان طراحی شده است.

دوست من که دارای مادری بهایی بود و هیچ اطلاعی از بهاییت نداشت بعنوان بهایی مورد آزار قرار گرفت ولی حتی بهاییان هم به او خرده میگرفتند که میبایست مثل بقیه کشته و یا اعدام میشد تا مورد حمایت ودوستی ما قرار بگیرد. این بود که او هم که مثلا اعدام نشده بود مورد بی مهری همان بهاییان قرار گرفت و توسط آنان هم غارت شد درست شبیه همان کاری که همتایان مسلمانشان کرده بودند.  که از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست. متاسفانه دین از ساختن انسانهای والا ناکام بوده است. به عبارت دیگر هم بهایی ها  هم مسلمانان متعصب تنها یک راه را میدانند و آن آزار همدیگر است. درست است که در قوانین بهاییت انتقام و جنگ مردود است  ولی خوب بشر بشر است و دنبال تمناهای دل خودش میرود.

امیدوارم روزی عشق و محبت جای خود را به این کینه توزیهای و انتقامها بدهد و راهی همچون نلسون ماندلا برگزیده بشود  دوستی و گذشت نه کینه و انتقامجویی که برنامه ریزی شده استعمار نوین است.

حالا برای روشن شده داستان یک مثال هم میزنم  فرض کنید سردار الدین در یک خانواده دو مذهبه به دنیا آمده است که مادرش مثلا بهایی و پدرش مسلمان سخت سفت دو آتشه است. این کودک از همان کودکی مورد بی مهری هر دو دین واقع میشود. و خصوصیت انسانی بعضی از مردم کینه و ناراحتی های خود را سر این پسربچه خالی میکنند. بچه های مسلمان به او سگ بابی  عباس افندی  به  ... گوجه فرنگی  و ر...دم به تابوت بلور  نجس کافر  بروگمشو برو به جهنم میگویند  و چون پدرش هم اورا وادار میکرده که نماز بخواند و روزه اسلامی بگیرد بهایی ها بخصوص بچه ها هم اورا با دوز بسیار پایین تری مسخره میکردند و دست میانداختند. وی هر روز بایست با بچه های مسلمان کتک کاری کند و جنگ نماید و نفرت و مسخره و دست انداختن های بچه های بهایی را هم تحمل کند بدون اینکه اصلا فرق بین این دو دین الهی را بداند.

مادر سردارالدین که میبیند بچه اش نمیتواند درس بخواند و هر روز با سر وضع خاکی وخونین مالین بخانه میآید اورا به مدرسه مسیحیان میگذارد. سردار الدین در یک مدرسه اقلیت های مذهبی خوب درس میخواند دیپلم میگیرد براحتی وارد دانشگاه میشود و سرکار خوب میرود. هنوز هم پدر سردار الدین و برادران برزگتر ش به او اجازه معاشرت با بهایی ها را نمیدهند و تنها معلومات جسته و گریخته ای از بهاییت دارد ولی نماز و روزه اسلامی را خواهر ناتنی اش به او آموزش میدهد و ظاهرا او یک مسلمان تمام عیار است  مادرش هم جرات اینکه در باره بهاییت با او صحبت کند به مناسبت احترام و قولی که به شوهرش داده است را ندارد.

سردارالدین اکنون سی ساله است کار دولتی خوب دارد ماشین دارد خانه دارد و میخواهد ازدواج کند. دختران مسلمان به مناسبت اینکه تو دارای مادری بهایی هستی وی را جواب میکنند. دختران بهایی هم به جرم اینکه تو پدر مسلمان دو زنه و برادران و خواهران مسلمان داری از وی کناره میگیرند. مادر کم به فرزندش آیین بهاییت را میآموزد و بطور کاملا مخفی نام اورا هم جز بهاییان ثبت میکند.

او مجبور میشود که با یک دختر بسیار از لحاظ خانوادگی  پایین تر از خود ازدواج نماید که پدر و مادرش کاملا بیسواد و خودش هم تنها شش کلاس سواد دارد در حالیکه سردارالدین فوق لیسانس گرفته است. متاسفانه غیرتهای دینی و مشگلات مربوطه دامان سردارالدین را میگیرند. پدر و مادر همسر سردارالدین بدون داشتن معلومات وسیعی از بهاییت به مسخره و دست انداختن او میپردازند ولی خوب سردار ما همه اینها را تحمل میکند.

بعداز انقلاب مشهور و با شکوه اسلامی ایران به رهبری و زعامت فقیه عالیقدر و عالی مقدار حضرت الامام الخمینی الکبیر سردار اخراج میشود و با اخراج او که به مناسبت بهایی بودن است  دوستان مسلمانش دندان تیز میکنند که اورا غارت کنند.

سردار میگوید که مسلمان است ولی برای اثبات این مسلمانی بایست او در روزنامه ها به بهاییت بد و بیراه بگوید. و او با داشتن مادر بهایی و همسر بهایی نمیتواند اینکار را بکند. دوست مسلمان وی که میگفته حاضراست که بمیرد و اورا ناراحت نبیند به هر طریق که شده اورا غارت میکند و برای اینکه او سکوت کند به او هشدار میدهد که برایش به عنوان بهایی جاسوس پا پوش خواهد دوخت.

مختصر دوستان و فامیل بهایی هم برای اینکه از قافله عقب نباشد به ظاهر با حس همدردی و کمک جلو میآنید و خودشان را دلسوز و مهربان وی نشان میدهند و بعد از اینکه اعتماد سردار را جلب کردند از همتای مسلمان خود عقب نمی افتند و اورا غارت میکنند و میگویند اگر بخواهی حرف بزنی و اقدامی مثلا قانونی بکنی تورا لو میدهیم که مادر بهایی داری؟

آیا شما تا اینجا فرقی از نظر انسان بودن بین مسلمانان و بهایی هایی که به سردار خیانت کرده اند دیدید؟  بقیه داستان را خودتان میتوانید حدس بزنید هر دوی آنان پیروان آیین ادیان الهی درست همان کار را کردند که بایست نکنند. مراجعه سردار به دادگستری و نامه نگاریهایش به مخافل ملی و محلی و بیت عدل هم دردی از وی دوا نکرد که بدتر هم شد.

خوب دیدید که ادیان الهی متاسفانه از ساختن  انسان واقعی بودن بطور کلی و یا جزیی قاصرند. درست است که شاید بتوانند گروهی را درست هدایت کنند ولی برای گروهی هم جز دردسر هدیه ای دیگر ندارند. از این جهت آیا بهتر نیست که بالای سر همه ادیان و مکتب ها انسانیت و دوستی و عشق و محبت جایگزین گردد و مارا از نام ها مبرا دارد و به عشق و محبت واقعی هدایت شویم. امیدوارم که ادیان هم برای این مقصود دست در دست هم بگذازند و بدون توجه به نام دین  ملیت و نژاد همه را برادر وار و خواهر وار هدایت کنند. و گفته سعدی را به کار بندند  که بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند.  که هیچ نامی از دین ملیت و نژاد در آن یافت نمیشود.  همه آدمها و همه انسان ها چه مرد و چه زن و چه هر آنچه دیگر است...

همان طور که روشنگری در آلمان مردم را بسوی دوستی و عشق رهبری میکرد و از زواید کنار می کشید.  ظاهرا این در قوانین کشوری مثل آمریکا هم وجود دارد ولی متاسفانه عمل نمیشود. یعنی اگر در ایران آدم را بعنوان بهایی و به این بهانه اخراج میکنند در اینجا لزومی در کار نیست که انسان را برای چه دلیلی اخراج میکنند فقط در کامپیوترشان کد ی میگذارند که طرف استخدام نشود و یا با مشگل استخد ام شود. بفرمایید اینهم سرزمین مهد آزادیها که چیزی نظیر همان کشورهای دنیای سوم است منتهی محترمانه انسان غارت میشود نه با زور و فحش و ناسزا.  اگر در ایران میشود بدون وکیل به قاضی مراجعه کرد که در آمریکا این امکان هم نیست. میبینید که بقول آقای مطهری  که شرق و غرب  یا کمونیست و کاپیتالیسم هر دو مثل دو تیغه یک قیچی کار میکنند در حالیکه بصورت ظاهر با هم توافق ندارند و حالت جنگ بین آنهاست ولی در بین تیغه های خود انسان والا را خرد میکنند و نابود میسازند.

آیا میدانید که بسیاری از مردم ایران که به خارج پناه آورده اند حتی با تحصیلات عالی دست به خودکشی زده اند؟ آیا میدانید که بسیاری از جوانان تحصیل کرده ما در غرب بعنوان کارگر های بدنی استخدام میشوند؟  و این را هم میدانید که دخت شاه شاهزاده ایران لیلا هم در همین غربت پرپر شد درست مثل هزاران دختر و پسر ایرانی دیگر؟

ولی خوشبختانه حس بی تفاوتی و بمن چه ها دارد که در میان کشورهای دنیای سوم پابرجا میشود و ریشه اش محکمتر میگردد. سیاست دایی جان ناپلیون است ؟


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi
 
Amir Sahameddin Ghiassi

Foziyeh,the ex queen of Iran. daughter of ex king of Egypt

by Amir Sahameddin Ghiassi on

Painted by colonel Ghiassi, with water color about less than 78 years ago.