حاکمان و محکومان


Share/Save/Bookmark

حاکمان و محکومان
by Amir Sahameddin Ghiassi
19-Jul-2009
 

حاکمان و محکوم شده گان

آیا حاکمان میتوانند هر طور که بخواهند قوانین را تفیسر کنند و زورچپان به محکومان نمایند. بعضی از راه دین به میلیارد ها دلار ثروت دست یابند و دیگر کسان لقمه نان خود را هم در راه دین از دست بدهند. نگاه کنید به وضع کشیشان که د ر نا ز نعمت غو طه میخورند و مردم عادی که بایست قسمتی از در آمد خود را بی دلیل به دست این کشیشان بدهند تا به دلخواه خود خرج کنند.

مثلا کلیسا صدقه قبول میکند ولی اگر کسی نیازی داشته باشد و به دامان کلیسا پناه ببرد برایش دعا میکنندو به عبارت دیگر پول نقد او را دریافت میکنند ولی روزی که او محتاج است او را به خدا حواله میدهند و تنها برایش دعا میکنند. اگر آنان خود را از جانب خدا میدانند و به او پیوسته اند چرا به جای کاسه گدایی در دست و از مردم پول جمع کردن به طرف خدا نمیروند و مستقیما از او طلب مال و منال نمیکنند. و یا بجای گرفتن پول مردم از خود خدا درخواست صدقه و پول نمیکنند.

فرض کنیم مردی به کسی پولی وام بدهد ولی برای پس گرفتن آن شخص او را به خدا حواله دهد. خوب چرا موقعیکه شخص تقاضای وام داشت نرفت نزد خدا و مستقیما از خدا وام نخواست. بعبارت دیگر رهبر ان دین از مردم تقاضای پول میکنند ولی برای عوض آن شخض را نزد خدا میفرستند. شخصی میگفت یک عمر ده و یا بیست در صد مال خود را مرتب به کلیسا اهدا کردم ولی حال که احتیاج شدید داشتم هر کلیسا میگفت که پول ندارد و بایست به کلیسای دیگری مراجعه نمایم ولی در موقع گرفتن پول هیچ وقت بمن نگفتند که بروم و پول خودم را به کلیسای دیگری بدهم و یا در هنگامیکه من شدیدا احتیاج داشتم آنان فقط برای من دعا میکردند. با دعا که نمیشد مشگلات را حل کرد. بعضی مردم بعلت خامی وخوش باوری هر چه که دارند به کلیسا هدیه میکنند و بعد که محتاج شدند مجبورند که به گدایی به کلیسا بروند ولی هیچ وقت کلیسا به آنان نم پس نمیدهد بعبارت دیگر کلیسا گیرنده خوبی است ولی دهنده نیست و تنها برای دهندگان خوش باور دعا میکند و آنان را به خدا حواله میدهد نقد و بسرعت میگیرد ولی پس دادن را به خدا متصل میکند.

مردم با خوش باوری باور های مذهبی به کسی تاج حکمرانی میدهند چون شخص با نفوذ مذهبی برای خودش دستگاهی ساخته است. مردم برای باور های ذهنی خود مخارج هولناکی میپردازند. مثلا یک نفر از راه دین و با پشتبانی مردم و قیام مردم بخاطر دین و مذهب به مقام های شامخی میرسد. بعد متاسفانه شیاد و فاسد از آب در میاید ولی چون در مدت حکمرانی ثروت های انبوهی اندوخته است و میلیارد ها میلیارد دلار ثروت و مکنت دارد و آقازاد ه هایش در ناز و نعمت و پول و ثروت غرق شده اند و دیگر خدا را هم بنده نیستند. آنان فراموش کرده اند تا چندی پیش یک پادو و یک انسان فقیر و یک زندانی سیاسی و یا یک شکنجه شده مذهبی بودند. آنان ناگهان خود را فراموش میکنند و فکر میکنند که این خدا بوده که این همه ثروت و مکنت به آنان ارزانی شده است. آنان مردم را کنار میزنند و میگویند مردم به آنان هیچ حقی ندارند تمامی این ثروت و دولت از دست خدا گرفته شده و آنان ولی مردم از جانب خدا هستند. مثل رهبران کاتولیک که یک زندگی سلطنتی دارند. و با تلفن های طلا مکالمه میکنند. آنان غرق در جاه و جلال و نعمت و شکوه هستند و مردم بیچاره که ثروت آنان را از روی خوش باوری وباورهای دینی و ذهنی پذیرفته اند اکنون در مشقت و بی پولی و بیکاری اگر برای کمک به آنان مراجعه کنند تنها ممکن است اگر راه به آنان دهند برایشان یک دعا میخوانند. حضرت مسیح در نهایت فقر زندگی کرد و بدست جلادان زمان خود به چهار میخ صلیب کشیده شد ولی اینان از صدقه سر او به ثروت های بیکران دست یافتند. و برای خودشان هر جور که توانستند به نفع خودشان انجیل را تعبیر و تفسیر کردند و بهره های بیشمار بردند. بطوری که در آلمان یکی از استادان من میگفت که آدم های دانا و عاقل کشیش میشوند و اشخاص ساده دل به نظامیگری روی میآورند. آنان همیشه در امان هستند و اینان همیشه در خطر.

کسانی که بهر طریق مردم را فریب دادند واموال و ناموس آنان را گرفتند حالا مدعی هستند که این ثروت انبوه و این زنان زیبا را خدا به آنان داده است و مردم هیچ حقی به گردن آنان ندارند و مردم هیچ طلبی ندارند. حکمرانان بایست همیشه حکمران باقی بمانند و مادام عمر بایست رییس باشند. مردم میتوانند در به ریاست آنان سهیم باشند و خون و مال خویش را در این راه از دست بدهند ولی در پایین کشیدن آنان اگر ظلم و جوری کردند این مردم نیستند که حق دارند بلکه این خدا است که به گردن آنان حق دارد. به عبارت دیگر من میتوانم با اراده مردم که برای حکومت من جنگیدند به حکومت برسم و میلیادر شوم ولی این مردم هیچ حقی به گردن من ندارند. مرا خدا به این منصب رسانیده است و مردم تنها وسیله بودند و مردم نادان هستند و این چیز ها را درک نمیکنند این منم که همه چیز میدانم و همه دان هستم و عقل کل. مردم فقط بایست از من اطاعت کنند ولی من مجبور نیستم که به آنان پاسخ دهم. زیرا این خدا است که بمن این شغل و مقام را داده است. نه مردم.


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi