این جمعه شب "کپنهاگ" نمایشنامه جنجالی مایکل فرین، به ترجمه فارسی حمید احیاء، توسط گروه تاتر داروگ نمایش خوانی میشود. در این نمایشنامه دو دانشمند اتمی به جان هم میافتند تا روشن کنند گناه کدامیک سنگین تر است: ورنر هایزنبرگ، دانشمند آلمانی که موفق نشد برای هیتلر بمب بسازد و در نتیجه کسی را نکشت، یا نیلز بور دانشمند دانمارکی که نقشی بقول خودش "کوچک" در قتل عام اتمی صد هزار انسان را داشت. هایزنبرگ و نیلز بور پیش از جنگ جهانی دوم استاد و شاگرد، همکار و دوست صمیمی بودند، ولی پس از شروع جنگ، هنگامی که دانمارک تحت اشغال نیروهای نازی در میاید، هایزنبرگِ پیروزبه دیدن نیلز بورِ شکست خورده می آید و با او ملاقات می کند. اینکه این دو غول فیزیک اتمی در ملاقتشان چه به هم گفتند؛ هایزنبرگ از بور چه اطلاعاتی خواست و بور چه جوابی داد یکی از اسرار تاریخ مانده است. نمایشنامه "کپنهاگ" این لحظه نامعلوم تاریخ را میشکافد و جوانب اخلاقی، فلسفی، علمی، و احساسی ساختن سلاح اتمی را بررسی میکند. "کپنهاگ" با بحث پیرامون نظریه ی فیزیکی "عدم قطعیت" به موضوع همکاری بین دانشمندان (و یا روشنفکران) با حاکمیت پرداخته و این سئوال را مطرح می کند که آیا یک دانشمند می تواند سلاح اتمی در اختیار یک دیکتاتور بگذارد. منتقدین تاتر لندن و نیویورک این نمایشنامه را به عنوان بهترین نمایشنامه ی سال 1998 انتخاب کردند.
در ادامه "جشنواره" سه روزه نمایش خوانی داروگ، شنبه شب گروه داروگ نمایشنامه معروف "مالی سوینی" اثر برایان فریل نمایشنامه نویس معاصر ایرلندی را نمایش خوانی میکند. مالی سوینی زن نابینایست که در سنّ چهل و یکسالگی بوسیله عمل جراحی چشم بدنیا می گشاید. ولی این عمل دنیای او را به هم ریخته و او را به دنیائی ناشناخته تبعید می کند. سه شخصیت این نمایشنامه، مالی سوئینی، همسرش، و جراح چشمش، هریک از دید خود این داستان را روایت می کنند. در این نمایشنامه برایان فریل با زبان بسیار زیبا و رنگارنگ خود به موضوع بینائی و ندیدن و نابینائی و دیدن می پردازد. در سال 1996 مالی سوئینی جایزه ی بهترین نمایشنامه ی غیرآمریکائی سال را از انجمن منتقدین تاتر نیویورک دریافت کرد.
یک شنبه شب گروه داروگ "جاده، چهار مکالمه" اثر نمایشنامه نویس ایرانی یوریک کریم مسیحی را اجرا میکند. این نمایشنامه از چهار مکالمه جداگانه به نامهای باران بهار، چله ی تابستان، بعدازظهر پایٔیزی، و باد زمستانی تشکیل شده است. هر یک از این مکالمه ها در اتومبیلی در حال سفر اتفاق می افتد و هر یک تصویری بسیار گویا از روابط انسان ها در ایران امروز ارائه می دهد. یوریک کریم مسیحی که طراح و عکاس و منتقد سینما و عکاسی است هر مکالمه ای را همچون عکسی در برابر ما قرار می دهد و آرام آرام لایه های گوناگون آدم های حاضر در عکس را برای ما عیان می سازد.
Recently by Ari Siletz | Comments | Date |
---|---|---|
چرا مصدق آسوده نمی خوابد. | 8 | Aug 17, 2012 |
This blog makes me a plagarist | 2 | Aug 16, 2012 |
Double standards outside the boxing ring | 6 | Aug 12, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
یا از رویِ کتاب میخواند
Ari SiletzThu Aug 25, 2011 06:02 PM PDT
شراب سرخ محترم، از این امر مطلع نبودم. سپاسگزار که مساله ما را حل کردی.
...
by Red Wine on Thu Aug 25, 2011 05:30 PM PDTشاید مناسب پرده خوانی باشد که بدین گونه رفتار میکردند،نمایشی در کار نبود و پرده خوان (مرشد،نقال و ...) همه جوره جریان را در دست داشت،یا از رویِ کتاب میخواند (علاوه در ایران،در ترکیه،مصر و سوریه این گونه حرکات رواج دارد) و یا از رویِ حفظ،یا به تنهایی و یا به همراهِ شخصِ دگر،یا هیچ نداشت و تماشاچی هیچ نمیدید و تنها صدا بود و یا چند تابلو و اثرِ نقاشی بود که بدین وسیله نقال و پرده خوان با تماشاچیانش ارتباط برقرار میکرد.
هر چه انجام دادید،ما به خوشی آنرا میبینیم،امسال..سالِ شمالِ آفریقاست.
با سپاس .
جناب میمپدال
Ari SiletzThu Aug 25, 2011 05:20 PM PDT
"نمایش خوانی" اشکالی ندارد، ولی اینروزها به منظور دیگری استفاده
میشود. این واژه تصویری از یک عده دور میز در ذهن ایجاد میکند؛ بازیگران
در صحنه اجرا نمیکنند. شاید "متن به دست" بهتر منظور را برساندد ولی نگرانم هرچیزی بدست خواننده را از منظور منحرف کند.
«نمایشنامه خوانی» چه اشکالی داره؟
Multiple Personality DisorderThu Aug 25, 2011 04:54 PM PDT
مگه شما نمایشنامه نمیخونین؟ پس شما «نمایشنامه خوان» هستین، و عملی که انجام میدین «نمایشنامه خوانی» یه. نه؟
به حق ترجمهای بسیار مزخرف و بقول آمریکائیها "ساکی"
Ari SiletzThu Aug 25, 2011 03:57 PM PDT
واژه "اجرا خوانی" من در آوردیست و به حق ترجمهای بسیار مزخرف و
بقول آمریکائیها "ساکی" از واژه انگلیسی "اسکریپت این هَند" است. منظور
اینکه اجرا کنندگان نمایش را از متن میخوانند و حفظ نمیکنند. واژه رایج
"نمایش خوانی" در این مورد کاربرد ندارد زیرا که در نمایش خوانی صحنهای
وجود ندارد و اجرا کنندگان نمایش را پشت میزی به صورت رادیویی اجرا میکنند.
از ادیبان و مترجمین این تار نما تقاضا میشود که واژه بهتری پیشنهاد
بفرمایند تا واژه "اجرا خوانی" تار نمای فرهنگ دهخدا را "کِرَش" نکند.