بحثی پیرامون ابطال پذیری و کاربرد روش علمی در مقولۀ دین


Share/Save/Bookmark

 بحثی پیرامون ابطال پذیری و کاربرد روش علمی در مقولۀ دین
by faryarm
13-Apr-2009
 

 

بحثی پیرامون ابطال پذیری و کاربرد روش علمی در مقولۀ دین

 

كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَد ُ، يَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ

كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ ﴿۱۷﴾

 خداوند چنین مثال حق و باطل می زند. باطل مثل کف روی آب است به خودی خود از بین می روز و آنچه حق باشد و به مردم منفعت برساند بر روی زمین باقی می ماند.

 

خب دنباله بحث را از اینجا بگیریم.

فرضیه های علمی باید ابطال پذیر باشند. یعنی باید جوری مطرح و ارائه شوند که قابل بطلان باشند. حضرت ولی امرالله بیانی دارند به این مضمون که دین بهائی از نظر روش، روش علمی را به کار می گیرد.

The Baha'i Faith is scientific in its method

 

مرحوم سِر کارل پوپر به این مقوله نام ابطال پذیری (falsifiability) را داده است. این روش را ابطال (falsification) نامگزاری کرده است. حضرت بهاءالله دین خود را اینگونه  و بروشی ابطال پذیرارائه کرده است:

 

1. این دین یا حق است یا باطل.

الف. اگر باطل باشد به خودی خود از بین می رود. نمونه های بسیاری داریم مثل مسیلمه کذاب، تئوداس و یهودای جلیله ای.

ب. اگر بر حق باشد منتشر می شود و هیچ نیروی بشری نیز جلوی آنرا نمی تواند بگیرد. دینی برحق نیروی خود را از خداوند و روح قدسی می گیرد و با وجود دشمنی و دشواری و جفا و آزار منتشر می شود.

قل الله غالب علی امره و قادر علی فعله و امره فوق امرکم و تقدیره فوق تدبیرکم....فسوف یظهر امره و یعلو برهانه....(اثار قلم اعلی 4: 197-198)

بگو که خداوند برتری در امرش دارد و توانایی بر اعمال خود و امر او برتری بر امر شما دارد و تقدیر او برتری بر تدبیر شما دارد...پس در آینده ظاهر خواهد شد امر او و بلند می شود برهان او.

ایا زندان و بلا دین الهی را به عقب می راند یا شکست می دهد؟

 ان استقم بحوله علی امره ثمّ ذکّر النّاس بالحکمة و البيان. سوف ترى الامر مهيمناً علی من علی الارض و اشراقه من کلّ الجهات. هل يمنعه السّجن و البلآء عمّا اراد لا و ربّ الارباب. طوبى لقلبٍ حىّ من نسمة اللّه و للسان زيّن بذکره بين الاکوان. ان اشتعل من هذه النّار الموقدة فى العالم ليشتعل منک من فى البلاد. لا تحسبها ناراً انّها نور سوف تحيط آثاره من فى الاقطار. (آثار قلم اعلی جلد 1 لوح 18 ص 177)

...سپس خواهی دید امر (دین الهی) را با گستردگی بر مردمان تمامی سرزمینها و اشراق (نور) آن در تمام جهات...این آتش الهی در اصل نوری است که آثار آن جهان را فرا خواهد گرفت.

انّ الّذين کفروا ارادوا ان يطفئوا هذا النّور المشرق من افق مشيّة ربّک العلىّ العظيم لا و عمرى لا يقدر احد بذلک سوف ترى آثاره من کلّ الجهات انّه لهو الحاکم علی ما يريد. قل بعد ارتقآء النقطة رفعنا الامر انّه لهو المقتدر القدير. لو يسترون النّور فى البرّ انّه يظهر من قطب البحر و يقول انّى محيى العالمين. لا تمنعه السّحاب و لا حجاب الّذين کفروا بيوم الدّين. (آثار قلم اعلی 4 لوح 209، ص 462.)

آنهایی که می خواهند دین خدا را پنهان کنند اراده می کنند که نور الهی را خاموش کنند...و هرگز کسی بر این کار قادر نخواهد بود سپس خواهی دید آثار آن را در تمام جهتهای (کره زمین)...بگو اگر نور را در روی زمین خشک مستور کنند از میان اقیانوس ها سر بر خواهد آورد و می گوید بدرستی که من زنده کنندۀ مردمان هستم...

 بهاءالله در شرایطی این مسائل را مطرح می کرد که در تبعید و در زیر ازار بود. پیروانش امان و آسایش نداشتند و در معرض ازار و اذیت و مرگ بودند. احتمال موفقیت و پیروزی این عقیده از لحاظ احتمالات ریاضی و گسترش جغرافیایی کنونی به عنوان دینی که متحد مانده است و در چهارگوشه جهان پیروان بومی دارد و در کشورهایی 8-10 درصد جمعیت آن بهائی هستند در زمان نوشتن این آثار چقدر بوده است؟

مسیلمه بن حبیب که تاریخ نام او را به عنوان مسیلمۀ کذّاب درج کرده است در سالهای آخر ظهور در نامه ای به حضرت محمد ادعای خود را مطرح می کند:

«من مسیلمه رسول الله، الی محمد رسول الله: سلام علیک، اما بعد، فانی قد اشرکتُ فی الامر معک، و إن لنا نصف الارض، و لقریش نصف الارض، و لکن قریشاً قوم یعتدون.»

 

که مضمونا این چنین است: از مسیلمه پیامبر خدا به محمد پیامبر خدا. درود بر تو.  من در امر پیامبری شریک تو هستم و تصف زمین برای ماست و نیم آن برای قریش است و قریشش قومی تجاوزکار هستند.

 

پاسخ پیامبر اسلام نیز البته خواندنی است و خیلی از پایه های بحث را در بر می گیرد. به نظر من این پاسخ به گونه ای ابطال پذیر ارائه شده است:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله، الی مسیلمه الکذّاب: السلام علی من اتبع الهدی. اما البعد، فإن الارض لالله یورثها من یشاء من عباده، و العاقبه لالمتقّین.»

بنام خداوند بخشنده مهربان. از محمد رسول خدا به مسیلمه بسیار دروغ گو: درود و سلام بر کسانی که از هدایت پیروی می کنند. اما سپس، بدرستیکه زمین از آن خداست و به ارث می برند آنرا کسانی که او بخواهد و پایان از آن پرهیزکاران است.(سیره النبویه، لابن هشام ج چهارم ص 600 و 601)

 

البته این مکاتبه در سالهای آغازین ادعای مسیلمه انجام گرفت. دعوت مسیلمه در سالهای پس از این اوج گرفت تا سپس مسیلمه و پیروانش در دورۀ خلفای راشدین و در جنگ مغلوب شدند. یعنی ظهور و سقوط مسیلمه بیست سال هم طول نکشید.

 

از قضا احتمال پیروزی مسیلمه در این برهه از احتمال پیروزی اسلام در آغاز بیشتر بود. چون قریش در ابتدا رسول را نپذیرفت و به سرکوب مسلمین و نوکیشان مسلمان پرداخت. از قرائن تاریخی پیداست که در مورد مسیلمه چنین نبود و قوم و قبیلۀ او از او پیروی می کردند. در شرایطی که احتمال بقای مسیلمه حداقل برابر با احتمال بقای اسلام بود. حضرت محمد مسیلمه را کذاب و زمین را از آن خدا و بقای اسلام و از بین رفتن مسیلمه را پیشگویی کردند. برای حاضر عینی این مساله قابل تمیز نیست ولی بیست سال بعد مشخص شد.

 در مورد آئین بهائی نیز چنین است. وقتی که حضرت بهاءالله در کتاب ایقان این مساله را در اثبات غلبه قائم مطرح کردند و جنبۀ ابطال پذیر و برهان حقانیت حضرت محمد را برای مخاطب مسلمان (دایی حضرت باب) اثبات کردند، ناظر بیطرف در مورد اسلام می توانست به نتیجه برسد ولی در مورد دین بهائی چنین نبود. ولی وقتی که ابوالفضائل گلپایگانی در کتاب فرائد دلیلی به نام دلیل تقریر را مطرح کرد (که از کتاب ایقان درک کرده بود) مساله برای ناظر بی طرف حلّ شده بود و رشد دین بهائی قابل بحث و انکار نبود.

در مورد پوپر و گزاره نویسی علمی و ابطال پذیری در قسمت بعدی بیشتر خواهم نوشت.

 با تشکر از دکتر کاویان میلانی



Share/Save/Bookmark

more from faryarm
 
NUR

The God-inspired words of Edmund Burke

by NUR on

....as to why we are committed to exposing and ultimately overthrowing the insidious power and nefarious influence of you Haifan Bahais. And we will of an assured certainty, by the grace of the Almighty Living Godhead, succeed!

"All that is necessary for the triumph of evil is for good men to do nothing." (Edmund Burke)


Reza 41

این همه نوشتید اما جواب مرا ندادید

Reza 41


جناب فریام: اجازه بفرمایید جواب جنایعالی را در یک بلاگ مجزا در چند روز آینده بدهم(دیر وقته و فردا سفر دارم)  این کلیپ صوتی را هم خواهشا برندارید که خدمت شما و دوستان دیگر, نکاتی را که این آقا دست به تحریف آن زدند را هم مشخص کنم بعد قضاوت با شما<< تا سخنی دیگر


Reza 41

بر کس مپسند آنچه ترا نیست پسند

Reza 41


بنام خدا
با سلام خدمت خواهر گرامیم سوری خانم
 مختصرا باید در جواب به سوال شما باید عرض بکنم ,اولا شما شکسته نفسی می فرمایید بنده خلاف حرف شما , شما را انسان فهمیده ای میدانم که دوست ندارد سوادش را به رخ دیگران بکشد؛ دوما تمام مقصود بنده در تیتر مطلبم قید شده بود و خیلی ساده عرض کردم چرا که شما همانطور که اذان کردید شاید به روش بهاییان آشنایی نداشته باشید ولی امثال بنده با ایشان کاملا آشنا هستند و سالها عمر خودمان را وقف شناخت این عقیده کرده ایم شاید شما مطلب جناب کاویانی را بخوانید و کاملا هم منطقی به نظر شما بیاید و لی همان فرق کوچکی که ایشان در معنی به آن نپرداختند کلید ورودشان به مدخل تحریف در آیات است فرق ظاهری جندانی شاید نباشد ولی برای ایشان بحدی مهم است که  حتی اگر توجه بفرمایید از شماره سوره خبری نیست و چون کمتر کسی با این سوره آشنایی دارد این فرق را احساس نمیکنند و اگر هم احساس کنند اهمیتی برای ایشان ندارد یکی از رازهای این عقیده این است که تعداد بسیاری از بهاییان ایرانی هنوز نمی دانند آثارعربی آقای بهاالله و عبدلبها تا به امروز هنور به فارسی ترجمه نشدند و هیج کس هم حق ترجمه ندارد که هیچ هر کس هم اگر ترجمه کندحتی مسلط ترین و با سواد ترین شخص بخواهد این کار را کند ترجمه ایشان را قبول نیست , و حال انصاف نیست آیات قران که وظیفه هرمسلمان صیانت این کتاب الهیست کسی بیاید و از برای اثبات عقیده خود این آیات را فله ای معنی کند و ما سخنی نگوییم شاعر می فرماید برخود مپسند آنچه ترا نیست پسند :شما اگر دم از تحری حقیقت می زنید و بعد  اجازه نمی دهید کس در این آیات مجهول کله تو کند پس چرا شمشیر بر اوردید و به قلع وقمع ایات خدا پرداخته اید؟ آیاتی که از هر کلمه آن دریای از معنی نهفته و حتی یک غلط املایی و انشایی هم ندارد شما را چه شده است آن را مقایسه با مجهولاتی می کنید که از فرط بی باری خود خوف کردید که آن را به معنی برسانید هر چند خردمندان علم عربی کالبد آن را صد بار شکافتند دری که نیافتند هیج کاتب را شخصی نا آشنا با اصول زبان عربی یافتند آیا کدام شیر پاک خورده خود را معتکف به اصول جعل و جاهل میداند اگر آنها اصولند پس هر راستی کج است هر کجی راست خواهر گرامی مطلب را خاتمه می دهم امیدوارم بهاییان گرامی از حرفهای من دلخور نشوند شاید کمی حرفهای بند نوکدار باشند ولی بدانید بنده اعتقادی بجز حق ندارم آن اگر نزداین عقیده است با کمال میل بنده نیز اعتقاد می یافتم اما تا کنون ظلماتی بیش ندیدم . متشکر تا سخنی دیگر


Manoucher Avaznia

فریام جان؛

Manoucher Avaznia


مقوله ی ابطال پذیری در فلسفه علوم پوپر مربوط به علوم دقیقه یعنی علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی است.  حوزه ی آنچه دیانت یا دانش اجتماعی خوانده می شود اصولا شامل این قاعده نیست.  حرف اصلی پوپر هم همین است که باید میان علوم تجربی و دانش اجتماعی که بخشهای ارزشی را هم در بر می گیرند تمییز گذاشت. اصولا، حق و باطلی که در ادیان مطرح می شود خارج از دسترس علوم دقیقه است. علوم تجربی با ارزشهای اجتماعی و اخلاقی سر و کاری ندارند.


faryarm

Reza, which "SUN" is True? The one on Sunday, Friday or Tuesday?

by faryarm on

I think you may have misunderstood; and we can go on forever arguing with no result.

Let it be understood that Bahais, believe all religions share the same fundamental belief and  accept Islam as the Word of God; with social guidance for its specific time and place.

Islam is but one stage in the spiritual evolution of mankind; its essence is eternal , but its social teachings were meant for a time long passed and can not be applied or accepted by the majority of the peoples of the world today; simply because God did not intend it to be eternal; God has once again spoken for a new age.

One day, The Bahai Faith will be the same. No religion is eternal.  

For its time, Islam brought the Arabs out of their depths; its spiritual force synthesized with  ancient Persian culture, inspired by the word of God,led to discoveries in Astrology, Chemistry, and Mathematics, leading to a renaissance that brought europe out of the dark ages.  

In simple terms: 

Bahais believe Islam to be the Last Religion of the Prophetic age; That is the time during which all the Messengers of God before The Prophet Muhammad , promised to the coming of a new age , a new beginning.

Many have wrongly interpreted this as the end of the world; where as Bahais belive this to be the end of an era with Muhammad being the last prophet of that era, with Baha'u'llah ushering in a new era; a whole new dispensation.

In the Quran, there are many refernces to the coming of a new Prophet after Muhammad has made that very clear.

Unfortunately the "ulama" in Islam have  bot found these verses to be their worthwhile!

 

The Bab's mission was to prepare the way for the coming  "Him Whom God shall make manifest"; One who will usher in a New Dispensation; The Promised One of All Ages.

Clearly, there is no denying that since Baha'u'llah declared himself to be  "Him Whom God shall make manifest", promised by the Bab, the world has taken a course of exponential change, and hIs teachings anticipated the need for the kind of unprecedented Global challenges we face today. 

We will not have peace and stability in the world until we have real unity.

That Unity will ONLY come about one heart and mind at a time, through a thirst for personal improvement through spiritual transformation; not through crude proselytization, as forbidden by Baha'u'llah.

Any discussion about the Truth and efficacy of The Bahai teachings in relation to its sister religions, Islam, etc; should be based on the total inability of our  social, religious or political institutions to stem the tide of war, poverty, terrorism, and every other "good news" on CNN etc.

I bring your attention to the following, written long ago, in Haifa, Palestine, March 28, 1941, well before any of us could understand the meaning of "interdependence" ,information age or global recession.

"The world is, in truth, moving on towards its destiny. The interdependence of the peoples and nations of the earth, whatever the leaders of the divisive forces of the world may say or do, is already an accomplished fact. Its unity in the economic sphere is now understood and recognized. The welfare of the part means the welfare of the whole, and the distress of the part brings distress to the whole. The Revelation of Bahá’u’lláh has, in His own words, “lent a fresh impulse and set a new direction” to this vast process now operating in the world. The fires lit by this great ordeal are the consequences of men’s failure to recognize it. They are, moreover, hastening its consummation. Adversity, prolonged, 123 worldwide, afflictive, allied to chaos and universal destruction, must needs convulse the nations, stir the conscience of the world, disillusion the masses, precipitate a radical change in the very conception of society, and coalesce ultimately the disjointed, the bleeding limbs of mankind into one body, single, organically united, and indivisible." 

 

Such are the real and urgent issues of the day...let us put away labels, and conspiray theories..

Arguing about which religion is right, is like arguing about

which "SUN" is True or False; The one on Sunday, Friday or Saturday...

peace 

faryarm 

 


Souri

سر کار آقای رضا۴۱

Souri


 

باید خدمت شما عرض کنم که من به عنوان یک آدم غیر بهائ و نه چندان مطلع
از اصول بهاییت و نه همچنین اصول اسلامی، ،متنی را که آقای فریار اینجا
نوشتن خیلی‌ بهتر خوندم و متوجه شدم، تا این که شما نوشتین.

من صادقانه دارم با شما صحبت می‌کنم، هیچ مشکلی هم با شما ندارم. فقط
میخوام توضیح بدم که: اولا نوشتهٔ شما با یک فارسی‌ سلیس و خوانا تفاوت
دارد، و بعد هم اینکه اصلا معنی‌ و مفهومی‌ رو که شما میخواستین برسانین،
من که نفهمیدم!

من تا به حال ندیدم که کف‌ها به بیرون پرتاب بشن، از نظر فیزیکی‌، آیا
میتونین لطفا یک توضیح قابل فهم تر برای آدم‌های که یک کم بیسواد تر هستند
(مثل خودم) بدهید؟ البته، باز هم فکر می‌کنم که در اصل مطلب تغییری
نمیکنند، چون چه این کف‌ها پرتاب بشوند به بیرون یا اینکه به خودی خود از
بین بروند (که به نظر معقول تر میرسه) باز هم موضوع اصلی‌ صحبت  اینجا،
همان نفس "زوال پذیر" کف هاست. درسته؟

پس لطفا در مورد نظر خودتون توضیح بیشتری بدین و همینطور توضیح کامل تری در مورد تفاوت این دو تفسیر (فقط از نظر علمی‌) بدین.

در ضمن، لطف کنین از فارسی‌ سلیس تر و ساده تری لطفا استفاده کنین، که
این آدم‌های عقب افتاده مثل من که سال هاست از متون قدیمی‌ و نیمه عربی‌
دور هستند، بتونند حد اکثر استفاده رو از فرمایشات جناب عالی‌ بکنند، و
این فرمایشات شما رو بیشتر شبیه به یک روضه خوانی (بخصوص در بند آخر)
نبینند. متشکرم


amigo19

Nobody throws rock at a fruitless tree.

by amigo19 on

Since the beginning of this Faith many people low and high,two poweful governments at the time of its establishment, I mean the ottoman empire and the despotic qajar kings, Mullahs and fanatical people,and during the last 50 years Hojjatieh group who is sworn enemy of the Baha is, and even non muslem fanatics have tried to put out the light of this Holy lamp,but every time they have tried  its light has grown even more and has spread to other parts of the world.
There have been many fair ulamas in  the cradle of the faith who are investigating the true nature and history of the Faith and sooner or later will produce a great positive effect in the annals of its history and will help to multiply its fortunes
People who hide under different names on this site and try to incite hatred are not aware that are helping the Cause of God!


Tahirih

Thank you faryar :

by Tahirih on

For the blog.

Most regards,

Tahirih


Reza 41

مظلومین بهایی; تحریف ظلم است به قرآن کریم ,نکنید

Reza 41


جناب فریام گرامی: بعد از طوفان شنی که با افشاگری نامه شخصی دیگران براه انداختید همه کمی از اصل ماجرا دور شدند باز الحمدالله بازبرگشتیم به هسته تلخ این هلوی بهشتی شما از این شجره مبارک با اقصان و افنان . دوست گرامی: از شما و احبای بها خواهش می کنم  حرمت ایات الهی قران کریم را  حفظ فرمایید و دست به تحریف در معانی آن نزنید حدود آیات الهی قران بسیار متفاوت است با حدودات قلم اعلی (بهاالله). جناب استاد محترم آقای کاویانی در مورد حدیث حضرت رسول اکرم (ص) نیز کم لطفی فرمودند و رعایت امانت نکرده اند و اشتباه نشود بنده جلودار کلام ایشان نیستم ولی کلام گهر بار نبی اکرم (ص) را با آیات نحث و نفرینهای کودکانه به ظاهر پیشگویی بعضی مریضان روحی مخلوط نفرمایند و اگر هنوز هم برای خوانندگام گرامی هنوز هم روشن نیست بنده مقصودم کجای سوره مبارکه و حدیث مورد نظر است, خدمتتان عرض کنم که در ترجمه جناب دکتر کاویانی ایشان اینطور معنی کردند:" باطل مثل کف روی آب است به خودی خود از بین می روز و آنچه حق باشد و به مردم منفعت برساند بر روی زمین باقی می ماند". در صورتی که اصل معنی اینطور نیست و بدین صورت است:" نيز كفهائي مانند آن به وجود مي‏آيد - اما كفها به بيرون پرتاب مي‏شوند ولي آنچه به مردم سود ميرساند  در زمين ميماند خداوند اينچنين مثال ميزند
پس اینجا چیزی به خودی خود از بین نمی رود باید" حدودات"واقعی این کفها به بیرون کشیده شوند بعد مردم خودشان با دیدن این حدودات باز هم تصمیم با خود ایشان است و همانجور که قران کریم فرموده ولااکراه فی دین .خواهشا رهگذران و رهگذران دیگر و اسمهای مجعول دیگر که سر از لاک در می آورند و بقول جناب البرز گرد خاک میخواهند در حلق ما بکنند اگر بهایی هستند حق صحبت دارند اگر نه خواهشا حق بهاییان مظلوم را زیر پا شان نگذارند چرا که خوانندگان محترم این سایت حوصله محدودی دارند پس اجازه دهید یک بحث علمی را آغاز کنیم که اینشالله در انتها در صورت متقاعد شدن همگی مان به دین مبین بها سر فرود آوریم و دوستان بهایی نیز حوصله خود را کوک کنند که بتوانیم در این روضه ها کمی گل بکاریم و بچینیم و خواهشان از تهمت و افتراع های شخصی چشم بپوشند و مطمنا همینگونه با ایشان رفتار خواهد شد .متشکر تا گفتاری دیگر با شما عزیزان

default

Thank you Faryar for posting this.

by NU'R (not verified) on

Certain people and their actions are inconsequential.
Sometimes you just have to rise above the hate and fear mongering.


NUR

باطل

NUR


And asserted scientific approaches (which means nothing since Scientology equally claims this about themselves) or your claim to possessing a herd of six million dupes does not remotely change the fact.

Let's start here: what ever happened to Lessor Peace by the Year 2000? What was the scientific bases for such an assertion to begin with?

See Sourcewatch article, Baha'i Faith.