قبل از همه یاد گرفتم بروم بالای درخت. با این که بلد نبودم بیایم پایین لذتش را فراوان می بردم. بلد بودم آدامس بادکنکی باد کنم این هوا، بدون اینکه بترکد و بچسبد سر دماغم. با اینکه دماغم از همه بزرگ تر بود. ولی بلد نبودم آدامسم را صدا بدهم تا همین چند سال پیش که یکی از دندان هایم را پر کردم و از آن به بعد آدامسم شروع کرد به صدا دادن. جلسه بعد که برای اصلاحات دندان پر شده رفتم پیش دکتر بهش گفتم "دکتر جون قربون دستت شیارای این دندون و تنظیم نکن". شنا کردن بلد نبودم اما بلد بودم یواش سر بخورم روی آب و همان طور آرام و بی حرکت دراز به دراز پهن شوم روی آب و از احساس بی وزنی و بی حجمی لذت ببرم. شش بار که سهل است، بلد بودم شصت بار پشت سر هم بگویم "شیش سیخ جیگر سیخی شیشِزار". بلد بودم هزار تا طناب بزنم. به خدا دروغ نمی گویم. بارها مسابقه طناب زنی بردم با هزار، مُک. ولی نمی توانستم با بقیه بدوم. از مسابقه می تر سیدم فقط بلد بودم تنها بدوم. و هی نمره ورزشم کم می شد ولی هزار تا طتاب زدن آی کیف داشت. بلد بودم نوک شصت پاهایم بایستم و پنج قدم راه بروم. البته گفته باشم، خیلی سخت بود. ولی حالی داشت. پنج به شش می رسید درد می گرفت. ولی قر بابا کرم بلد نبودم (الآن بلدم). بلد بودم چه طور با پسرهای خوشگل دوست بشوم از بس همیشه نیشم باز بود. ولی بلد نبودم کاری کنم که یارو مثل سگ دنبالم بدود (هنوز هم بلد نیستم). بلد بودم جوری آرایش کنم که یک کم خوشگل تر بشوم و اون خانم سیاهۀ دم در دانشگاه نفهمه و بهو گیر نده. بلدم دروغ بگم ولی همیشه معلوم می شه و خرابکاری به بار می آید.
پسر تو چقدر دعوا بلدی. ای ول، خیلی خوب بلدی دعوا درست کنی. چشماتو گشاد کنی و آدم رو بترسونی. من اصلا بلد نیستم دعوا کنم. راستش به جز این که دوست ندارم دعوا کنم یک کمی هم می ترسم. ولی بلدم یک کاری کنم که تو عمراً نتونی باهام دعوا کنی. کون خودتم پاره کنی نتونی. اصلا دلت نیاد. خجالت بکشی با من دعوا کنی. فقط بلد باشی دوسم داشته باشی. حتی اگه مثل سگ دنبالم نَدویی.
Recently by Fatemeh Zarei | Comments | Date |
---|---|---|
فردا قرار است شما بمیرید | - | Aug 20, 2012 |
Goodbaye Party | - | Aug 10, 2012 |
جیگر جون | - | Aug 03, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
فاطمه خانم خیلی خیلی ببخشید
ahang1001Thu Dec 30, 2010 09:07 PM PST
این پستی که من نوشتم در باره نوشته با مزه شما نبود
اصلا نمیدونم چه جوری از اینجا سر در آورد
بطوریکه میبینید و توجه کردید اصلا ربطی به شقیقه نداره
باز هم عذر میخوام
شیرین
ahang1001 برای
Fatemeh ZareiThu Dec 30, 2010 07:18 PM PST
دوستم می شه بگی کدوم قسمتش وجود نداره و تو نگرانی؟ بگو که من احتیاط کنم.
نگرانتان هستم
ahang1001Mon Dec 27, 2010 03:53 PM PST
زیرا
در جهانی هستید که وجود ندارد
Dear Ms. Zarei, great blog, joys of balad boodan.
by Anahid Hojjati on Mon Dec 27, 2010 09:33 AM PSTDear Ms. Zarei, Liked your blog a lot. After all, these balad boodanhast ke brings joys sometimes to otherwise routine life. A friend of mine told me that whenever she broke up with a guy; she used to date a lot and break up with them when they gave her BS (I guess), afterwards she would learn a new skill. This somehow made her feel good. From all your balad bodanha, the hezar tanab was one of the most impressive to me.
عالی....
ebi amirhosseiniMon Dec 27, 2010 09:26 AM PST
Ebi aka Haaji
Beautiful!
by Jahanshah Javid on Mon Dec 27, 2010 09:20 AM PSTLoved it... cheghad aaaaaalee minevisi!
بسیار زیبا نوشتید
divanehMon Dec 27, 2010 09:12 AM PST
از خواندن این قطعه زیبا بسیار لذت بردم. یکی دیگر از نوشته های بسیار خوب شما. با سپاس.
AALEE!
by Monda on Mon Dec 27, 2010 08:57 AM PSTیکی از بهترین بلاگهایی که تو عمرم خوندم
چقدر کیف کردم... فاطی جون هی برامون بنویس توروخدا.