قلیون بابایی


Share/Save/Bookmark

Flying Solo
by Flying Solo
04-Sep-2009
 

نشسته بودم تو ایوون غرق در تحسین کوهستان. در شیشه‌ای سالن رو میکشه میاد بیرون. قلیونش رو شسته آورده که چاق کنه. شکم قلیون رو پر آب کرده حالا جعبه تنباکو رو وا میکنه و مقداری بر میداره با دقت جا میده تو فنجون بالای قلیون. یه ورقه آلومینوم میپیچه روش، با سوزن مخصوصش چند تا سوراخ روش میکنه. اونوقت ذغال داغ رو سوار میکنه. لوله را بر میداره میذاره تو دهنش و یک پک جانانه میزنه که قلیون رو راه بندازه. بوی سیب بلند میشه، میپیچه تو ایوون و به این کلبهٔ جنگلی صفا میده.

نگاهش می‌کنم میبینم رفته تو فکر. قلیون رو تعارف میکنه. تشکر می‌کنم میگم نمی‌خوام. دخترم میاد تو ایوون میگه `بابایی چیکار میکنی‌؟` میخنده عاشقانه به نور چشم من نگاه میکنه میگه `قلیون`. دخترم میگه من هم می‌خواهم. با عزت و احترام لوله قلیون رو تعارف میکنه بهش میگه بفرمایید خانوم کوچولو. اون هم یه پک میزنه و زود دودش رو میده بیرون. انگار یه دست قفسه سینه‌ام رو میشکونه میره تو, قلبم رو میچلونه. این لحظه رو یه جا تو مغزم حک می‌کنم. خانوم کوچولو بر میگرده تو اتاق؛ من میمونم و بابایی.

واهمه رو تو چهره‌ام حس میکنه. میگه یادته کی اولین سیگار رو برات روشن کرد؟` میگم شما. میگه اولین گیلاس شراب رو کی دستت داد؟ میخندم میگم جنابعالی. میگه پس نترس. بهتره تو خونه خودت این کارها رو یاد بگیره، تا در خفا.

این پدر چه چیز‌ها تو این زندگی‌ دیده، چه کارها که کرده و حالا در تعطیلات آخر هفته این زندگی‌ راحت اینجا نشسته داره کیف میکنه. نتیجه هفتاد و چند سال زندگی‌، یک ازدواج پنجاه ساله، دو فرزند، چندین نوه، یک سابقه خدمت چهل ساله، تو سختی و شادی، زیر آسمان آرام تهران، و تو بمباران جنوب. سالها فراغ از فرزند، زحمت، رنج، درد. سرد و گرم رو چشیده، پستی و بلندیها رو هم طی‌ کرده. هیچ وقت امید رو از دست نداده و لبخند شیرینش لحظه‌ای اون لبها رو ترک نکرده.

براش شروع می‌کنم از نوشته هام تعریف می‌کنم. از زن، از مرد، از روابط، عشق و تنفر؛ انتقام و گذشت، از شانس و از ایمان. با شوق و ذوق گوش میده انگار دفعهٔ اوله کسی براش این چیزها رو تعریف میکنه

نظر میده و من نگاهش می‌کنم.

این مرد در طفولیت دیده یه سرباز نکبت و نجس دست به پیکر مادرش زده و چادر رو از سرش کشیده پاره کرده طوری که مادر سالها جرات نمیکنه از خونه در بیاد که مبادا دوباره دست نا محرم بهش بخوره. تو همین زندگی‌ دیده یک سرباز دیگه - اون هم نجس و نکبت به زور حجاب سر همسرش کرده، فحشش داده و او رو هم خونه نشین کرده که مبادا دست یک بی‌ ناموس دوباره بهش بخوره. دخترش رواز کوچکی میفرسته خارج که نه حجاب رو سرش بگذارند و نه توی سرش بکارند . حالا هم به نوه دختریش قلیون تعارف میکنه و به من نصیحت میکنه که عزیز دل‌ آزادش بگذار که تحریم تحریص میاره.

بر میگرده با اون لهجه شیرین به انگلیسی؛ به زبانی که هم من بفهمم و هم خانوم کوچولو میگه - دریمز کام ترو. میخنده.

دود قلیون از بین لبهاش بلند میشه، تو دل‌ کوه میرقصه و محو میشه.

باورش دارم.


Share/Save/Bookmark

Recently by Flying SoloCommentsDate
Have Yourself A Merry Little Christmas
1
Dec 24, 2011
Grocery Shopping in my Sweats
34
Jan 08, 2011
تولد مبارک
10
Dec 02, 2010
more from Flying Solo
 
farshadjon

Thank you!

by farshadjon on

Very nice story, Flying solo!

That was fantastic!

 


Princess

Lovely!

by Princess on

Solo 

I really like the voice in your Farsi writings. There is something about the "khodemooni" tone that comes across as very genuine - not that your English writing is not. I also very much enjoy the efficiency of your sentences and stories.

 


Shazde Asdola Mirza

خیلی‌ قشنگه، ولی‌ زیاد نمینویسم که "خس و خاشاکی" نشی‌ !

Shazde Asdola Mirza


Every voice counts! Every action counts!


Setareh Sabety

dear solo

by Setareh Sabety on

this was so sweet and touching. really sensual too. your dad sounds great! I hope your daughter does not grow up to love ghayloon like mine does! :-)


Maryam Hojjat

Intelligent Dad

by Maryam Hojjat on

very nice Dad.  you are very lucky man to have such a Dad.  Such  fathers or such men must run our country. 

Payandeh IRAN & Iranians


Souri

Nice,

by Souri on

Your Dad is a great man.

It is because of all these wonderful
spirit existing in Iran, that our countrymen are an example of intelligence, courage and optimism.

I'm very proud of our parents and our grandparents. They thought us wonderful lessons for living an independent life !

Thank you for having shared this personal story. 


Monda

love this story!

by Monda on

kheili chassbeed solo jan! 

I hope to hug you in person at the Sept. 26th benefit concert?  


Jahanshah Javid

Beautiful

by Jahanshah Javid on

Dad is a wonderful man and you showed it with your beautiful composition, with love and admiration.


Red Wine

...

by Red Wine on

چه قشنگ و شیرین نوشتید ... خوشا ایام گذشته ...

دست شما درد نکنه .