They Have YOU Exactly Where They Want You

Share/Save/Bookmark

fozolie
by fozolie
05-Jun-2012
 

I saw a series of posts in a blog about the Iranians in the Pay of the English in this most august organ. It is mind boggling how we are prepared to propagate and re-propagate lies. The lies used to defame, and smear the modernists and supporters of the constitution and more importantly separation of religion and state in Iran. Thanks to the BBC Perisan, the Tudeh and the Clergy, the lies have become so established that they have become fact.

Iranian politics was out of control because of a lack of defamation laws. It was politics by innuendo and character assassination. It is deeply disappointing to see the generations long after these events just propagate the lies of the clergy and their Tudeh bed fellows. What the likes of Mssoud Behnoud write (like his book on our prime ministers) are a body of lies. Malicious gossip is not history. Just because someone copies somebody else's lies and prints it in a fancy book under his own name, does not make it history. People who should know better continue the same madness.

Johnny English the Imperalist has you exactly where he wants you. Congratulations.

Read this and be ashamed!


نطق فروغی در کنفرانس صلح پاریس‏ در 1919

مملکت ایران بحدی دور و از وضع آن بی‏اطلاع هستند که هرگاه درباب این کشور بحث‏ بیشتری شود بی‏فایده نخواهد بود. اکنون که سرنوشت دنیا در پاریس باید معلوم شود جا دارد که چگونگی وضع ایران را نسبت بگذشته و حال حاضر و آینده مورد مطالعه قرار دهیم.

در دورۀ سیروس و داریوش امپراطوری ایران از هندوکش تا مدیترانه و از خلیج فارس تا دانوب و سیر دریا ممتد بود، در دوران پارتی‏ها و ساسانیان امپراطوری ایران بسرحدات طبیعی خود یعنی بین آمودریا از یک طرف و فرات از طرف دیگر میرسید.

هجوم مغول بسرکردگی چنگیزخان و اعقاب او و تیمورلنگ سبب خرابی نصف مملکت‏ و هلاکت ملیونها نفوس گردید. از آن پس ایران در ظرف قرون سیزده و چهارده و پانزده بواسطۀ نزاع طوائف داخلی زیانهای مفصلی دید و بالاخره در اوایل قرن شانزدهم بواسۀ سعی و جنبش‏ مؤثری ایران مصمم گردید که اتحاد ملی خود را محکم نموده اراضی خویش را از تعدی دیگران‏ مصون نماید باین معنی که سلاطین صفویه سرحدات ایران را تقریبا به مرز اولیۀ زمان ساسانیان‏ رسانیدند. لیکن بعدا پادشاهان صفویه با عداوت وجنگ دولت عثمانی مواجه شدند و دولت اخیر پس از غلبه بر قسطنطنیه جانشین خلیفه شده و فرمانروایان آن میل نداشتند و نمیتوانستند وجود یک کشور قوی مسلمان را در جوار خود نادیده بگیرند. یک مقاومت شدید متعاقب جنگهای خونین که از طرف صفویه تحمل شد موجب گردید استقلال ایران تضمین شود.

هنگامی که پطر کبیر روسیه را تحریص کرده بود که بعدها باید ملت‏ روس ملت مهاجمی شود ایران با دشمن دیگری مواجه شد که از دولت عثمانی قویتر بود به برکت‏ نفاق و دودستگی‏هائی که در اوایل قرن هیجدهم سبب انقراض سلسلهء صفویه گردید دولت روسیه‏ که ایالت ساحلی بحر خزر را گرفته بود قیمت غربی کشور ایران را بدولت ترکیه واگذار نمود . خوشبختانه ظهور نادرشاه سلحشور نابغه که برخی از مورخین مشارالیه را بناپارت ایران نامیده‏اند این طرح زیان‏آور را که از جاه‏طلبی سرچشمه گرفته بود درهم ریخت و یا لااقل موجب تأخیر اجراء آن گردید. یک قرن بعد دولت ایران بواسطۀ صد سال جنگ و اغتشاشات داخلی ناچار بطی مراحل و سرنوشت جدیدی در دوران قاجاریه گرید و از آن پس ایران صحنۀ سیاست دولتین روسیه و ترک شد.

در مقابل ترکها ایران با پیروزی دفاع کرد بدون آنکه بتواند موضوع سرحدات غرب را یکسره نماید، لیکن بدو وهله در ابتدای قرن نوزدهم در مقابل روسیه شکست خورد و هربار قسمتی از اراضی خود را از دست داد و ناچار بتأدیه مبلغ سنگین غرامت نیز گردید. بعلل شکست‏های مذکور قدرت آنرا نداشت که آرامش و حکم خود را درایالات ماوراء قفقاز برقرار و نافذ نماید بخصوص که غالب ساکنین آن طوائف چادرنشین و بربر و ترکمن و همگی مردمانی آشوب‏طلب بودند. بلمآل دولت روسیه از این وضع استفاده نموده مجددا در مقام توسعه ارضی برآمد.

چون دولت ایران خود را قادر بمخالفت و ممانعت نمیدید ناچار بقبول معاهده‏ای که سرحد را «خراسان» تعیین نموده بود تن درداد-بواسطۀ این تعیین و تحدید مرز دولت روسیه نه فقط قسمت‏ اعظمی از اراضی ایران را برد حتی شرائط ظالمانه‌ای نیز بر او تحمیل کرد از آنجمله ساکنین دهات‏ سرحدی را ممنوع نمود از اینکه اراضیی را که از حدود مقرر تجاوز می‏کرد کشت و زرع نمایند، یا از آبی که سرچشمهء آن در خاک ایران و جانب روسیه روان بود استفاده کرده و بیاشامند.

توسعهء دولت مسکو در آسیای مرکزی و خیالاتی که نسبت بهندوستان داشت دولت انگلیس را متوجه خطر نمود و این امر سبب ایجاد دوئیت و رقابت روس و انگلیس گردید.

بملاحظات چندی برای کشور ما خوب بود که دولت بریتانی کبیر برای حفظ تعادل در مقابل‏ روس قد علم کند ولی مآلا چون کشور ایران بین دو دولت قوی واقع شده از لحاظ اقتصادی بخصوص‏ زیانهائی دید مضافا باینکه دولت روسیه تمام منافع اقتصادی را برای خود و بوسیلهء خویشتن‏ میخواست تأمین کند چنانکه بدون همراهی با ایران مدعی بو که مساعدت‏های اقتصادی با ملت‏ میکند ولی بهیچوجه میل نداشت که کشور ما سرمایۀ خارجی را بخود جلب نماید و بواسطهء نفوذی‏ که در ایالات شمال و بالنتیجه در دربار پیدا کرده بود بمنظور خویش فائق آمد و بالاخره در سال‏های اول قرن بیستم موفق شد که ایران را کاملا تحت سلطه و نفوذ خود درآورد تا جائی که شاه‏ را مجبور کردند در مقابل عوائد گمرکات شمال دو فقره استقراض از بانک روس طهران که در حقیقت‏ تابع وزارت مالیه روس بود بنماید.

مردمان وطن‏پرست روشن‏فکر که از وضع ایران فهمیدند کشور سریعا روبزوال میرود و بواسطهء رژیم حکومت فردی و مطلق که قادر بمقاومت در مقابل روس و بهبود بخشیدن باوضاع‏ نیست دیگر تاب نیاورده از شکست همسایۀ شمالی در جنگ با ژاپن استفاده کرده مبادرت به یک‏ نهضت ملی نمودند و در پرتو کمک معنوی انگلستان ملت موفق شد در 1906 از مظفر الدین شاه مشروطیت و پارلمان را بگیرد. همین‏ که روسها واقف شدند این تغییر رژیم بزیان سیاسی آنها منجر و مانع از انجام نقشه‏های قبلی آنها خواهد شد برای خفه کردن و محو این جنبش‏ها به فجیعترین‏ وسائلی متثبث شدند در همین وقت بیداری ملت ایران حکومت بریطانی را نیز مشوش کرد بنابراین با دولت روسیه که در نتیجۀ شکست از ژاپن ضعیف شده بود قرارداد 1907 پطرزبوغ را منعقد نمود.

این قرارداد ایران را بدو منطقه نفوذ نقسیم کرد:

1- منطقۀ نفوذ روس شامل تمام حوزۀ شمالی.

2- یک منطقهء انگلیسی حاوی ایالات جنوب شرقی. اگرچه در دیباچۀ قرارداد تصریح شده بود که استقلال و تمامیت ارضی ایران بوسیلۀ روس‏ و انگلیس محترم شمرده خواهد شد و امضاءکنندگان قرارداد از دخالت در امور داخلی کشور خودداری خواهند نمود و قرارداد تقسیم ایران بدو منطقه صرفا جنبۀ اقتصادی دارد اما این تعهدات‏ هیچگاه جامۀ عمل بخود نپوشید. صرف ایجاد منطقۀ نفوذ برای روس اسباب اعقاد او بود که در قسمت خود قدرت کاملی را اعمال کرده و مانند قطعۀ از کشور خویش در آنجا عمل نماید. بنابراین دولت روسیه ابتدا دربار را وادار نمود که برعلیه احساسات و تظارهرات آزادیخواهان مخالفت و بعدا اقدام بیک کودتای شدید نماید بالنتیجه پارلمان بمباران شد، آزادیخواهان و حتی وکلاء قتل عام‏ یا محبوس و یا تبعید گردیدند و غالب این عملیات بوسیلۀ بریگادسوار روی که بطرز قزاقها تعلیم‏ یافته و فرماندهی آنها را روسها عهده‏دار و در خدمت دلت بودند انجام شد.

بمباران پارلمان نتایج طبیعی خود را ظاهر نمود. آزادیخواهان که در پایتخت شکست خوردند جبهه‏ها و جرگه‏هائی در شهرهای دیگر درست کردند مخصوصا در تبریز حکومت‏نشین آذربایجان، از آنجا مدت یکسال با دربار جنگ و جدال داشتند اما چون آذوقه در تبریز بواسطۀ محاصرۀ قوای دولتی روبنقصان نهاده بود روسها به بهانۀ کمک رساندن بخارجی‏های مقیم شهر وارد تبریز شدند و اعلام کردند که قصد اشغال آن شهر را ندارند بلکه بمحض امکان تبریز را تخلیه خواهند نمود ولی بالعکس مدت ده سال تا انقراض خانوادۀ تسار در مقابل پرتست‏های دولت در آنجا ماندند.

همین‏که آزادیخواهان برای گرفتن شاه و تجدید مشروطیت بطرف پایتخت پیشروی‏ کردند قوای روس با آنکه کمترین خطری برای خارجی‏ها نبود به بهانۀ حفظ جان و مال اتباع‏ خارجه بطرف مرکز رهسپار شدند و چون دولت تسار قوی بود بمصدق حرف حساب از دهان توپ‏ خارج میشود گوش باین اعتراضات نمیداد و در قزوین 140 کیلومتری طهران لشکر روس توقف‏ نمود و مرتبا مرکز را باشغال نظامی تهدید میکرد.

سه سال بعد از قرارداد 1907«روس و انگلیس» تمام ایالات شمالی ایران بوسیلۀ قشون‏ روس اشغال گردید و هنگامی که دولت ایران علت این تجاوز و ناروائی را استفسار نمود حتی جوابی‏ هم باستیضاح ایران ندادند.

از جانب ترکها هم ایران بحد کافی زیان دید زیرا هر جند عثمانی از اوج ترقی و عظمت‏ سابق نزول کرده بود لیکن بغضی از ایران در دل داشت زیرا کشور ما مانع مقاصد و نقشه‏های‏ ترکیه راجع بایجاد یک عثمانی قوی بود بنابراین هر موضوع کوچکی را دستاویز قرار میداد.

بزودی قضیه سرحدات را بهانه قرار دادند و بهمین استناد چادرنشینان، بدویان و حتی افراد چریک خود را روانه خاک کشور ایران نمودند.

از نظر صلح‏جوئی ایرانی‏هاحاضر شدند حتی منطقۀ سلیمانیه را هم بعثمانی‏ها واگذار نمایند ولی مع الوصف دولت خشن و جنگجوی عثمانی هیچگاه از ایجاد آشوب و بهم‏زدن وضعیت همسایه‏ صلح‏جوی خود فروگذار نمیکرد. با اینهمه مشکلات ملیون ایران توانستند قدرت خود را بازیافته‏ مبانی مشروطیت را تحکیم و پارلمان را باز کنند و همچنین در 1909 با عزم راسخی مشغول پیمودن طرق اصلاح و دادن تشکیلات گردیدند.

در همین هنگام چرخ عملیات و تظارهات عمال دولت تزاری بکار افتاد و مظالم وحشت‏آوری‏ را مرتکب شد، مظالمی که سربازان و افسران رویسی در اراضی و ایالات اشغال شده مرتکب میشدند غیر قابل تصور و توصیف بود. تحریکات و دسایسی که مأمورین دولت روسیه برای تضعیف حکومت‏ و مرعوب‏کردن مردم بکار میبردند ادامه داشت در عین حال مرتجمین و خائنین مزدور روسیه بودند و کلیۀ وسائل اغتشاش و بلوا محرمانه یا علنا بوسیله مأمورین سیاسی یعنی قونسول و سفیر روس‏ حمایت و اداره میشد ناچار حکومت و دولت ایران هم هرچه سعی و قدرت و وسائل مادی و معنوی‏ داشت باید صرف مقابله با تحریکات خارجی‏ها بکند و ای کاش فقط دولت روس به تحریکات محرمانه و خصوصی اکتفا میکرد ولی متأسفانه رفته ‏رفته از طریق دیپلماسی نیز از اعمال هر نوع مظالم نسبت بایران فروگذار نمیکرد.

در 1910 وزرای مختار روس و انگلستان یاد داشت مشترکی بدولت ایران دادند و مملکت را از دادن هرگونه امتیازی بخارجی‏ها که بالنتیجه بزیان منافع سیاسی و نظامی دو دولت نامبرده‏ باشد ممنوع نمودند.

در 1911 ایران برای حفظ استقلالش در مقابل روس و انگلیس مشغول اصلاح امور مالی خود بود که بالنتیجه بتواند دیون خود را نیز تأدیه نماید دولت روسیه با ارسال یک التیاماتوم‏ دولت را مجبور نمود مرگان شوستر مستشار مالیه و همکارانش را که ترمیم و اصلاح مالیۀ ایران‏ بآنها محول شده بود از کشور اخراج نماید. ضمنا کشور را مجبور کردند که بعدها هر وقت مأمورین و مستخدمین خارجی را بخواهد در امور اداری مملکت دخیل نماید قبلا موافقت روس و انگلیس را جلب نماید.

در سال 1912 دولتین روس و انگلیس و مفاد قرارداد 1907 را بایران یادآور شده و مجبورش‏ کردند که مدلول آنرا تقبل و تمکین نماید.

در 1913 دولتین روس و انگلیس مالیات مؤدبان ایرانی مورد حمایت خود را بجای اینکه بصندوق خزانه تأدیه نمایند خود مستقیما دریافت مینمودند. با این مداخلات و اخلال در رشته‏های‏ مالی کشور دولت روس بمردم نشان داد قول و تعهداتی که نسبت باستقلال ایران داده بود چگونه است‏ از جمله دولت ایران افسرانی از سوئد برای اصلاح ژاندارمری و پلیس استخدام کرد دولت روسیه‏ از ورود و دخالت آنها در ایالات شمالی صراحة ممانعت نمود و مدعی شد که نظم و آرامش را در ایالات مزبور قوای قزاق تحت فرماندهی افسران روس حفظ خواهند کرد و بدین وسیله اشغال قسمتی‏ از مملکت را بپول و هزینه ایران مسلم نمود. از آن پس روسها شروع بیک اقدامات بر علیه مقدسات‏ مذهبی نمودند از آنجمله بمباران مرقد حضرت رضا درمشهد، بدار آویختن متنفذین و رؤسای‏ مذهبی در تبریز روز دهم عاشورا یعنی همان روزی که مسلمان‏ها شهادت امام حسین پسر پیغمبر عزاداری مینمایند.

از شرح ‏و بسط وسائلی که برای محو تجارت و صناعت بکار میبردند و هم‏چنین از واگذاری‏ بعضی امتیازات با شرائط فوق العاده نامطلوبی بیک عده خارجی و نیز از تحمیل تعرفه‏های گمرکی‏ غیر قابل تحمل بایران و باالنتیجه بستن راه دروازه‏های تجرت دنیا از طریق روسیه بروی‏ ایران میگذریم.

دولت ایران مأیوسانه دست و پا میکرد که از حلقۀ محاصرۀ که دولتین روس و انگلیس ایجاد نموده بودند رهائی یابد و چون دولت فرانسه از ایران دور بود و ملیون از کمک خدائی مأیوس‏ بودند کاری نتوانستند از پیش ببرند.

جنگ عالمگیر شروع شد وسط دو فشار کمرشکن قرار گرفت. ترکیه و متحدین اصرار داشتند ما ینفع آنها وارد جنگ شویم تا در نتیجۀ فتحشان از شر فشارهای متفقین آسوده شویم.

روس و انگلیس تقاضا داشتند ما بیطرف بمانیم تا تمامیت و استقلال ما را یکبار دیگر تضمین کنند. ایران بیطرفی را ترجیح داد لکن برای اینکه این بی‏طرفی را دیگران هم عملا برسمیت‏ بشناسند و ایرانیها هم بمواعید روس و انگلیس مطمئن شوند لازم بود قوای روس خاک ما را تخلیه‏ کند و از تحریکات و انتریک‏های سابق دست بکشند. ولی متأسفانه نه تنها روسها چنین نکردند بلکه دعوی استقلال و بیطرفی ما را با نهایت تعجب تلقی نمودند ترکها هم بنوبت خود به بیطرفی ما خندیدند و صرف حضصور قوای روسیه را در ایران نشانۀ نقض بیطرفی ما و خطری برای امنیت خودشان تلقی کردند. قوای چریک، عشایر ترک و بعد هم قوای‏ نظامی خود را آذربایجان و کردستان و کرمانشاه پیش راندند و در نتیجه صفحۀ غربی ایران‏ میدان جنگ خونین شد. گاهی ترکها روسها را تا نزدیک تهران عقب نشانده بطرف پایتخت‏ تهدیدشان میکردند و گاهی بعکس روسها ترکها را تا سرحد ایران میراندند.

بدیهی است در این کشمکش‏ها بر سر ایران و ایرانی چه آمد، تمام مزارع، خانه‏ها و باغها سوخته و خراب و غارت شده است و عدۀ بیشماری از اهالی ایران کشته شده‏اند. روسها و ترکها با شهرهای ایران مانند سرزمین اشغال شده معامله میکردند و در نتیجه نیمۀ غربی ایران از تحمل‏ هرگونه غارت و خرابی، تهیه آذوقه و پرداخت غرامت معاف نمانده است.

با سقوط بغداد بدست انگلیس‏ها و انقراض تزاریسم در روسیه ایران تصور کرد نفسی براحت‏ خواهد کشید، چه اشتباه بزرگی!

ترکها هرچه در جنوب ناتوان شده بودند بر فعالیت و قتل‏وغارتشان در آذربایجان افزودند، واحدهای نظامی روس هم در نتیجۀ سقوط حکومت مرکزی دیسیپلین نظامی را کنار گذاشته بچنان‏ قتل‏وغارتی دست زدند که نظیر آن کمتر دیده شد، قحطی و امراض مسریه (نتیجۀ قهری جنگ) ایرانیان بدبخت را از پای درآورد.

سال 1917-1918 در تاریخ ایران سابقه ندارد صدها هزار ایرانی از گرسنگی مردند، خسارت شهرهای خراب شده و مزارع ویران شده بصدها ملیون تومان بالغ میشود.

دولت ایران که این بدبختی‏ها را پیش‏بینی کرده بود بیطرفی را اختیار کرده و صمیمانه‏ کوشده بود آنرا بقبولاند، تعجب اینجاست که روس و انگلیس با اینکه از نظر علاقمندی بآسیا لازم بود از ایران استمالت کنند مطلقا باین حوادث وتضرع ایران توجه نکردند.

بالاخره از 1915 ایران میدید که بیطرفیش را محترم نمیشمارند و از هر طرف بضرر او تمام میشود. نمایندگان متفقین از تحریک دست نمیکشند. روسها از خشونت دست برنمیدارند. انگلیسها باین اوضاع اهمیت نمیدهند. ترکها سعی دارند جنگشان را در نظر ایرانیها جلوه دهند.

باالجمله ایران در عین بیطرفی تمام عواقب وخیم جنگ را تحمل کرد دولت ایران صلاح دید طرح‏ اتحادی بمتفقین پیشنهاد کند. بدو شرط:

1- استقلال و تمامیت ایانرا عملا احترام کنند -

2- از نظر پول و اسلحه بایران کمک کنند تا بنحو مؤثری در جنگ شریک کند.

ولی روس و انگلیس کمترین تغییری حاضر نشدند در برنامۀ خود بدهند. چند ماه بعد از دولت ایران خواستند که منابع مالی خود را تحت کنترل کمیتۀ مختلطی از روس و انگلیس و ایران قرار دهد تا قزاق‏های روس در شمال و پلیس جنوب در جنوب امنیت ایران را تأمین کنند.

بدیهی است دولت ایران نمیتوانست این پیشنهاد را بپذیرد بنابراین ناچار بود، اولا بیطرف‏ بماند. ثانیا بنفع متفقین اگر بخواهند وارد جنگ شود، ثالثا ایام بدبختی را بامید روزهای بهتری‏ تحمل کند. ظاهرا آن روز بهتر امروز است.

جنگ تمام شده متفقین پیروز شده‏اند. دورۀ عدلت و انسانیت در تاریخ سیاست شروع شده، آیا بر سر ایران چه خواهد آمد؟ ایران متمدن سه هزار ساله تنها دژ محکم مدنیت که در قرون قدیمه‏ در مقابل حملات هون‏ها و تورانیها مقاومت کرده و دنیای غرب را از خطر حملۀ وحشیانۀ آنها محافظت‏ نمود، مشعل روشنی که در ایام تیرگی اوضاع اروپا در قرون وسطی دنیای متمدن آنروز را از نظر علم، هنر،فلسفه و ادبیات روشن داشته است! با چنین ایرانی چه معامله خواهند کرد؟ آیا چنانچه شایسته است با او بعدالت رفتار خواهد شد؟ آیا زورمندان فاتح چنانچه مدعی بودن که برای حق و آزادی میجنگند بملت ستم‏دیده و باهوش ایران اجاره خواهند داد در محیط امنیت صلح و استقلال زندگی کند؟

نمایندگان ایران محمد علی فروغی و مشاور الممالک‏ انصاری را در مجمع عمومی صلح پاریس نپذیرفتند، یا همین‏قدر اجازه دادند که خطابه‏اشان‏ خوانده شود.

The Persian delegation was not allowed in the conference except for the above speech to be read.

PS: I am looking for a copy of the letter Foroughi wrote his mentor and friend Ebrahim Hakimi from Paris, The letter was published in Iran by Iraj Afshar under the heading "Iran in 1919". If anyone has a copy I would be grateful if you would send me an email via the Iranian

Share/Save/Bookmark

Recently by fozolieCommentsDate
History of Violance
1
Nov 30, 2012
More Congratulations to Iranians
-
Jun 28, 2012
King of Islam
1
Jun 27, 2012
more from fozolie