همون دیوونه

 همون دیوونه
by HaNi
07-Sep-2008
 

دیگه شدم همونی که یه روز بهش میخندیدم
با انگشت نشونش دادم وقتی‌ اونو دیدم

یادم میاد حرف میزد، مخاتبش در و دیوار
پوزخندی میزدم، تو دل می‌گفتم‌ای بیکار و بی‌ آر

یادم میاد به هر طرف نگاه میکرد، گاهی لبخند میزد
گاهی آه می‌کشید، گاهی یه قطره اشک کلی‌ برق میزد

گاهی سلام میکرد، حال و احوال میپرسید
دستشو باز میکرد، یه عکس، گاهی اونو میبوسید

گاهی گریه میکرد بعدش میخندید
گاهی وسط خنده ابروهاشو در هم می‌کشید

از ابری بودن هوا پر از شکایت بود
ولی‌ رقص زیر بارونش، پر از حکایت بود

دیدی شدم همونی که بهش میخندیدم
خودمو توی آینه دیدم و اینو فهمیدم

آره، اونی که بهش میخندیدم دیوونه بود
دلش پر از آرزو پر از بهونه بود


Share/Save/Bookmark

more from HaNi
 
default

Beautiful

by Poetic Girl (not verified) on

This was beautiful HaNi.Full of feeling and meaning.thanks.