در ميان جريانات سياسی خارج از کشور سه جريان خواستار سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و جايگزينی ان با يک رژيم مورد نظر خود هستند. اين سه جريان عبارتند از سلطت طلبان, مجاهدين, و بخش وسيعی از بقايای جرياات چپ(به استثنای طيفهای حرب توده و اکثريت). در ميان جريانات چپ سرنگون طلب, حزب کمونيست کارگری که فعالترين جريان خارج از کشور, حداقل در اروپا, است يک پلاتفرم وحدت در ده ماده پيشهاد کرده که به نظر من به عنوان فوری ترين خواسته های مردم ميتواند پلاتفرم وحدت تمام نيروهای سرنگون طلب, سکولار, و دمکراتيک باشد. اين خواسته ها عبارتنداز:
۱ـ بازداشت و محاکمه علنی آمرین و عاملین کشتارهای اخیر و کلیه جنایات جمهوری اسلامی در سی سال گذشته.
۲ـ آزادی زندانیان سیاسی.
۳ـ لغو مجازات اعدام.
۴ـ لغو حجاب اجباری و جداسازی جنسیتی.
۵ـ لغو کلیه قوانین ضد زن و تبعیض آمیز علیه زنان. برابری کامل حقوق زن و مرد.
۶ـ جدائی کامل مذهب از دولت، از سیستم قضائی، و از آموزش و پرورش. آزادی کامل مذهب و بی مذهبی بعنوان عقیده و امر خصوصی افراد.
۷ـ آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تشکل و تحزب.
۸ـ برسمیت شناسی حقوق مساوی برای همه شهروندان ایران مستقل از مذهب، زبان، و یا قومیت و ملیت.
۹ـ محاکمه آیت الله ها و مقامات حکومتی و ایادی آنان بجرم غارت و چپاول اموال مردم و باز پس گرفتن اموال غارت شده از آنان.
۱۰ـ تامین و تضمین یک زندگی مرفه و منطبق بر آخرین استانداردها و امکانات در پیشرفته ترین جوامع برای همه شهروندان. افزایش فوری حداقل دستمزد و حقوق به یک میلیون تومان.
صرفنظر از نوع حکومت دمکراتيک و سکولاری که بعد از سرنگونی ج.ا. انتخاب شود, ده خواست پيشنهادی حزب يا ترميم انان ميتوانند حداقل خواسته های اپوزيسيون سرنگون طلب باشند. بحث, حذف,پيشنهاد در مورد اين مفاد ميتواند اغاز سرفصل جديدی برای تشکيل يک جبهه مشترک نيروهای سرنگون طلب باشد. چنين جبهه ای خواستار اکثريت مردم ايران و يک ضرورت تاريخی است.
ايده ال نويسنده چيزی کمتر از يک جمهوری سکولار, مدرن, دمکراتيک, و پارلمانی نيست. در غياب حزب و جريانی که چنين ايده الی را نمايندگی کند, حزب کمونيست کارگری در روند سرنگونی دارای جايگاه سازش ناپذير و تاريخی است. انکه بعد از سرنگونی و ازادی کشور از رژيم اشغالگر ج.ا. کشور را اداره کند با رای ازاد مردم تعيين خواهد شد.
Recently by Jahanshah Rashidian | Comments | Date |
---|---|---|
Journée Internationale des Femmes | - | Mar 08, 2010 |
Stop Indian Gasoline for Mullahs’ Repressive Machinery | 13 | Feb 04, 2010 |
Iran Fails United Opposition | 5 | Jan 20, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Dear Jahanshah
by darius on Mon Aug 17, 2009 02:01 AM PDTI am not talking about isolation,stagnation or defying western values.
you see that is the problem, you think if you do not mention Socrates
and drop all those name you are not considered a conscious man.
I never get this sense from you that we are also capable people
and like every one else despite our selfishness are capable of creating a society that law governs all and protect all from tyranny.
A law that never ever let any one amend or change any basic right given to a nation and individual .
What you saying is nice specially offering them one million tuman a month ,but still is attached to a certain criteria that serves your
experience.What I say is all should come together and based on fairness
draft a constitution that embraces all and does not recognize right, left and center .
Mr. Darius
by Jahanshah Rashidian on Sun Aug 16, 2009 10:30 PM PDTPolitical right / left / centre classification is universal, not Western. Since the Greek ancient philosophers such as Socrates, Plato, and Aristotle, political philosophy is lucid and well described and followed by other philosophers and thinkers from any part of the world whatever the terminology. The virtues of political right / left / centre philosophy have no geography border. These predominate the attitudes and any political landscape in any country and culture. See the corrupt Mullahs and their right-wing paramilitary followers, what ever their names, classification, they do the job for an elite class. European or Western culture has nothing to do with 19th colonial powers. This advanced culture belongs to all humanity. It could emerge in Iran, India, Africa, as said no boundary limits the enlightenment.
The purpose of politics is the service of society and guarantee of freedom, advance , and independence of society. Old philosophers from Machiavelli on become sectarian and have little worth in 21st century. Men who rely on universal awareness and humanitarian philosophical principles are not today alone to build a better society, but are helped and advised by all results of human progress, experience, and wisdom.
The thoughts from Marx, Nietzsche and Heidegger etc., have been sometimes misused and interpreted into Fascism, communist dictatorship etc., because the factor” humanity” has not been always fully integrated into them.
In my views, paranoid pan- easternism, pan-Islamism or any blind nationalism is a factor of our isolation, stagnation, exclusion, and backwardness. The factor even was openly abused by colonial powers as well: Compare the societies that reached or are reaching the advanced civilisation with those who did not.
Mr.Rashidian
by darius on Sun Aug 16, 2009 07:40 PM PDTWhy do we always have to borrow ideas from outside?What makes you think
that we have to believe in Left or right to become a democracy?
Don't you think sometimes now or in the future we have to learn to sit down and find our own solutuion to our problem?
I found it degrading and disrespectful .
Does providing fair and free atmosphere for your citizen to think and
live their life has to be learned from the left or right or is it a duty of
any responsible individual and a government?
Does providing fair wages and education,affordable health care for member of society needs to be modeled after right and left?
Does providing justice has to be German style or American style?
When you start giving direction to your movement to the right or left thats when all the fight begins.
One law that is decided by the member of a community to
ensure equal access to the law will remove the element of divisiveness and no Iranian will ever have to take asylum in a foreign country to express their views?
And I found it sort of funny how you came up with that 1000000 tumans increase ?
Dear Benross
by Jahanshah Rashidian on Sun Aug 16, 2009 11:05 AM PDTبا تشکر از کامنت مفصل شما چند تکته را مطرح ميکنم:
همانطور که خودتان گفتيد تنها مردم ايران هستند که رژيم اشغالگر ج.ا. را سرنگون خواهند کرد. همان مردمی که نظام شاهنشاهی را در ۱۳۵۷ سرنگون کردند.
کماکان همانطور که شما از قول اقای رضا پهلوی نقل کرديد, ايشان ميتوانند به عنوان يک شهروند ايرانی برای ازادی کشورش از يوغ ج.ا. فعاليت کنند. بعد از ازادی, مردم ميتوانند در قبال نوع حکومت اينده ازادانه تصميم بگيرند و ايشان و يا شخص ديگری برای سلطنت کانديد شوند من و اقليت ناراضی جمهوری خواه تابع رای اکثريت خواهيم بود.
من عالی ترين نوع دمکراسی و پيشرفت جامعه را در چارچوب يک جمهوری سکولار و دمکراتيک ميبينم و اطمينان دارم که اکثريت مردم ايران نيز چنين فکر ميکنند. به اقای رضا پهلوی پيشنهاد ميکنم از"وراثت" تاج و تخت صرفنظر کنند ومانند هر وطن پرست, و نه يک شاهزاده, تنها به فکر ازادی مردمش باشند و نه تاج و تخت ساقط شده.
مجاهدين جدا از اتهام مزدوری برای بيگانه, خود نيز از جنس اسلام سياسی و دارای تمام شرايط ميرندگی هستند و مانند ج.ا و جناحهای سياسيش محکوم به فناهستند.
من فعال سياسی نيستم کماکان به عنوان يک شهروند المانی پيوسته به حزب چپ المان "Linken" رای ميدهم و ايده ال من دولتی در اينجا و يا ايران با چنين محتوايست. در غياب يک جريان مشابه در ايران, و باتوجه به نيازهای جامعه
حزب کمونيست کارگری برخی از يده ال های مرا ردر بر دارد . در شريطی انقلابی موجود, حزب به سرعت در حال رشد است و ميتواند حتی جامعه را راديکال و قطبی کند. با وجودی که حزب هيچ تشابه ای به احزاب کمونسيت در دوران ديکتاتوری اين نظام ندارد, کماکان برخی خواسته های انان و کل فلسفه ماترياليسم برای من قابل هضم نيست.
هدف مبرم ما در اين برهه تاريخی ازادی مردم ايران از جرمثه حکومت جهل و جنايت اسلامی است.
راه آزادی
benrossSat Aug 22, 2009 05:52 PM PDT
جهانشاه عزیز،
ممنون از پیشنهاد سازندهات. این هم نظر من:
بزرگترین گروه طرفدار سرنگونی رژیم اسلامی مردم ایران هستند. مردمی که عمدتاً به هیچیک از گروههایی که برشمردی تعلق ندارند. از نظر من گروههای سیاسی علت وجودی خود را از دست دادهاند. سوء تفاهم نشود. من از «فعالان سیاسی» که لاجرم در گروه و دستهای متشکل میشوند ناسپاسی نمیکنم. آنها هستند که پرچم مبارزه و مقاومت علیه رژیم را -به مراتب بیش از من و امثال من- برافراشته نگه داشتهاند. اما امروز که به لطف قیام بزرگ نسل جدید ایران روح تازهای در کالبد همهٔ ایرانیان دمیده شده است، طرحی نو باید درانداخت تا مایهٔ جلب اعتماد بزرگترین گروه طرفدار سرنگونی رژیم، یعنی عموم مردم باشد.
مشکل از مفاد طرح ده مادهای نیست-که میتواند از آن هم باشد. مشکل از ذات سلولی بودن تشکلات سیاسی است که باید دور یک میز بنشینند و حول مفاد یک پلاتفرم گفتگو کنند و به توافق برسند. این در سی سال گذشته رخ نداده و در سی سال آینده هم رخ نخواهد داد. نه اینکه تمایل آن وجود نداشته باشد. توان آن وجود ندارد چون هیجیک از این گروهها -شاید بجز مشروطه خواهان- نمیتوانند ادعا کنند که پایگاه اجتماعی دارند. مشروطه خواهان هم که پایگاه اجتماعی دارند، حول ایدهای این پایگاه را دارند که ابداً سیاسی نیست. یک ایدهٔ کلی است که پادشاهی دودمان پهلوی برای ایران خیر و برکت به همراه داشته است. هیچ محتوای سیاسی به معنای اخص کلمه ندارد که به استناد آن مردم طرفدار را مثلاً راست گرا یا چپ گرا کرده باشد. تنها چیزی که بطور اخص کلمه سیاسی است و در همهٔ طرفداران پادشاهی مشترک است، طرفداری از یک نظام سکولار است.
از سوی دیگر، و از آنجا که ما درباره طرفداران تعویض رژیم سخن میگوییم، این اصل نیز مبرهن است که قانون اساسی جمهوری اسلامی که با فریب تاریخی مردم نگارش شده است هیچگونه مشروعیتی ندارد. تنها سند تاریخی و مشروع ایران مدرن قانون اساسی مشروطهٔ سلطنتی است که از زمان رضاشاه، دودمان پهلوی را برای پادشاهی در ایران به رسمیت میشناسد. این سند تاریخی هم به نظر من یک سند عتیقه است و باید کاملاً بازنویسی شود. ولی تنها سند تاریخی مشروع کنونی ایران است.
نکتهٔ دیگری که باید به این مجموعه اضافه کنم نقشی است که جوان بیست و چند سالهای به نام رضا پهلوی، در یک گردبادی که اصلاً خبر نشد از کجا بر سرش فرود آمد، بنا به میراث هزار سالهٔ ایرانی به ارث برده بود.
اگر به پیامها و گفتگوهای رضا پهلوی -که از نسل من است- در امروز، دیروز و ده سال پیش توجه کنی، خواهی دید که او نقش تاریخی خود را در این بهبه کاملاً به درستی باز شناخته است. هدف او اصلاً و ابداً برقراری دوبارهٔ نظام پادشاهی نیست -گو اینکه به نظر من زیاده روی کرده است و باید کمی آن هم باشد!- بلکه قرار دادن تمام و کمال نمادی که به او به ارث رسیده است در خدمت آزاد سازی ایران است. من به آنهایی که کینهٔ مزمن دارند امیدی ندارم. ولی به دیگر دوستان توصیه میکنم گفتگوی او را با یک خبرنگار در ایتالیا تماشا کنند. او بارها و بارها تأکید کرده است که رسالت او در آزاد سازی ایران است و پس از آزادی ایران کار خود را تمام شده تلقی میکند و این با مردم ایران است که او را شاه بخوانند یا شهروند.
طرحی نو در انداختن به معنای اتحاد حول آن نقطههای قوتی است که جنبش سکولار در چنته دارد. لذا پیشنهاد من نه یک طرح ده مادهای، و نه خطاب به رژیم اسلامی (که به هر حال مفاد طرح هرچه باشد پاسخ رژیم این خواهد بود که خر خودتی) بلکه یک طرح چهار ماده ای و خطاب به مردم است:
۱- اتحاد برای برقراری یک رفراندم برای انتخاب نظام جمهوری اسلامی یا نظام مشروطهٔ پادشاهی
۲- تشکیل یک دولت موقت «سایه» از سوی رضا پهلوی تا اعلام نتیجهٔ رفراندم
۳-تدارک یک انتخابات توسط دولت موقت برای تشکیل یک مجلس مؤسسان برای تأیید، یا تکمیل یا تغییر قانون اساسی مشروطهٔ پادشاهی
۴-انتقال قدرت و اختیارات به نهادهای مشروع، منطبق با قانون اساسی مصوبه.
گروه و دسته داشتن به چه درد میخورد وقتی نه انتخاباتی هست و نه حق انتخابی. آدمهای هم فکر امروز که در گروهی متشکل شدهاند، در صورت انحلال و ادغام خود در یک تشکیلات اتحاد ملی چه چیزی را از دست خواهند داد؟ فردای پیروزی دوباره دور هم جمع خواهند شد و گروه خود را تشکیل خواهند داد و اینبار، بطور واقعی به فعالیت سیاسی و انتخاباتی خواهند پرداخت.
این بود نظر من.
http://www.youtube.com/RezaPahlavi
(I couldn't manage to make it a link. Copy and paste)