Vida Farhoudi ویدا فرهودی

Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
28-Feb-2010
 

ویدا فرهودی در یک خانواده ی آشنا به امور علمی‌ و فرهنگی‌ در ۱۳۳۵ درتهران زاده شد. او فرزند شاد روان دکتر ابوالحسن فرهودی استاد سابق دانشگاه تهران است. ویدا دوره‌های دبستان و دبیرستان را در تهران به پایان رساند واز دانشگاه تهران در رشتۀ علوم سیاسی فارغ التحصیل شد. دل ‌مشغولی اصلی ویدا فرهودی از همان دوره مدرسه، هنر و به ویژه شعر بوده است.
او از سال ۱۹۹۹ ساکن فرانسه است. مجموعه شعرهای "زلف اندیشه"، "برگونه‌های سرخ شکفتن"، "ای شعر پروازم بده"، و "بی‌مقدمه" از کارهای اوست و تازه‌ترین کتابش "سکوت اگر که بشکند" اخیراً منتشر شده است. ویدا فرهودی علاوه بر شعر، ترجمه هم کرده است. از جمله آخرین گفت‌و‌گوهای بورخس و "گمان کردن، رویا دیدن و نوشتن" سی گفت‌و‌گو با بورخس و "خورشید خاموش".
ویدا فرهودی در میان شاعران معاصر ایران جایگاه ویژه ای دارد، زیرا در عین دلبستگی وپای بندی به شیوه های شعر و شاعری پیشین و بویزه غزل ، شاعر زمانۀ خویش است، زنی تجدد خواه، آزاده و متعهد است، سخنگوی دل های پر خون و سرهای پر شور مردم ایران است و حرف برای گفتن بسیار دارد. می توان گفت که ویدا فرهودی در وفاداری به شیو ه های کهُن شعر فارسی ولی در اصرار به بیان دردهای ایران امروز و آرزوهای فردای بهترش، نوعی پیوستگی ایرانی همیشه پاینده و پا برجا را نمایندگی می کند.
شعر زیراز آخرین سروده های  اوست

رسیده صبرمان به سر


رسیده صبرمان به سر پرنده را رها کنید
در این زمانِ نوشدن، کلون حبس وا کنید
ز نای خاورانمان، سرود لاله بشنوید
و خفتگان خاک را یکی یکی صدا کنید
به آسمان نمی رسد اگر پیام عاشقان
جدا مسیر سرخشان ز مسجد و خدا کنید
خطاب شعر با شماست، که ذکرتان خداخداست
و کس نبود باورش، که با وطن ریا کنید!
کجا است عزم جزمتان، به رزم دشمن زمان
چرا به جای جنبشی،به حرف اکتفا کنید
چه شد پیام سبزتان، چرا صدا نهفته اید
کجا شدآن چه گفته اید؟ به قولتان وفا کنید
وگرکه نیست عزمتان، به گرمگاه ِ بزمتان
نظر دمی به دُخت خود و یادی از "ندا" کنید
رسیده داغ مادران به ژرفنای استخوان
چسان دوای زخمشان، به یک دو سه دعا کنید؟
نشسته اید در سکون،به رغم جویبارخون
مسیر استحاله را ،ز راه ما جدا کنید
وطن نمی دهد دگر به قیل و قالتان اثر
و گوید ای بهاریان: جوانه را صدا کنید!
ورای حجم درد ها و غلظت غم و عزا
برای فتح زندگی، به سرو اقتدا کنید
به یمن عیدِ فرودین و زایش گل از زمین
شکسته می شود قفس،پرنده را رها کنید! : ویدا فرهودی
اسفندماه ۱۳۸۸

 ستاره

 ستاره سروده ی دیگر اوست
درخلوت خیال سرشتم ستاره ای/ برچشمکش زاشک فشاندم شراره ای/ تا خلق، بی ملال به یادش بیاورند/ او را به گاه ِ خلق نهادم شماره ای : ویدا فرهودی

xxxxxxxx

A Moment with Vida Farhoudi

Poetess Vida Farhoudi was born in Tehran in 1957. Her father was late Dr Abolhassan Farhoudi, a former Professor of Tehran University. After completing her elementary and high school courses in Tehran, she continued her studies at Tehran University where she got her political science degree. The main concern and hobby of Vida as she was studying in those schools and at Tehran University were literature and art and especially poetry. Since 1999 she has settled in Paris, France. She has published many Poetry Anthologies.  Some of her collection of poems are entitled as Ringlet of Thought (in Persian: Zolf-e Andisheh), No Preface (in Persian: Bee Moghaddameh), and her latest anthology of If you break the Silence (in Persian: Sokoot Agar Beshkand), which was published recently. Vida Farhoudi among contemporary female poets of Iran has a very special place. She skillfully follows the rules of classic poetry, and she composes odes and sonnets professionally. Vida Farhoudi is a noble poetess, a broad-minded woman, and a talented Iranian. View the Persian texts of her poems on "We cannot wait" and "Star" on Persian section of this article above.  Here is the English version of her poem on Star as translated by this author: In the lonely world of my thoughts, I created a star

Out of my tears, I made a flash of light as a spark

Which I gave it to that star & marked it with a number

A number that people can easily remember: Manouchehr Saadat Noury, PhD 

Read more about Moments with some Iranian Poets on MISSING MOMENTS

Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
goltermeh

اقای دکتر سعادت نوری

goltermeh


به یمن عیدِ فرودین و زایش گل از زمین
شکسته می شود قفس،پرنده را رها کنید!
این شعر بی نهایت زیبا و زنده میباشد.

برای فتح ضحاک و اهریمن دست به دست هم با تمام وجود باید جنگید. جوانان دلاور ایرانزمین همیشه برای سربلندی ایران کوشیدیند تا ایرانی ایرانی بماند. راه دشوار ولی پیروزی سپیدی بر ظلمت نزدیک است. با درود و سپاس


Homan Mohabadi Ebrahimi

آفرین برویدا فرهودی

Homan Mohabadi Ebrahimi


آفرین بر این شعر به موقع