ما به هوای روی او فاصله ها دویده ایم
هم به زمین خزیده ایم؛ هم به هوا پریده ایم.
آتش مهر گشته ایم؛ شادی شعر گشته ایم؛
خاک و سپهر گشته ایم؛ تا به شما رسیده ایم.
از من و ما بریده ایم؛ به انجمن رسیده ایم؛
از اهرمن رهیده ام؛ تا به هدی رسیده ایم.
جذبه ی نور دیده ایم؛ شادی و شور دیده ایم؛
جشن و سرور دیده ایم؛ بی سر و پا دویده ایم.
باده ی نوش می زنیم؛ جوش و خروش می زنیم؛
لاف سروش می زنیم؛ تا به لقا رسیده ایم.
شام به روز برده ایم؛ به ساز و سوز برده ایم؛
تا به هنوز برده ایم؛ تا به صبا رسیده ایم.
هان؛ دل هرزه گرد ما، فاش ببین نبرد ما؛
ز صد بلا گذشته ایم؛ تا به شفا رسیده ایم.
بیست و سوم آبانماه 1387
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ابی جان؛
Manoucher AvazniaMon Nov 17, 2008 05:50 AM PST
نکته چو راست گفته ای؛ بی کم و کاست گفته ای؛
با گپ کیمیای تو می نکنم بگو مگو.
گل به بهار دیده ام؛ همدم خار دیده ام؛
گرچه خزان رسیده نو، دل نکنم ز بوی او.
دلهره پیش روی من، حمله برد به سوی من؛
تا که تو یاور منی، می نخورم غم عدو.
ebi jan
by Souri on Sun Nov 16, 2008 04:16 PM PSTThank you so much
Souri
by ebi amirhosseini on Sun Nov 16, 2008 01:22 PM PSTتصحیح:
شعر : نگو کفر است .
سراینده :ترانه ( دختری با معلولیت جسمی )
Manucher Aziz.
by ebi amirhosseini on Sun Nov 16, 2008 12:49 PM PSTگر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو برو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی ديدن رخت همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو
ميرود از فراق تو خون دل از دو ديده ام
دجله به دجله يم به يم چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو عارض عنبرين خطت
غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو صيد نموده مرغ دل
طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو
مهر تو را دل حزين بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
در دل خويش "طاهره" گشت و نديد جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
ابی جان؛
Manoucher AvazniaSun Nov 16, 2008 09:18 AM PST
در پیش روی تو چه نیازی به روی ماه؟
در حضرت تو یار؛ چه حاجت شراب را؟
ابی جان؛
Manoucher AvazniaSun Nov 16, 2008 09:18 AM PST
در پیش روی تو چه نیازی به روی ماه؟
در حضرت تو یار؛ چه حاجت شراب را؟
Ebi
by Souri on Sun Nov 16, 2008 06:21 AM PSTThis beautiful poem of " khoda ra lams bayad kard)....
I just loved it. Whose work is this ?
I liked it so much, that I sent it to some of the friends.
They joke a lot with me and my liking poetry !
One of them replied me :
Baaz film tarsnaak didi ?
but joke aside, please tell me the name of that poem.
Thanks a lot.
Manucher Aziz.
by ebi amirhosseini on Sun Nov 16, 2008 12:42 AM PSTمی خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو تو ان چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
ابی جان؛
Manoucher AvazniaSat Nov 15, 2008 11:27 PM PST
عشق زبان گشودمی؛ نامه نو نوشتمی؛
ز کینه واگسستمی؛ تا به صفا رسیده ایم.
عاشق شوق گشته ایم؛ حامل ذوق گشته ایم؛
سوی تو سوق کرده ایم؛ تا به فا رسیده ایم.
هژمیناتور جان؛
Manoucher AvazniaSat Nov 15, 2008 11:07 PM PST
وصلت و هجر جسته ایم؛ یاری فکر جسته ایم؛
ملکت و ثغر جسته ایم؛ تا به سرا رسیده ایم.
بند مکان گسسته ایم؛ هم از زمانه جسته ایم؛
لشکر غم شکسته ایم؛ تا که رها رسیده ام.
شاهد راز می رسد؛ چه دلنواز می رسد؛
به روی باز می رسد؛ تا به خدا رسیده ایم.
سوری جان؛
Manoucher AvazniaSat Nov 15, 2008 10:54 PM PST
مست و پیاده رفته ایم؛ هوش و سواره رفته ایم؛
به خار و خاره رفته ایم؛ و بی ریا رسیده ایم.
آب شدیم روان شدیم؛ ابر شدیم دوان شدیم؛
هور شدیم دمان شدیم؛ کی به فنا رسیده ایم؟
پل شده در میان ما؛ بار دگر زبان ما؛
مژده به همدلان ما؛ که همنوا رسیده ایم.
Manucher Aziz.
by ebi amirhosseini on Sat Nov 15, 2008 10:53 PM PSTدر نشکسته ایم اگر در ببست
باور تقدیر به سر داشتیم
از پی برداشت نمی کاشتیم
به گفتگو نشسته ام با خود دل شکسته ام
چه سود با ندامتم که تشنهء محبتم
هر چه زدم نمیبرم راه به ترک عادتم
یار گر من را نگیرد دست کم
بگذرم از شهرت فرهاد هم
صد بار سفر کردم به مقصودی
هر بار یار تو مقصد من بودی
یار با من مهربان باشد اگر
حسرتی بر دل نمی باشد دگر
من از آن مجنون هم مجنون ترم
من به نرخ جون محبت میخرم
ما که به دل عشق تو را کاشتیم
ما که به سر شوق تو پنداشتیم
بود اگر صحبت دوست داشتن
بیشتر از هر که تو را داشتیم
ابی جان؛
Manoucher AvazniaSat Nov 15, 2008 09:48 PM PST
ریز و درشت گشته ایم؛ پنجه و مشت گشته ایم؛
به پیش و پشت گشته ایم؛ تا به غنا رسیده ایم.
ببین چه موج می زنیم؛ به پست و اوج می زنیم.
به تاق و ذوج می زنیم؛ چه پر قوا رسیده ایم.
چهری؛ لاف غم مزن؛ ازخودت هی منم مزن؛
ضربه بنوش و دم مزن؛ ما به هما رسیده ایم.
دست مریزاد
HajminatorSat Nov 15, 2008 06:39 PM PST
عطار هم میگه
یاد زلفت کرده ایم, نام عشقت برده ایم هم پریشان گشته ایم و هم پریشان گفته ایم
Wow !!
by Souri on Sat Nov 15, 2008 12:02 PM PSTManouchehr jan , in sher shoma kheili ghashang bood...wow !
If I didn't know it was yours, I would think it comes from Molana! believe me!! It is so rich and " soufianeh" that, one just can not express their feeling, my dear.
Told you, you are the master :D)
Manucher Aziz.
by ebi amirhosseini on Sat Nov 15, 2008 10:19 AM PSTنمي خواهم خدايم بيکران باشد
نمي خواهم عظيم و قادر و رحمان
نمي خواهم که باشد اين چنين آخر
.
.
.
خدا را لمس بايد کرد
نگو کفر است
.
.
خدا را مي توان در باوري جا داد
که در احساس و ايمان غوطه ور باشد
.
.
خدا را مي توان بوئيد
و اين احساس شيريني است
نگو کفر است
که
کفر اين است
که ما از بيکران ِ مهربانيها
براي خود
خدايي لامکان و بي نشان سازيم
خدا را در زمين و آسمان جستن
.
.
ندارد سودي اي آدم
تو بايد عاشقش باشي
و بايد گوش بسپاري
به بانگ هستي و عالم
که در هر خانه اي آخر خدايي هست
.
.
نگو کفر است
اگر من کافرم ،
باشم
.
.
نمي خواهم خدايا ...زاهدي چون ديگران باشم
نمي خواهم خدايم را
به قديسي بدل سازم
که ترسي باشد از او در دل و جانم
.
.
نگو کفر است
.
.
که سوگند ياد کردم من
به خاک و آب و آتش
بارها اي دوست
.
.
خدا زيباترين معشوق انسانهاست
.
.
.
خدا را نيست همزادي
که او يکتاترين
عاشقترين
معبود انسانهاست
Ebi Jaan;
by Manoucher Avaznia on Sat Nov 15, 2008 09:37 AM PSTراه تو تا بدیده ایم؛ جامه به تن دریده ایم؛
ز جان طمع بریده ایم؛ تا به جلا رسیده ایم.
کار و تلاش کرده ایم؛ ترک معاش کرده ایم؛
نهفته، فاش رفته ایم؛ تا به غنا رسیده ایم.
با همه چشم باز خود؛ راز دل و نیاز خود؛
جز رخ و خط و خال او چیز دگر ندیده ایم.
Manucher Aziz.
by ebi amirhosseini on Sat Nov 15, 2008 08:51 AM PSTخانه ای ساخته ام
پلکانش همه مهر
دربهایش احساس
شیشه اش آینه ادراک است
آه اما خانه
ساکنش درویش است
آن تهیدست خیال
آن تهیدست رفیق
او کسی می خواهد رقبت یکرنگی در وجودش باشد
او کسی می خواهد که وجودش باشد
رنج ابیات دلش را خواند
هیجان نگهش را داند
او کسی می خواهد
نی لبک زن باشد
بربط و ضرب و سه تار
همه فرمانبر دستش باشند
ماه وخورشیدو فلک
همه محو نگه نرگس مستش باشند
او تو را می خواهد
نغمه اش شیوا کن
خانه اش زیبا کن
سهراب سپهری