جان نثاران وطن؛ در نو بهاران شما
نغمه ای در سینه دارم بهر ایران شما
ماه فروردین رسید و باد نوروزی وزید
یادی آورد از کهستان و سپاهان شما
پرتو خورشید خاور از خراسان می رسد
آب کوهستان دود در جویباران شما
گر چه دور افتاده ام از خاک گوهرخیزتان
خوش درودی می دهم بر پیکر و جان شما
راه بس دور است و فردا دورتر استاده باز
سر فرود آرم به گُردیّ دلیران شما
دست دورانم اگر یاری دهد باری دگر
می دوم با پای سر تا آذرستان شما
ابر فروردین شوم با شور عشقی بیکران
ژاله بارم یکسر از گرگان به تهران شما
آه سرخ از سینه خیزانم گدازان بگذرم
تا به یال سینه سوز کوه تفتان شما
بامداد لوت گردم در بیابان بنگرم
گوهر صحرا بیابم یزد و کرمان شما
موج اروندی شوم گم گشته در دریای پارس
راه دوری طی کنم تا بحر عمان شما
خاک خوزستان ببینم معدن گلهای سرخ
رسته از خون جوانان سرافشان شما
نوجوان گردم دگربار و بیاموزم ز نو
قطره ای درس محبت از دبستان شما
نوزدهم اسفند 1387
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ابرمرد جان؛
Manoucher AvazniaWed Mar 11, 2009 11:13 AM PDT
از لطفت بسیار سپاسگزارم.
دو مسئله رغبت مرا به انتشار از بین می برد : 1. سرمایه ای که ندارم. 2. بازاریابی که از من بر نمی آید.
در چند سال گذشته سه اثر باسرمایۀ خودم به زبان انگلیسی به چاپ رساندم که چیزی ببار نیاورد. خرجش هم روی دستم ماند. و اکنون مایه ای برای اینکار ندارم.
قربانت
Dear Manoucher
by Abarmard on Wed Mar 11, 2009 09:12 AM PDTHere is what I got in an email. Don't know how reliable it is, but might be worth a try:
اگر مشتاق به چاپ اثر خود اعم از شعر، داستان، کتاب کودک، نمايش نامه هستيد
ما بهترين و حرفه اي ترين شکل ممکن کتاب شما را چاپ مي کنيم.
کليه امور شامل تايپ، صفحه بندي، طرح جلد، فيپا، اخذ مجوز، چاپ، صحافي و مشاوره جهت فروش با ما.
سرمايه از شما
با بهترين و ارزان ترين شرايط.
نحوه تماس: انتشارات تبلور- تلفن: 84012134 و 09123499105
ايميل:tabalvor@behnanews.com.
کاشکی می بودمی
Manoucher AvazniaTue Mar 10, 2009 10:50 PM PDT
کاشکی می بودمی هر صبح و در هر نیمروز
بر سر شاخ گلی مرغ غزلخوان شما
یا چو طوطی جستمی منزل به خوزستانتان
قند ها خاییدمی در شکرستان شما
جان شیرین را فدای روی شیرین کردمی
تا نویسم عشق فرهادی به دیوان شما
داستان مهر ماهان می نگیرد کوتهی
بوی نوعنبر رسد هر دم ز بستان شما
خوز : نیشکر
خوزستان : نیشکرستان
ایراندخت گرامی؛
Manoucher AvazniaTue Mar 10, 2009 02:45 PM PDT
گفتی از یک باده ی بی جام و آبادان شدم
شادی ام افزون شد از لبهای خندان شما
بی سرانجامی نصیب دشمن ایران بود
من که خانه روشنم از دخت ایران شما
ابرمرد جان؛
Manoucher AvazniaTue Mar 10, 2009 10:52 PM PDT
من نمی دانم چه گویم پاسخت را ای رفیق
گرچه مشتاقم به صد دل "جان من، جان شما"
نه کسی را می شناسم؛ نه وسیلت دارمی
شرمسار لطف خاص و ذهن جویان شما
با جهانشاهی بسازم کاینچنین از لطف او
می توان گفتن گپی و گشت مهمان شما
منوچهر عزیز
IRANdokhtTue Mar 10, 2009 10:28 AM PDT
از محبت و دوستی وفروردین چه خوش گفتی
هموطن عزیز دلت همیشه خوش وتنت سالم:
مائیم که از بادهی بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
When
by Abarmard on Tue Mar 10, 2009 09:56 AM PDTIs your book will be published?
ابی جان؛
Manoucher AvazniaTue Mar 10, 2009 06:35 AM PDT
خوش خبر بودی و بوی نوغزل افکنده ای
یادم آوردی ز مور و از سلیمان شما
این مشامم تازه شد از نام شیراز و گلش
هم ز خواجو خفته در دروازه قرآن شما
منوچهر جان,با سلام دوباره....
ebi amirhosseiniTue Mar 10, 2009 04:26 AM PDT
ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان
قصهی مور بدرگاه سلیمان برسان
ماجرای دل دیوانه بدلدار بگوی
خبرآدم سرگشته برضوان برسان
شمع را قصهی پروانه فرو خوان روشن
باغ را بندگی مرغ سحر خوان برسان
بلبلانرا خبری از گل صد برگ بیار
طوطیانرا شکری از شکرستان برسان
کشتگانرا ز شفاخانهی جان مرهم ساز
تشنگانرا بلب چشمهی حیوان برسان
قصه غصه درویش اگرت راه بود
به مقیمان سراپردهی سلطان برسان
سخن شکر شیرین برفرهاد بگوی
خبر یوسف گمگشته بکنعان برسان
چون شدم خاک رهت گر ز منت گردی نیست
دست من گیر و چو بادم بخراسان برسان
در هواداری اگر کار تو بالا گیرد
خدمت ذره بخورشید درفشان برسان
گر از آن مایهی درمان خبری یافتهئی
دل بیمار مرا مژدهی درمان برسان
داغ کرمان ز دل خستهی خواجو برگیر
خیز و درد دل ایوب بکرمان برسان
خواجو کرمانیEbi aka Haaji
اابوالفضل گرامی؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 10:35 PM PDT
گرچه میآید به ما از رفته ای هر دم خبر
یا که آگه می شویم از خشم سوزان شما
یا که می گویندمان آن خاک یکسر مقبره ست
شعله ی آتش فتادست در شبستان شما
ما چه غم داریم ز کمّ و کژّی و از کاستی
تا بود در سینه هامان شور مستان شما
بار دیگر شاد می روییم به همراه بهار
نغمه ی رستن بخوانیم در گلستان شما
سرور گرامی آقای ابوالفضل معزی،
MoorcheMon Mar 09, 2009 10:31 PM PDT
خواندن شعر شما قلبم را فشرد، امیدوارم، روزی نه چندان دور همه خبر خوش را جشن بگیریم.
نوروزتان فرخنده باد!... و ارزو میکنم که پیک نوروزی پیام آورشامانی و اخباری خوش باشد،
این شعر زیبا را تقدیم حضور میکنم شاید که دوست داشته باشید.
//www.youtube.com/watch?v=Jj1JmXHU9-U&feature=channel_page
مورچهء فرنگی
انا جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 10:16 PM PDT
از لطف شما سپاسگزارم.
گر صدای نای و چنگ می آید از اشعار من
پر حلاوت نغمه ایست از چشمه ساران شما
ابی جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 10:37 PM PDT
سوری جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 09:50 PM PDT
سوری جان نازنین،
MoorcheMon Mar 09, 2009 09:45 PM PDT
ممنون از مهربانی که نسبت به من روا دارید، این نوشته فقط بازتاب شاهکار توصیفی اقای عوض نیاست...
من در رابطه با شعر نوشتن بسیار خام هستم، با شاعر و اشعارش همسفر میشوم، و تحت تاثیرنازک اندیشی و نکته سنجی انها قرار میگیرم.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اقای عوض نیا, ممنون از لطف شما و بسیار خوشحالم که حسم را درک کردید.
پایدار باشید.
مورچهء فرنگی
بهار دل شکستگان
ابوالفضل معزی (not verified)Mon Mar 09, 2009 08:51 PM PDT
دم به دم از خانه ام پیغام دردی می رسد
با نوک انگشت شانه میکنم، موی پریشان شما
ای شما آزادگان، ایستان باید جان دهیم
بوسه ای از جان نهم بر خاک ویران شما
آن بهاری که دم به دم یاران به خاک افتند چه سود؟
لاله ها پر خون شوند، در این گلستان شما
ما حکایتها شنیدیم از نی چوپان پیر
شاد باد آن آتشی کوافتد به نیستان شما
Beautiful Poem. I
by Anahid Hojjati on Mon Mar 09, 2009 07:22 PM PDTBeautiful Poem. I especially like the part at the end that talks about Arvand and Khuzestan. I don't think we have any other poet on this site that his/her poems have such nice musicality.
منوچهر جان
ebi amirhosseiniMon Mar 09, 2009 06:40 PM PDT
سپاس بیکران,حقیر رو شرمنده کردی,چی بگم ؟!
چه آتشی بر پا کردی,
برم حلاوت کلامت رو مزه مزه کنم!
رخصت!.
**************
کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی
وردت اینست که بیگانهی خویشم خوانی
پادشاهان بگناهی که کسی نقل کند
برنگیرند دل از معتقدان جانی
گر نخواهی که چراغ دل تنگم میرد
آستین بر من دلسوخته چند افشانی
دل ما بردی و گوئی که خبر نیست مرا
پرده اکنون که دریدی ز چه میپوشانی
ابرویت بین که کشیدست کمان بر خورشید
هیچ حاجب نشنیدیم بدین پیشانی
چند خیزی که قیامت ز قیامت برخاست
چه بود گر بنشینی و بلا بنشانی
هیچ پنهان نتوان دید بدان پیدائی
هیچ پیدا نتوان یافت بدان پنهانی
یک سر موی تو گر زانکه بصد جان عزیز
همچو یوسف بفروشند هنوز ارزانی
عار دارند اسیران تو از آزادی
ننگ دارند گدایان تو از سلطانی
هیچ دانی که چرا پسته چنان میخندد
زانکه گفتم که بدان پسته دهن میمانی
ای طبیب از سر خواجو ببر این لحظه صداع
که نه دردیست محبت که تو درمان دانی
چند گوئی که دوای دل ریشت صبرست
ترک درمان دلم کن که در آن درمانی
خواجو کرمانی
Ebi aka Haaji
Not yet !
by Souri on Mon Mar 09, 2009 04:31 PM PDTManoucher jan
I think the problem may come from your Farsi font. If there was a problem of text writing here, you wouldn't have still same problem occurring, after our kind :O) moderator, had fixed it for you. Please just check with your font, or for the time being, you can write first in your hotmail and do the virayesh, then copy/post it here (that's what I do)
مادریتور عزیز؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 04:15 PM PDT
خوش به داد من رسیدی؛ جان من خوش کرده ای
صد چنان من وامدار کار و ایمان شما
دستتان هرگز مریزاد و نفسهاتان دراز
هم سپاس من بر آن اندیشه مندان شما
لطف کردید، ولی من هنوز هم خطها را درهم می بینم.
شازده جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 03:58 PM PDT
حد زیبای ازین ای بس فراترمی رود
ای همه شهزادگان یکسر به قربان شما
پیشه کن چندی شکیبایی و دیگر بار ببن
چون بهاران لاله بارد بر لرستان شما
صاحبان ذوق ایرانخاک مستیها کنند
چامه ها گویند بسا در خورد گردان شما
Mr. Avaznia
by Moderator 1234 on Mon Mar 09, 2009 03:54 PM PDTI have fixed the line breaks on your poetry comments. I hope this is O.K.
امید جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 03:37 PM PDT
از محبت گفته ای هر تلخ شیرین می شود
پهنه ی بیرنگ دشت گلزار و رنگین می شود
داد این صحبت بدادی در کمال روشنی
خوش دری فرموده ای: قند فراوان شما
گوهری آوردی از کان بدخشانیّ کنون
چشم آن می دارمی بیشتر ز انبان شما
سوری جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 03:12 PM PDT
درپسند دل در آید آنچه بر آید ز دل
ور بگویید ؛ ور بود در ذهن پنهان شما
نیمه شب دیدم که چهری با شب تارش بگفت
این دل من وامدار مهربانان شما
مور من
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 03:00 PM PDT
مور زیبا بایدت گویم که در اسفند ماه
دشت ذوقم تازه تر گردید ز باران شما
نظمهای نو سرایم یک به یک سرشار مهر
تا مگر یک کس شوم در خورد احسان شما
حد همین است سخندانی و زیبایی را
Shazde Asdola MirzaMon Mar 09, 2009 02:58 PM PDT
My spring has already started.
Another one about "Mohabat"
by Mamane-Omid on Mon Mar 09, 2009 02:31 PM PDTاز محبت تلخ ها شیرین شود
وز محبت مس ها زرین شود
از محبت درد ها صافی شود
وز محبت دردها شافی شود
از محبت خارها گل میشود
وز محبت سرکه ها مل میشود
از محبت دار تختی شود
وز محبت بار بختی میشود
از محبت سجن گلشن میشود
بی محبت روضه گلخن میشود
از محبت نار نوری میشود
وز محبت دیو حوری میشود
از محبت سنگ روغن میشود
بی محبت موم آهن میشود
از محبت حزن شادی میشود
وز محبت غول هادی میشود
از محبت نیش نوشی میشود
وز محبت شیر موشی میشود
از
محبت سقم صحت میشود
وز محبت قهر رحمت میشود
از محبت مرده زنده میشود
وز محبت شاه بنده میشود
این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست
مولوی
Bah bah..
by Souri on Mon Mar 09, 2009 02:05 PM PDTMourche Farangi aziz. Che shere ziba va ba ehsaasi....sad aafarin!
man ke kheili lezat bordam. omidvaram keh aghaaye amouzegare darse mohabate ma ham in shere shoma ro pasandide bashe.
اقای عوض نیا گرامی؛ بهار و شمیم شکوفه ها رامیتوان در درس محبت
Moorche az rahe Dour. (not verified)Mon Mar 09, 2009 01:50 PM PDT
اقای عوض نیا گرامی؛ بهار و شمیم شکوفه ها رامیتوان در درس محبت حس و بوکرد،
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اشک شوق، همچو باران بهاری پهنه گشته
بروی گونه های خوانندهء درس محبت شما
از خدای نو بهاران خواستارم؛ که سالی پر نشاط
هدیه اش باشد برای قلب نازک بین و پر احساس شما
تا که بارش در پی نو کردن این فصل است،
ارزومندم بشوید رنگ زنگار از دل بد خواهان شما
مورچه فرنگی
سوری جان؛
Manoucher AvazniaMon Mar 09, 2009 11:24 AM PDT