نوروز پاک

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
11-Mar-2009
 

دوستان؛ خوش باده نوشید با دم نوروز پاک

چون رسد ایام شادیّ و شود خور تابناک

جامه ها را نو بگردانید؛ به بستان بنگرید

و بینید رستن نرگس ز قلب گرم خاک

اوج پرواز کبوتر را ببینید در هوا

چون که او دیگر نباشد از زمستان بیمناک

دشت گورستان ببینید چون شود سرسبز و سرخ

نوحیاتی چون بروید از دل تنگ مغاک

آب پاکی از پرستشگاه ناهید آورید

پاک و پاکیزه بشویید کینه های هولناک

ای دل دردآشنا؛ با شادمانان شاد زی

از کمین گردش گردون گردنده چه باک

چهری امشب می زند لاف سخن آزاده سر

ای شگفت، ازنکته سنجان نیست او اندیشه ناک؟

 

بیست و یکم اسفند 1387

اتاوا 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Moorche

سلام بر اقای عوض نیاء گرامی و دوستان

Moorche


 

زندگی،

زندگی را میتوان ترسیم کرد،
با مداد رنگی، در کنار تپه ای ، یا بر رودخانه ای

زندگی، مانند رودخانه فقط در پیش روی جاری بود،
تاکنون کس ندیدست که سر بالا رود!

بلی، زندگی  را میتوان در عمق تاریکها، ‌اغاز کرد
نفسش باز کشید، صاعقه ای باید زد

در بهاران نو شدن، با زندگی ماواء ‌گرفتن،
همچو نرگس، زندگی از سر گرفتن

زندگی، ‌فاصله ایست... مابین میلاد و مرگ
نقش ان در دست ماست ،ای هموطن!

مارچ/١١/ ٢٠٠٩
لوس انجلس

مورچهء فرنگی


Manoucher Avaznia

اابوالفضل گرامی؛

Manoucher Avaznia


با درود

 

ای بسا از ره رسد ماه فوردین دیر تر

از چنین آهستگی؛ یارا، مباش اندوهناک

او به وقت خود رسد؛ باید شکیبایی کنی

چون که آلاله برآرد نرم نرم سر را ز خاک 


Manoucher Avaznia

نازی جان؛

Manoucher Avaznia


زندگی، زیرا، که یک پیکار بی پایان بود

گرچه شیرین است، ولی گه می شود بس دردناک

راه را باید شدن چون زندگی همچون ره است

دره ها سر سبز باشند و گهی بس ترسناک


default

فرودین بی غیرت

ابوالفضل معزی (not verified)


بر فرودین تف بزرگی باید انداخت
هیمه ها باید جست
آتشی برپا باید کرد
زمستان هنوز در قلب ماست

گول نخورید دوستان!
این بهار، همان قحبه پیر تبه کار است،
که سختی را از زمستان به ارث برده است
ارغوانی شکوفه هایش، خون من است!

و در جوهای خروشانش،
آبروی قوم من است که خرامان می رود

ای فرودین بی غیرت هان
در دلت دانه مُحبتی نشکفته هنوز از بهار پیش

یکی گفت:
من خودم آنجا بودم، دیدم
چند نفر شعری گفتند و بعد، همه با هم مُردند!


Nazy Kaviani

On the threshold of solstice

by Nazy Kaviani on

And why is the road so long?
Why the destination so far?
Why the weather so cold?
Why the silence so deep?

And why can't my wings carry
Me and the load that I bear,
Dreaming
Dreaming
Dreaming
of you?

Why can't I
Close my eyes
And go to sleep
To wake up
On the solstice
The day the ice melts
And the sun rises
To No Rooz,
And to reveal
On the threshold,
The one I miss,
You.


Manoucher Avaznia

نازی جان؛

Manoucher Avaznia


با درود

 

راه دوری شایدم باید که تا دیدار دوست

می نترسم هرگز از دوریّ و کار سهمناک

پای من بسته ولیکن ذهن من نزد شما ست

باشد از هم صحبتی ای بس مرا شیرین خوراک


Nazy Kaviani

You

by Nazy Kaviani on

.

Dark and deep

Warm and sober

Your eyes talk

 

Full and soft

Kind and loving

Your mouth tells

 

Strong and generous

Giving and sensitive

Your hands hold

 

Alive and playful

Bold and beautiful

Your heart loves

 

And I miss you

All the way to the tip of Damavand

And all the way to the end of Loot

And all the way down Karoon

 

For Nowruz

All I want is

For the road to bring 

You.


Manoucher Avaznia

ابی جان؛

Manoucher Avaznia


بادرود

 

شاید که بوم نور و نوای نوروز

هشدار! درین دقیقه پیروز تویی

گرمیّ دلی و روشنای شب من

برخیز و ببین شمع شب افروز تویی


ebi amirhosseini

منوچهر جان

ebi amirhosseini


اندر دل من مها دل‌افروز توئی

یاران هستند لیک دلسوز توئی

شادند جهانیان به نوروز و به عید

عید من و نوروز من امروز توئی

 

Ebi aka Haaji