قفل ناسازگار


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
03-Apr-2009
 

پیرامون هفت بامداد آن روز ابری دلگیر بود که تلاش خواب آلودم برای باز کردن قفل کمد یونیفورمم در سرکار بی نیتجه ماند و خشم در درونم چنان جوشید که به ناسزاگویی زبان گشودم و همکارم که مردجوانی از افغنستان بود به خنده آمد.  بیدرنگ و پیش چشمان او این چکامه را بر پاره کاغذی نوشته، برایش خواندم، و هر دو خندیدیم. 

قفلی چنین ناسازگار هرگز ندیده چون منی

اندازمش اندر چهی ارچه بدارم خرمنی

هرگز ناندازم به کار این مال مفت و گیج را

هرگز ندارم بر درم من اینچنین سگ دشمنی

بر من مخند ای جان من، ای یار هم پیمان من

برگیر در دستان خود یک پاره سنگ یک منی

برکوب بر فرقش چنان کز دل برآید آه او

دستش فرو افتد ز تن گر ساخته است از آهنی

هم کُند و زندانش بکن؛ ننگ بزرگانش بکن

هم چشم و چاوش را درآر؛ هم دسته ی بر گردنی

زیتی بده در کام او؛ باده بریز در جام او

خود را رها کن ازکفش؛ خونین مکن قلب منی

من چاره اندیشم دگر؛ راهی روم بی دردسر

یا قفل دیگر آورم؛ دیگر کنم یا برزنی

جانا؛ به دور روزگار چشمی به فعل بد مدار

بر اهرمن لعنت فرست؛ هم بر رخ دهر دنی

چهری؛ شکیبایی بدار در روی هر ناسازگار

هم خلق خوی نیک دار؛ دور از تو باد اهریمنی.

 

زیت: روغن

چاو: چشم به کردی

 

سیزدهم اکتبر 2004

اتاوا 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

شازده جان؛

Manoucher Avaznia


حق با شیج اجل هست.  دیوانه های حاکم برعموسام بمب می ریزند؛ ما ناسزا می گوییم.  ببین تفاوت ره از کجا تا به کجاست. کدام دیوانه تریم؟

 

مخلص

 

 


Shazde Asdola Mirza

Great anger management lesson

by Shazde Asdola Mirza on

سعدی : آتش خشم ابتدا در صاحب خشم افتد، تا به موضوع خشم برسد یا نرسد.

من معمولا در همچو شرایطی، سر شیر فریاد و ناسزا رو باز می‌کنم :)


Manoucher Avaznia

ماندای گرامی؛

Manoucher Avaznia


اشتباه پیش میاد. میدونی؛ شعر خبر نمی کنه کی میاد.  بیشتر وقتها آمدنش مانند رفتنش هر دم بیلیه.  دیوانگی کنترل شده هم گاهی دردی را دوا می کنه؛ بویژه اگر از گونه کمیاب فوق الذکر باشه. 

شاد باشی


Monda

عجب حضور ذهنی شما دارید

Monda


در ان حالت حرصی شعر نوشتن ارامتان کرد. مرحبا به شما و قدرت کنترلی که در شخصیت خودتون پروردید

ماندا 


Manoucher Avaznia

سوری جان؛ سلام

Manoucher Avaznia


مسئله بیشتر ار اعصاب خراب، خواب آلودگی، و هفت روز هفته کارکردن سرچشمه می گرفت.  بعله، قفل باز شد و ما به هفت روزهفته کار در فرنگستان ادامه دادیم.  عجب دامت برکاته ایست.


Souri

:O)

by Souri on

منوچهر عزیز

شعر بسیار زیبای شما رو خوندم، صد آفرین!

از خواندن داستان قفل هم کلی خندیدم

میخواستم بدونم که بالاخره قفل باز شد یا فقط به نوشتن شعر ختم شد؟

شاید بهتر باشه یک قفل جدید بذارین، از اون هأ که با کد باز میشن.

به هر حال شعر بسیار زیبای بود. خوش به حال شما که اینقدر ذوق دارین که
برای هر مناسبتی میتونین شعر بگین. این واقعا یک نعمتیست. ما رو هم از این
نعمت خدا دادی محروم نفرمایید


Manoucher Avaznia

ابی آقا؛ سلام

Manoucher Avaznia


این واژه ی زیت را هم که عربی است و ظاهرأ در افغانستان کاربرد روزمره دارد بخاطر دوستم بکارگرفتم.  .  .طفلکی روغن را درست در نمی یافت


ebi amirhosseini

منوچهر جان

ebi amirhosseini


به قول معروف : عدو شود سبب خیر !

قفل کذائی باعث شد تا این زیبا چکامه بتراود.

سپاس

Ebi aka Haaji