تیشه

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
07-May-2009
 

هان که بیت العنکبوتی می تنی

تیشه بر اندیشه ی خود می زنی.

تیر کج در خال مقصد کی رسد

گرچه از آن صد هزاران افکنی؟

گر چه با زور افکنی سوی عدو

عاقبت سوی تو آید آن دنی.

کس نخواند خام تیرانداز را

"آفرین بر تو! چه استاد فنی!"

 

تیرک اندیشه باید صاف و راست

تا بدان اندیشه ورزان افکنی.

پهنه ی اندیشه است یک کارزار

که درستی خواهد و شیراوژنی.

چونکه پشت راستی بر صخره هاست

مردم حق را چه باک از دشمنی.

پیکر گوهر برهنه خوشتر است

از چه جویی رنگ رنگ پیراهنی؟

چهری؛ این پندت چه خوش آمد به گوش

آن خودت بشنو اگر یار منی.

 

پنج شنبه هفدهم اردیبهشت ماه 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

کاپیتان جان

Manoucher Avaznia


کاپیتان جان عجب شعری نوشتی

نترسیدی تو از بد سر نوشتی؟

نوشتن که چه عرضم وام کردی

و یاد از شاعری خوشنام کردی.

نترسیدی از آن ساواک و گزمه؟

ندانستم دمت اینجوری گرمه.

که شاه وکاسه لیسان کذایی

نیرزند پیش چشمت پر کایی.

نمی بینی چگو نه خشمگینند 

درون انتقادات کینه بینند

کنون که بی کسند و بی تفنگند

همیشه در پی شعرجفنگند.

خدایی گرده ی شیران تو داری

دمار از حالشان خوب در میاری.

نمی ترسی عمو سام رو بیارن

با موشک تو دلت وحشت بکارن؟

نمی ترسی که مزدوری کنند باز

بساط کودتا ها گردد آغاز؟

تو مرد روزگارانی به مولا

که پایین می کشی شه را ز بالا.

تو که آزاده و آزاده مردی

چشیدی در جهان گرمی و سردی.

دمت گرم که دلم را شاد کردی


خیال حبسمو آزاد کردی.

الهی که دماغت چاق بادا

سرت سبز و دلت بی داغ بادا.

 


Manoucher Avaznia

  آتشی در

Manoucher Avaznia


 

آتشی در سینه افتادم ز یاد لاله ها

 

 

 

ای خوشا آنان که جان دادند در راه نگار

راه و رسم مهرورزی وانهادند یادگار

گرچه هر دشت و دمن از خونشان غمگین دل است

مادر میهن بزاید همچوشان صدها هزار

شب شهاب خونشان خود روشنای راه ها ست

تا تپد در سینه هامان یک دل امیدوار

ای که اندر سینه می داری دلی سرشار مهر

یاد آن آزاده سروان وطن را پاس دار

باورت ناید که از خون خاک آن آزاده گان

سر برآرند ای بسا کوشنده گان بیش از شمار؟

بار دیگر دیده ی اندیشه بگشای و شکیبایی بدار

تا دگر چرخی زند این ژنده چرخ روزگار

تا که صبح و روشنایی بردمد بر بام ما 

مادرم ایران بداند چمّ و خمّ کارزار

 

سپاس

 


Manoucher Avaznia

ابرمرد جان؛

Manoucher Avaznia


ما مخلص الطاف شماییم.  بنده چندان ادب فارسی نمی دانم که به درد یک کار جمعی بخورد.  اینهایی را هم که می بینید

. از آه دلی است مرهون عارفان بزرگ این فرهنگ

 

سپاس


Manoucher Avaznia

ژاله جان؛

Manoucher Avaznia


سپاس از لطف و نکته سنجی شما. بله این را در مقابل شعر قشنگ ابی آقا نوشتم.  سعی کردم آهنگ شعر ایشان را داشته باشد.


Abarmard

How great it would be

by Abarmard on

To have you in any gatherings Mr. Manoucher


Jaleho

منوچهر جان، خیلی زیبا

Jaleho


و بخصوص، این تکه کوچک بسیار بسیا زیبا. این مال خودتان است؟

 

مگر کس باور این داستان دارد که با فریاد می گویم: 

که من چون لاله زادم شاد وآبادان و پر چین و شکن رفتم؟

چنان یک مرغ شیدایی شب و روزان غزل خواندم

چو دیدم چهره دلبر نگفته صد سخن رفتم

 


Manoucher Avaznia

شراب سرخ گرامی؛

Manoucher Avaznia


چکامه ی زیبایست.

 

گویمت دست مریزاد ای یار

سپاس


Manoucher Avaznia

ابی جان با سپاس؛

Manoucher Avaznia


مگر کس باور این داستان دارد که با فریاد می گویم: 

که من چون لاله زادم شاد وآبادان و پر چین و شکن رفتم؟

چنان یک مرغ شیدایی شب و روزان غزل خواندم

چو دیدم چهره دلبر نگفته صد سخن رفتم

 


Red Wine

درد دل با منوچهر خان

Red Wine


زندگي دفتري از خاطرهاست ... يک نفر در دل شب ، يک نفر در دل خاک ... يک نفر همدم خوشبختي هاست ، يک نفر همسفر سختي هاست ،چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد... ما همه همسفريم


ebi amirhosseini

منوچهر جان

ebi amirhosseini


ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من

به برق تیشه زین ظلمت برون چون کوهکن رفتم

 

 

Ebi aka Haaji