و امّا


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
02-Jun-2009
 

یه روز در کنفرانس گوادولپ

که جشن خوردنی بود با دو تا لپ

چهار سرکرده ی دولتای وقت

به دیداری با هم گشتند خوشوقت

با یکدیگر زیادی هی زدند زر

از ترس کمونیسم باز هم زدند جر

بر آن گشتند ز روی کارسازی

آقا را نگیرند دیگه به بازی

ازینرو آقا رو شیرفهم کردند

نه بر پور جوانش رحم کردند

که آقا لولو خورخوره کمونیسم

نمی دانیم دیگه زهر ماری چیسم

کمین کردن که ماها رو ببلعند

به ریش چارتامون یه ریز بخندند

نمی کنیم دیگه از توحمایت

اگرچه این بود عین حماقت

حالا با ما طوری قول و قرار کن

تاجو بگذار و از ایران فرار کن

 

تو که طفل سیاسی پریشی

چنان "گوساله گان گاو ریشی"

نه غیرت داری و نه مرد جنگی

به دستور می کشی تیر و تفنگی

ندیدی هر چقدر مجیز گفتی

امتیاز هم دادی هی مفتی مفتی

پر کردی کیسه ی خبرنگاران

رشوه دادی به خیل نابکاران

دیدی آخر ترا تنها گذاشتن

عاقبت آن سوی پل واگذاشتن

ندیدی دودمانت رفت بر باد

تا اینکه خلق ایران کرد فریاد

چمدانتو هم بستند برایت

تیمسارهای تو افتادند به پایت:

که ای شه قبله ی عالم بمان تو

ما جان افشان کنیم؛ دلشاد مان تو

تو اصلا گوش ندادی یک دقیقه

گفتی جیمی کارتر خوش سلیقه

برایم خواب برج عاج دیده

گلستان با درخت کاج دیده:

 

تا اینکه برجکی از ساج بینیم

یه تخت گنده و یک تاج بینیم

تا اینکه با زرنگی ریایی

تغییر رژیم بدیم با کودتایی

پس آن هم دوباره شاد و خندان

تشریف فرما شوی به خاک ایران؛

برو تا خدمت سلطان حسن جون

که نانت خورده است فط و فراوون

ببین جوونا رو چه خشمگینند

چه غیرتمند و چه سرشار کینند

اگه یه روز به دست سلاح بگیرن

ایران رو از الف تا یا می گیرن

 

از آن سو مردم دلیر ایران

که گردی می ربودند از دلیران

بپا خاستند و تصمیم رو گرفتند

تو شهر و روستاها همه جا گفتند:

نژاد آریایی تو پیش کش

تشیع ریایی تو پیش کش

تمدن کذایی تو پیش کش

رستاخیز هوایی تو پیش کش

سریر پادشاهی توپیش کش

ارتشبد فدایی تو پیش کش

غرور و خودنمایی تو پیش کش

پشتیبان الهی تو پیش کش

امشاسپندان مردارت نفس کش؛

اهورا و همه فرشته گانش

انگره مینو و پتیاره گانش

همگی سی خودت با چنگ و با رود

تشریفت را ببر؛ بدرود؛ بدرود

 

آره، این ریختیها شاه جوانبخت

به زیر آورده شد از بالای تخت

با قهر و خشم و با ایثار ملت

از اوج قدرتش افتاد به ذلت

شب و روز خوش آن بی مروت

گِشتی پیچیده شد در ابر وحشت

 

گشتی : همگی؛ تماما ؛واژه ی کردی

"گاو ریشان کم از گوساله شان" : اصطلاح متعلق به استاد مهدی حمیدی شیرازی ست 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

مقایسه شود بافرموده ی چکامه سرای درباری

Manoucher Avaznia


deleted


Manoucher Avaznia

تا کی حرف می

Manoucher Avaznia


تا کی حرف می زنی هی از هالیوود

قمپز در می کنی از چیز بی سود

که آقا هالیوود یه شاهکاره

شکل آدمکها رو در میاره

آقا وارثان پول کلانند

در زیبایی به خورشیدی می مانند

آقا؛ صحنه می سازن خوب و خوشگل

باهاش حل می کنن هر گونه مشکل

هر جا آدمیه بیکاره و ول

همه عاشقشن یه دل نه صد دل

ازش هرگز نشید یه وقتی غافل

که بی او زندگی زهره: حلاحل

که خاندان جلیل باهاشون بُرخورد

با کمال افتخار ناهار پُر خورد

به صد سال سیاه چی زهرمار کرد

استیک جانشین آبدوغ خیار کرد

باید اینجوری بمباران شوم من؟

که تا جزو هواداران شوم من؟


default

و امّا

شاعر دربار (not verified)


چون عقده ای هستی بسیار فراوان
هی برچسب میزنی به شاه ایران!

روی تو اگر کمی حیا داشت
اندیشه تو اگر صفا داشت
گر احمق و بی حیا نبودی
درمانده و بینوا نبودی
در خانه دل تو را چو کس بود
فرمایش ِ"شیرازی" بس بود
اما چه کنم که بی حیایی
تو مظهر جوری و جفایی
خود بند ادب گسسته خواهی
خود حرمت خود شکسته خواهی
ای هرزه گیاه باغ ایران
ای روباه سرزمین شیران
ای مظهر هر فساد و پستی
هان حرمت شاعران شکستی
بنگر که چه بی اصالتی تو
بی حرمت و بی لیاقتی تو
در اوج کلاس بی کلاسی
تو وصله زشت یک لباسی
بخاطره ایران ادب نگه دار
سرخم کن و حرمت و ادب دار
آویزه گوش کن از این پس
هر دوره زمان و پیش هر کس
زین بعد به هر کجا رسیدی
هر جا که نشان ز شاهان دیدی
برخیز و و فای خود نشان ده
در محضر بزرگان تو دُم تکان ده
یادت نرود ولو به گاهی
وین گفتۀ ماندگار شاهی


Manoucher Avaznia

نمی دانم ز روی

Manoucher Avaznia


نمی دانم ز روی بیریایی

چرا چار پاره اش نمی سرای؟

تو که فدایی لیز تیلر هستی

چه درکی داری از ایران پرستی؟

مانند برگ بید بر خود میلرزی

که پیش اوباما چیزی نیرزی

بیا یک دم به فکر میهنت باش

که این جنجال و این آدم کلاش

که هر رنگی می شه چون نخود و ماش

واسه میهن نمیشه کاسه ای آش


Farah Rusta

استاد

Farah Rusta


استاد می‌‌ترسم این قدر شما زحمت میکشید تاریخ دوره پهلوی را با این "فضاحت"  به نظم می‌کشید رضا شاه و محمد رضا شاه از ترس چند متر برن پایین تر تو قبر، بابا یه خورده شما به مردگان رحم کن به زندگان که زورت نرسید حالا به مرده ها بند کردی؟  زهی شهامت ، زهی شجاعت !

ا

FR