روشنترین پرتو

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
09-Jun-2009
 

چهره سازم ارغوانی با دوجام؛ ای نازنین،

تا که دست افشانم و پایی بکوبم بر زمین

بوسه از لبهای آن ساقی بجویم بی شکیب

بر سبوی بی مثالش، پس، فرستم آفرین

از نوای چنگ او کیهان به بازی آمده است

کی عجب دارم اگر من مست گردم اینچنین؟

بانگ بربط می زند فریاد از سینه: "چرا"

بایدم دل سوزد اندر آتش هجری چنین؟

گویدم آن نای کو دوشم بخواند از ژرفنا

دیده بگشا در درون و صورت ما را ببین

راه دوران که نمودی دوش تار و شوکران

ای شگفت، در بامدادم گشته شیرین انگبین

ای دل شیدای چهری؛ خوش بسوز در شورعشق

کز دل دودت زند سر پرتویی روشنترین

 

بیستم خرداد 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

مهرناز گرامی؛

Manoucher Avaznia


گرچه پیچاپیچ راهی تا دیار دلبر است،

من نه آن باشم که شکوه از پریشانی کنم

 

سپاس

 

 

 


MEHRNAZ SHAHABI

منوچهر عزیز

MEHRNAZ SHAHABI


می زند آتش به جانم نغمه جانسوز تو

آتشی بر پیکرم تا دهر نورانی کنم