تمام دهر حیران است ازین شهدی که ما خوردیم.
شگفتیها نمود استاد ازین راهی که ما بردیم.
چها بنهفته در این می که سحر زندگی دارد؟
زبان چامه بگشودیم از آن دولت چو برخوردیم.
چه می ترسانییَم از مرگ باغ زندگی؛ ای دل؟
چه سان بُد لحظه ای ما را که خوش خوردیم و نامُردیم؟
کنون کز خاک روییدیم به روی ما بتاب؛ ای خور،
چه سود آن روز اگر تابی که ما در خاک افسردیم؟
اگر با غارت توفان جدا شد شاخه ای از ما
ندید آن دیدۀ بینا که ما هرگز نپژمردیم؟
هوای صحبت دلبر به ما روح دلیری داد،
وگرنه آن شجاعت کو که گوید ما چنین گُردیم؟
بگو: "چهری نیاز تو به لعل لعبت یار است؛
بجوی آن بادۀ صافی که در پنجاه ما دُردیم".
دوم تیرماه1388
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Thank you for sharing these
by Nkminea on Thu Jun 25, 2009 11:34 PM PDTThank you for sharing these emotional thoughts so beautifully spoken.
Noosh Afareen:
by Manoucher Avaznia on Wed Jun 24, 2009 12:21 PM PDTThanks.
Thank you, dear Mr. Avaznia!
by Noosh Afarin on Wed Jun 24, 2009 11:40 AM PDTI enjoyed this poem very much .
اگر با غارت توفان جدا شد شاخه ای از ما
ندید آن دیدۀ بینا که ما هرگز نپژمردیم؟
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
سوری گرامی؛
Manoucher AvazniaWed Jun 24, 2009 05:59 AM PDT
سپاس
ایرج جنتی عطایی , مرا به خانه ام ببر
SouriTue Jun 23, 2009 09:29 PM PDT
شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست
مرا به خانه ام ببر
ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره می زند
که شب ، ترانه ساز نیست
مرا به خانه ام ببر
که عشق در میانه نیست
مرا به خانه ام ببر
اگر چه خانه ، خانه نیست
اردلان سرفراز , خاک خسته
SouriTue Jun 23, 2009 09:24 PM PDT
ای که در تو ریشه دارم
ای همه دار و ندارم
از غم تو سوگوارم
نخل تنها و صبورم
با تو اما ماندگارم
انتظار و تشنگی را
با نفس هام می شمارم
یه روز اینجا باغی بود
شب اگه بود چراغی بود
اما همین که شب شکست
جاش یه شب تازه نشست..............
Very nice
by Souri on Tue Jun 23, 2009 09:18 PM PDTThank you Manouchehr jan. Your poem give me more hope tonight. I'm very desperate
چه می ترسانییَم از مرگ باغ زندگی؛ ای دل؟