اِستاده گان

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
25-Jun-2009
 

ز لبهای سپیده دم گریزان گشته ار لبخند؛

بر این شاخه اگر پژمرد رخ اشکوفه هایی چند؛

دگر باره درخشد خوش پگاهی پر امید، ای دل؛

بخندد بر رخ ما هم خنک روزانِ همچون قند.

هر از گاهی دژم اندر پدآفندیم و در آفند؛

کجاست آن سینه کو خواهد گسسته خویشی و پیوند؟

نه در چالش فتادنها نشان ناتوانیها ست

که زایند از دل چالش جوانانی سعادتمند.

هنوز اِستاده گانیم ما اگرچه دست دون دهر

سهی سروان آزاده به پیش پای خود افکند.

هنوز آن تندر توفنده می تازد براین ساحل

چه غم؛ ما صخره گان استاده گانیم گُرد و نیرومند

جهان آشفته چون گردد، سخن از صلح باید گفت

عمارتهای بسیاری که توفان ریشه هاشان کَند.

 

چهارم تیرماه 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia