تک آوازی دگر

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
18-Jul-2009
 

در زمان اندیشه می کردم اگر دامان این سودا فروهشتن توانستم

و پا تا بوسه باران گلی در ریگزار زندگی رنجه،

زمین و آسمانی می توان با کلک صد اندیشه آرایم به آرامی؛

و کیهانی پر از خورشیدهای تفته در آغوش مهر خویشتن خوانم

که تا در وسعت سیمابی هشیاریم حیران فرو ماند.

 

هنوزم مرکب اندیشه می تازد در این صحرای بی آغاز و بی انجام.

هنوزم زورق امید می کاود دل امواج این دریای ناپایاب.

هنوزم آرزویی نوجوانانه سرای سینه را در زیر پا دارد.

 

بلی، چاووشی یک صد افق از نای من فریاد می دارد:

هنوزم قامت ایمان خوش اِستاده است.

طریق دیگری باید گرفتن؛ و تک آوازی دگرخواندن.

 

بیست و نهم تیرماه 1388

اتاوا 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Abarmard

Great poem

by Abarmard on

Enjoyed it very much. You have the youngest hear.


Souri

:)

by Souri on

Thank you for the correction :)

I was wondering about the "ahang" of that beit.

Powerful poem, beautiful!


Manoucher Avaznia

سطر دوم از

Manoucher Avaznia


سطر دوم از پایین باید:

 

هنوزم قامت ایمان خوش استاده است.

 

باشد.

 

با پوزش