آسمان افروز

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
06-Aug-2009
 

مژده ای یاران که آن یار پریسا می رسد

روشنای کهکشان با سحرعیسی می رسد

آن که آوازش خمش سازد دم عیسی دمان

لب ببندد پیش بانگ او نکیسا می رسد

آن که در پیمان او جان می سپارند عاشقان

از مسلمان و یهود و گبر و ترسا می رسد

از حریم کعبه می خواند صفات ذوالجلال

گرچه گاهی گفته بودندم از احسا می رسد

بوالعجب، بانگی که می خواند ترا با هر زبان

هم ز مسجد هم ز دیر و هم کلیسا می رسد

چشم عالم در ره داد جهانگیر تو ماند

گرچه هر دم بر بشر ظلمی توانسا می رسد

آسمان افروز چهری؛ بر شب تارم بتاب

بی توام یک ظلمت اهریمن آسا می رسد

 

شانزدهم امردادماه 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Souri

Manouchehr aziz

by Souri on

Very beautiful and insightful poem, as always.

But, who are you talking about? Do you still put your hope in  a "rahbar"?

I wish we no more need a savior.........They all went bankrupt, dear.

We must get our destiny in our two hands, without waiting for anyone to come and lead us!


Jahanshah Javid

Hope

by Jahanshah Javid on

Very powerful, beautiful poem. But there may not be a lone savior to rescue us from the Islamic Republic. We are all in this struggle together and together we can bring change.