روشن از انوار یارم خوشۀ خورشیدها
تشنگان ماه رویش خرمن ناهیدها
ذره ها حیران شدند در کل زکنج گوشه ها
زین سبب آمد بر ایشان اختلاف دیدها
پردۀ ظلمت کشیدم بر درون تیره ام
بر چراغ بامدادی بسته ام امیدها
حالت آشوب ذهنم باری از نیروی اوست
بادها پیچیده است در برگ و شاخ بیدها
هر زمان در سینه می داریم جشن غلغله
ما شکیبایی نمی داریم که آیند عیدها
خیل خفاشان نبینند تابش دلدار من
هرگز آیم در جهان در سلک این نومیدها؟
آبها می بایدت چهری ز اقیانوس عشق
تا بشویند آن رسوب مانده از تردیدها
بیست نهم شهریور 1388
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Manoucher Avaznia Thu Oct
by Manoucher Avaznia on Thu Oct 01, 2009 09:36 PM PDTManoucher Avaznia
Thu Oct 01, 2009 09:15 PM PDT
منم آن مادر مغرور که زاید صد چنان ابی
ز سمنان و سپاهان و ز شیراز و زکرمانم
به خیل دخت و پورانم همیشه مهر می ورزم
ببین از گرمی عشقم چو تفتانم گدازانم
وشان زی من ز جان سرمایه می بازند
ببین از جانفشانیشان چه سان آلاله دامانم
به روز حادثت باری نه چشم از دیگران دارم
که رخت رزم می پوشند سراسر پور و دختانم
اگر سالوس می داری؛ اگرچه فتنه می کاری
به رزم دشمنان اکنون گرانسنگی گرانجانم
فدای خاک من چهری که گرچه نیم دنیا رفت؛
نداند او تفاوت از خراسان تا به گرگانم
سپاس
Manoucher Avaznia Wed Sep
by Manoucher Avaznia on Thu Oct 01, 2009 06:31 AM PDTManoucher Avaznia
Wed Sep 30, 2009 06:40 PM PDT
نخواستم خامه را مانند نویسندۀ این هجو بیالایم.
با اینهمه بی منطقی و غیر پرستی
این روسیهان مدعی روی سپیدند
با چرب زبانی سخن غرب بگفتند
از خویش و خودی هیچ کلامی نشنیدند
یک واژه ز اوصاف وطن هیچ نخواندند
یک ذکر نکردند ز آنان که شهیدند
پیوسته ز خودمحوری و خویش بخواندند
در روز و شب حادثه لرزنده چو بیدند
با اینهمه لفاضی بیهوده ز افرنگ
جز لقمۀ پسمانده ثمرهیچ نچیدند
ای پور وطن هیچ مپندار که ایشان
در حفظ کیان وطنت گرد و رشیدند
چهری تو خمش باش که این قوم مذبذب
از قید کیان وطن و حرمت این خامه رهیدند
Manoucher Avaznia Wed Sep
by Manoucher Avaznia on Thu Oct 01, 2009 06:32 AM PDTdouble posting