در آستان حبیب

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
17-Apr-2010
 

شبی مگر بشکوهم در آستان حبیب

ازین دلی که شکستم درین دیار غریب

نشان میکده جویم ز راهیان طریق

کنون که خوش برمیدم ز کف مهار شکیب 

نگفتمت بربایم دل از برت به رهی

به صوف خنده اگر نه، به پرنیان فریب؟

دلا، نه راهیان محبت ز بیش و کم برمند

نه بر جگر بنشانند غم فراز و نشیب

بگو دمی به کجا شد نشان بادۀ صاف

که همنشین صفا شد نخورده دُرد و نهیب؟

چو گفتمش ای جان چه شد سلامت ما

دمی به خنده بگفتا به پیش تلخ طبیب.

که گفته منظر جانان ز خاطرم برود

به خشم و زخم نگهبان، به چوب دار و صلیب؟

 

فروردین 1389

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia