بسیار مشاهده شده است کسانی از ایرانیان مدعی عدم وجود واژهگان عربی در شاهنامه شده اند. برخی شمارۀ واژگان عربی موجود در شاهنامه را بسیار اندک شمرده اند. البته، گرایشات سیاسی خاصی به این باور غیر واقعی دامن زده اند که در نهایت برای درک واقعی عمومی جامعه ایرنی از یک میراث فرهنگی مانند شاهامه زیانبار است. از اینرو بر آن شدم تعداد 43 صفحه از دفتر پنجم شاهنامه را؛ از پادشاهی بهمن اسفندیار تا پادشاهی اسکندر، در جستجوی واژهگان تازی دوباره خوانی کرده، نتیجه را با لغتنامه آنلاین دهخدا مقایسه کرده، برای آگاهی همگان در این گفتار بیاورم به این امید که نگرشی عینی تر و واقعی تر به این پرسمان انگیخته باشم. نسخه مورد استفادۀ این جانب جلد دوم قطع جیبی؛ 11×17س.م، شاهنامه نشر مهراد چاپ تهران سال 1386 خورشیدی است که بر اساس نسخه چاپ مسکو چاپ و منتشر شده است. حجم این نسخۀ شاهنامه 1968 صفحه است.
و اما واژهگان
1. کافور
2. کیمیا: واژه ای معرب شده است
3. صف
4. تابوت
5. رسم
6. ولیعهد: واژه مرکب
7. ایمن
8. صندوق
9. عقیق
10. عنبر
11. حریر
12. عنان
13. دکان
14. عَرَض
15. سلیح
16. منزل
17. رعد
18. برق
19. خیمه
20. رواق
21. عود
22. زهره: برابر نام فارسی ناهید
23. طلایه
24. فلک
25. میمنه
26. قلب
27. جاثلیق: واژۀ معرب
28.: صلیب
29. زلزله
30. قیصر: واژۀ معرب
31. کرسی
32. طوق
33. نثار
34. نفس
35. مسعود
36. هدیه
37. رمح
38. حصار
39. نعم
40. مثقال
41. مهد
42. راهب
43. سقف: اسقف
44. نکهت
45. عروس
46. مال
47. حکیم
48. قضیب
49. محب
50. عدد
51. نبات
52. ترجمان
53. هوا
54. عاج
55. مجلس
56. نبید
57. ساقی
58. دهلیز
59. فال
60. فدا
61. قیر: واژۀ معرب
62. فخر
63. فلک
64. قطره
65. خبر
66. جفا
67. کاف و نون: کُن
68. غریب
69. عیب
70. صافی
71. صوفی
72. درم
برخی از این واژهگان مانند واژۀ صندوق در داستان داراب بالاتر از ده بار در همین چهل و سه صفحه تکرار شده اند. برخی به مراتب اندکتر تکرار شده اند. بیشترین این واژهگان بالاتر از دو بار آمده اند. علاقمندان می توانند با مراجعه به شاهنامه صحت و سقم این
نوشته را ارزیابی کنند.
بیست و سوم اردیبهشت ماه 1388
اتاوا
Recently by Manoucher Avaznia | Comments | Date |
---|---|---|
زیر و زبر | 6 | Nov 11, 2012 |
مگس | - | Nov 03, 2012 |
شیرین کار | - | Oct 21, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
حاجي..اگرم دروغ ميگه يجوری بگه که بچسبه
SamSamIIIIThu May 20, 2010 05:11 PM PDT
به زبون فارسی بازاری خودت بهت بگم که:
بازم کم اورده شروع کرده به تهمت و دروغ و افترا.اونهايی که من رو تو اين سايت ميشناسن خودشون ميدونن که من فحش ما** قح** و خ** ک** تو ادبياتم نبوده و نيست . من کلاسم درسته و اين زبون پاچناري فرافکناني مثه خودشه که بجاي پاسخ فحش و تهمت به شخص و فاميلش ميزنن. ما نون مداحی نخورديم.
من کامنتي نوشتم تکنيکال در باره واژۀ عربي در شاهنامه و بجاي پاسخ, دري وري و فحش و توهين ساواکي و رجوي و فرنگي به من و پدر 90 ساله ام بسته..
مداح ميدونه,هيچ فرقی ميون اون و اون سرتيپ و سرلشگرای فاسد که احوال کارشون رو هر روز شيپور ميزنه نيست. انگ زنی و تهمت تاکتيک ادمای فاسده چه از فرم امتيش و يا مفت خوران قديميش که از پاسخ گويی فراريند. کنون هم اين حضرت افترا زن همون پيرمرد 90 ساله ای رو ساواکی ميخونه که در ازاد سازی اذربايجان نشان رشادت گرفت و مجروح شد و از گردان رزمي معاف و به لوجيستيک رفت..همون پيرمرد رو تهمت ميزنه که بعنوان سرکار سروان و افسر جزة ستاد در واحد تدارکات در برابر يک مشت سرتيپ و سرلشگر دزد و فاسد مانند سرتيپ درخشش سرلشگر محسنی و خدابنده و رفقايشان که کاميون کاميون تدارکات در بازار ازاد ميفروختند ايستاد و کلاشی و دزديشان را عليرغم تهديد گزارش کرد.. همون مفت خورا به مانند اين اقای مداح برای فرار از پاسخ گويی به او انگ زدند و سرانجام هم برای گوش ماليش نامش رو گذاشتند تو ليست افسرای مصدقی و توده ای و سه روز پس از 28 مرداد فرستادنش به قلعه فلک ال افلاک جزو ليست افسران کودتا و خط اعدامي. دو سال و اندی در زندان بود و خم به ابرو نياورد و گريه و زاری هم نکرد و توبه نامه اي هم ننوشت و تنها از خود دفاع کرد. اخر سر اين قاضی دادگاه نظامي خدا بيامرز سرهنگ اذرمهر بود که به پدرم گفت "سروان ,با انچه که تا امروز از شما ديده ام اين ارتش شاهنشاهی و مام ميهن است که به افسری ميهن پرست مثل شما بدهکار پوزش است و نه برعکس.
حالا اين تهمت زن "اسم رد کن" در باره اين پير افسر خدا پرست و ميهن پرست که هنوز در خاک پاک ميهن خود ساکن است و نه نان دربار خورده و نه نان بيت حاج اقا را ياوه گويی ميکنی و او را ساواکي ميخواني. دهنت شوی و از خجالت مير.
به هر رو،
Manoucher AvazniaWed May 19, 2010 10:30 PM PDT
به هر رو، لاطائلات سر هم بافته تو بالاتر از دانش یک سرجوخۀ ارتش بزرگ ارتیشتاران نیست. از باباجان سرگرد دوباره بجوی که آیا در فرهنگ ارتش قبلۀ عالم و ساواک ایشان سخنی غیر آنچه آورده ای بکار می رفته: مادر ق... خواهر ... ک... وقس علیهذا که تو دقیقا بکار می بری. چه سنخیتی میان تو و آن نظام است که خزعبلات ایشان را هر دم و عینا تکرار می کنی. این تهمتی به تو نیست. واژه های بکار گرفته ات بالاتر از آنچه هستی نشان نمی دهد. اگر همین شاهنامه ای که گوش فلک را درباره اش کر کرده ای را یک بار هم با دقت می خواندی متوجه نقاط پرسش برانگیزش می شدی. مهر فر کیانی که نامش را برده ای، پیش از این هم خدمت عرض کرده ام که یک تفکر نژادپرستانه و منجمد است که ضربه های کاری به هویت رنگارنگ، پویا، و زیبای ایرانی زده است و راه را برای محروم کردن مردم ایران به عنوان یک خلق از حقوق نخستینشان هموار کرده است. درود بر پدر تو اگر چنین که می گویی کرده است. من نه پدر شما را می شناسم ونه قصد جسارت به ایشان داشتم. ولی ببین که چه می نویسی. آنچه نوشته ای دقیقا اشاره به زمینه خانوادگی نظامی زمان شاه را داشت. پس منوچهر عوض نیا چندان بیراهه هم نرفته است. وقتی من واژۀ مسعود را آوردم با توجه به تفاوت اسم و صفت بود و نه چیز دیگری. واژگان حمله واسیر هم در همان چند ده صفحه بودند که به چشمم نیامدند. عشق خاصی هم به مسعود خاصی ندارم. هر چه دلت می خواهد در بارۀ مسعود ها بنویس. تازه، همان واژه هایی را هم که آورده ای موید نظرات منند. همه واژه هایی را که آورده ای همسنگ فارسی دارند و شاعر نیازی به بکارگیری شکل عربی آنها ندارد. هرچه می خواهی در بارۀ من هم بنویس. ولی، بنده نه خود را فریب می دهم و نه دیگری را. دانش من بالاتر از آنچه می نویسم نیست. اگر یک پنی هم از این راه عایدم شده است، بنویسید. من نه نام مستعار دارم و نه پشت نامی پنهان شده ام.
Manouchehr Avaznia, do you have any shame man?
by SamSamIIII on Wed May 19, 2010 06:44 PM PDTDistorting Ferdowsi was not enough. Now you are busy distorting mine & my dad?. I talked about your distortion of Ferdowsi's work and you bring my 90 yr old father into this, make Masoud Rajavi my "pesar khaleh", Arab setiz, Athiest-secular(I believe in true God more than pretentious fakes like you will ever do). My dad stood up to military corruption in shah's time & spent 2 yrs in Falak al aflak military prison as an officer almost escaping execution, fought against secessionists in Azarbayjaan losing the control of part of his right hand. Baba jaan sarhang? no, Sargord for your info. he is alive and well(thank God) in a modest apt along with the rest of my sisters & borthers & mom and unlike you and your farari ahl-al-tazahor crowd outside doing eozeh khoonie in balade kofr he never ate a dime of haram money . Rajavi? . make up your mind deceitful man . Am I a shahi or mujahed?. Rajavi is another ommatie like your crowd. You know why You are mad & lie like hell . Its because I dont fit in any specifications for you to takfir me with. I am neither a mujahed, a shahi, a secular or an ommatie or else. I am a God loving Iranian who loves Kiaan and whose priorities are God, Kiaan , Iran & exactly in that order.
Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia
نیلوفر عزیز؛
Manoucher AvazniaMon May 17, 2010 09:12 PM PDT
امید دارم در آینده ای نه چندان دور پا به پای اسکندر وارد جنگ ایران و یونان شوم تا افسانه آریوبرزن و آتش زدن تخت جمشید را در شاهنامه جستجو کنم.
با سپاس
منوچهر خان
Niloufar ParsiMon May 17, 2010 03:23 PM PDT
بار دیگر از معلومات شما بهرمند شدیم.
از قطعه اخر بسیار لذت بردم! چه قصه هایی که برای ما میساختند دوره شاه شاهان.
با سپاس
ابی و نیلوفر گرامی؛
Manoucher AvazniaMon May 17, 2010 08:35 AM PDT
هر چند ادبیات سرجوخه های بزرگ ارتیشتاران ارزش پاسخگویی ندارد، برای علاقمندان می افزایم که :
1. شمار چشمگیری از کلمات غیر عربی وارد زبان عربی گشته، شکل معرب گرفته، به همان صورت معرب بکار رفته اند. برخی از واژه گان فهرست بالا را به اقتضای فرصت نوشته ام که معربند. حال، چرا نویسندۀ شاهنامه، با وجود اینکه به زعم سرجوخه عرب ستیز است و کینۀ شتری از ایشان دارد، معرب این واژه ها را بکار می گیرد در حالیکه شکل غیر معرب این واژگان هیچ عیبی بر سلاست و میزان و معنای شعرش وارد نمی آورد جای پرسش برای وصله های ناچسب مدعیان می گذارد. هیچ عیب شعری در بکار بردن کیسر یا سی سر به جای قیصر پدید نمی آید. حتی کلمۀ کی سر فارسی تر می نماید؛ برخی به منشأ فارسی کلمه هم اشاره برده اند. بکار بردن چلیب بجای صلیب هم شعر را دچار ایراد نمی کند.
2. تنها به این بیت توجه بفرمایید و ببیید آیا سرجوخه در فهم زبان فارسی مسئله های جدی دارد یا نه:
جهان روشن از تاج محمود باد
همه روزگارانش مسعود باد
در این بیت که برگرفته از آغاز داستان پادشاهی داراب است کلمه مسعود صفتی است به معنی سعادتمند و فرخنده؛ نه نام پسر خاله سرجوخه یا مسعود غزنوی یا مسعود سعد سلمان.
اگر قرار بود نامهای عربی شاهنامه را کمان اندر کمان بیاورم نیازی به مراجعه مجدد به آن چند صفحه نبود که بسیاری را پیشاپیش می دانستم.
3. البته، سرجوخه به هیچ چیز ایرانی اعتماد ندارد چون باباجان سرهنگ او را به رسم فرنگان پرورده بود و تا چشم و گوشش جنبید به فرنگستانش فرستاد فارغ از درد وطن. از اینرو دچار تناقض گوییهای فراوان می شود. گاه فراموش می کند هر دیگر اندیشی را امتی بخواند. حتی فراموش می کند که بجای پاپ نشسته و تقدس تقسیم می کند وفردوسی را قدیس می خواند. و چشم آن دارد دیگران بر باورهای او نماز برند. و کلامی پس از آن دیانت را نفی می کند.
4. در بقیه مطالبی که تا زادن اردشیر بابکان دوباره خوانی کرده ام بیش از آنچه آورده ام واژه های عربی یا معرب موجود است. چگونه است که همکیشان هوچی سرجوخه موضوع را یا پنهان می کنند یا به بیراهه می برند. بی تردید، در این وجیزۀ ناچیز باید آنقدر نکته باشد: تا به فریاد آورد افسردگان خام را. این داستان سری دراز دارد. در زمان خود به یکایک آنها خواهم پرداخت.
5. برای حسن ختام به این سه بیت از پایان گفتار "گله کردن فردوسی از پیری و دهر" صفحۀ 1242 توجه فرمایید:
به یزدان گرای و به یزدان پناه
براندازه زو هر چه باید بخواه
جز او را مخوان کردگار سپهر
فروزندۀ ماه و ناهید و مهر
وز او بر روان محمد درود
به یارانش بر هر یکی بر فزود
این هم سخن سکولاریست مشعشع سر جوخه و همکیشان. شگفت سکولاریسمی از زبان فردوسی تلفظ فرموده اند! این فرد هر که هست، همپالکی ایشان نیست.
با سپاس تا گفتاری دیگر
سرور گرامی و ايات عظام ملا لغتی
SamSamIIIISat May 15, 2010 07:31 AM PDT
هم ميهن ارجمند, سخن تابي(سفسطه) و دروغ بافي(مغلطه) خرچسونه را بلبل نميکند.
هيچ کس ناپذيرای هستش واژگان عربی در شاهنامه به شماری بسيار بسيار اندک نبوده و نيست. هر کس هم گفته يا از روی عشق بيش از اندازه است که خود کورباوري(تعصب) ميافريند و يا نااگاهي. هر کس اگر زمان نهادک کند و ريزبينی کند چه بسا از کون اخوند هم گنجشک دراورد, خوب که چه. کنون برسيم به همين اندک شمار واژگان در ميان 30 هزار واژگان پارسی در 43 برگ. و اکنون ايراد اين ليست
نخست:اينکه يک سوم همين واژگان من دراوردي عربي خود واژگاني پارسي هستند بمانند -1صندوق که همان واژۀ سندوغ ,کارسان و خاشدانه است 2- کيميا -3 کافور که از کپور پهلوی ميايد و ديگر واژگان که دوستي پيش از اين ياداوري کرد
يکم: اينکه بايد واژه را با بند مياورديد تا خواست فردوسی در رساندن چمه ان واژه به خواننده روشن گردد. اوت او کانتکست
دوم: برخی از واژگان بار و چمه ويژۀ دينی تباری پيشه اي(صنعتي) دارند به مانند مسعود صوفی صليب که بکاربردن همتای پارسی ان در ان زمان دريافته(مفهوم) و خواست فردوسی را ايدون به خواننده نميرساند بمانند واژگانی که پيش از اين نمونه و همانند اوردم چون, "وحي" "تنزيل" و يا "رسول" که بن و ريشه و چمه اسلامی دارند. همينگونه نامهايه عربی "اکبر" و "اصغر" که نميشود انان را " بزرگ" و "کوچک" خواند که با يافت مينوی واژه ناهمگن است.
سوم: شوربختانه به راستی و درستی بسياری از شاهنامه های چاپ ايران نميشود دل سپرد و واگذاري(اعتماد)کرد.
ميبخشيد ,ليستتون اب کشيد و کوچيک شد. همينسان که پيش از اين گفتم در سراسر شاهنامه بيش از انگشت شماری واژگان عربی يافت نخواهيم کرد.
خودمونيم, کنون که مچ فردوسی نازنين رو گرفتی تند و تيز بگو چند تا واژۀ عربی تو نوشته من بود؟. بالام جان هيچی , يوختو, إطلاقا:). زنده باشی
One more!
by Immortal Guard on Fri May 14, 2010 05:28 PM PDTThere is one more I forgot:
5. "Rasm" is from the Persian word "Rastan" and "Reshteh" which is related to Latin word "Rax" and German word "Regierung".
shame!
by Sohraby on Fri May 14, 2010 01:23 PM PDTهمین دو روز پیش ۵ هموطنمون را کشتند! به همین زودی فراموش شد؟
حالا کار مملکت ما لنگ پیدا کردن کلمه عربی در شاهنامه شده؟ ننگ بر
آدمهای بی وجدان. همین و بس!
جای آنست که خون موج زند دردل لعل؛ زین تغابن که خزف میشکند بازارش
Shazde Asdola MirzaFri May 14, 2010 12:31 PM PDT
آقای عوض نیا ... اینها چه میکنند و شما چه میکنید!
//iranian.com/main/blog/all-iranians-8
WHO CARES
by onlyinamrica on Fri May 14, 2010 10:05 AM PDTThere are too many western words penetrated into Farsi language, especially after the revolution.
What can I say!
by farshadjon on Fri May 14, 2010 02:36 PM PDTThank you for your detailed explanation and informative comment, Immortal Guard.
I think that the point is not to deny or reject any exchange between Arabs and Persians as that is pointless. I also believe that those individuals who are trying hard to undermine the great Persian culture must investigate the Human Right Status of great Persian Empire in comparison to backward Arabs in that era.
If you have plenty of time, which seems you have, let’s compare the culture and human right status of Persian with Arabs both at this time and back at the time of Sassanid.
P.S. All right, my lunch break time is over. I must back to work as there is no government cheque or a paystop from IRI waiting for me.
Correction!
by Immortal Guard on Fri May 14, 2010 09:31 AM PDTThe symbiotic relationship between Persian and Arabic started way before the advent of Islam in Iran. There was already lexical exchange between Persian and Arabic before Islam arrived in Iran the reason being primarily the fact that the Sassanid capital Ctesphon was in today's Iraq and Persians and Arabs traded with each other and lived in each other's vicinity. There were also numerous Persian words that found their way into Arabic and became Arabicized which unfortunately everybody assumes wrongly to be Arabic. Since the Arabs were not good at all at pronouncing Persian words they deformed Persians words in order to be able to pronounce them. In many cases the Persian scholars had to deform the Persian words themselves in order to render them Arab-friendly. But the Persians were quite intelligent and could better pronounce the Arabic words and thus retained a large number of them. Unfortunately for us Persians the lingua franca of the Islamic world was Arabic and a large number of Islamic scholars who were Persian composed their work in Arabic.
We need to have detective linguists knowing several Indo-European and also Semitic languages who can trace back the origin of words by using comparative linguistics.
Now many of the words mentioned above are not Arabic at all or not Arabic based on common sense. They are Persian and were taken over by Arabs.
2. "Kimia" is a Persian word. Greeks and later Arabs took it from Persians.
6. The word "Ahd" is related to the English word "Oath" and the German word "Eid".
18. "Bargh" is related to the English word "Spark".
19. "Kheimeh" is related to the English word "Home" and the German word "Heim".
20. "Ravaagh" is most likely a modification of "Ravaague" like "Khaneghaa" is a deformation of "Khaanguaah".
24. "Falak" is related to the German word "Wolke". A similar old English word also exists.
28. "Salib" comes from "Chalipaa".
45. "Aroos" is a Persian word. Should be written with "alef".
46. "Maal" is an abreviation of the original Persian word "Manaal". Use your head! Did the Arab plunderers have anything when they came to Persia?
50. "Adad" is a Persian word coming from "Daadan" related to the Latin word "Data".
51. "Nabaat" most likely derives from the Persian word "Booteh".
52. "Tarjomaan" is from "Targoman" and Persian in origin.
53. "Havaa" and "Sedaa" are Persian words. "Aviation" and "Sound" are related words.
54. "Aaj" is Persian and should be written with alef.
57. "Saaghi" is most likely a Persian word and is related to the English word "Suck".
59. "Faal" is Persian and related to the English word "Feel".
60. "Fadaa" is Persian and is related to the English word "Feed".
61. "Ghir" is a Persian word. Whenever you come across construction material know most of the time that it is Persian in origin. Use your head again. Arab architecture was very backward compared to Persian architecture.
62. "Fakhr" most likely comes from the Persian word "Farr".
63. "Falak" is related to German "Wolke".
64. "Ghatreh" is related to the French word "Goutte".
70. "Saafi" is a Persian word related to the English word "Sieve".
30. "Gheisar" is a proper word and comes from Ceasar and so it does not matter. The name of the Roman Emperors and leaders must have been more on Persian minds than on Arab minds because of long protracted wars.
The number of Arab words of Persian origin is much longer than we assume. By using comparative linguistic one can discover even more Persian words that have been Arabicized. The purpose of such undertaking should not be to put down Arabs. I would call this linguistic archaelogy. You give credit where credit is due. I find it absolutely repugnant when at such reputable universities such as McGill University they give courses such as "History of Mathematics" and refer to obviously Persian mathematicians and scientists as Arab scholars just because they happened to be Muslim or used an Arabic pseudonym.
منوچهر جان
ebi amirhosseiniFri May 14, 2010 02:34 AM PDT
سپاس
Ebi aka Haaji
منوچهر عزیز
Niloufar ParsiFri May 14, 2010 01:58 AM PDT
دست شما درد نکنه.
این بحث بسیار جالبیست
ببینیم آنهایی که منکرند به چه روشی پاسخ خواهند داد..
Language is a alive as soon as...
by Orang Gholikhani on Fri May 14, 2010 01:21 AM PDTA language is alive as soon as it is spoken by people and since people travel words travel from one language to another.
English and French are full of shared words. In Shakspare you can find French words.
People who speak about an absolute pure language are wrong. A language is clear and beutiful or it isn't.
Ghorbanat
Orang