غلغلی بیغش

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
31-Oct-2010
 

شبم از نیمه بگذشت و تنم از بیم سرما بید لرزان است

قلم نالد که: هان هنگامۀ سرمای آبان است.

مر این شوریده شب را هرگز آیا حزن جاوید است؛

که درد غربتم یکسر از اینجا تا خراسان است؟

مگر تاراج طراران ربوده رونق از جنگل؛

که شیون خوان این میدان زبان باد و باران است؟

رهی دور و خطر در پیش و آهنگ سفر در سر

امید جانپناهم صخرۀ نیروی ایمان است.

ازین تالان زبان یار من اما چه خوش پیغمبری فرمود:

"فراوان معجزت, جانا؛ نهان در جویباران است". 

چه خوف از سوز این سرما و شلاق تگرگ و باد

چو اندر سینه ام شور خدایی حال-گردان است.

تو لختی صبر کن تا آفتاب حسن یار آید

که بینی غلغلی بیغش بیابان تا بیابان است.

اگر خرداد سلطان است و ار فرمانروا آبان

سرای سینۀ چهری, دلا؛ با هو به پیمان است.

 

 

"یا محول الحول والاحوال"

دوازدهم آبانماه 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia