مانی در شاهنامه


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
23-Jun-2011
 

از مجموع کتاب عظیم شاهنامه تنها سی و پنج بند شعر به مانی: اندیشمند برجستۀ پیش از اسلام که دعوی پیغمبری داشته و دبستان فکری و اعتقادی خاصی پایه گذاری کرده است, تخصیص یافته است.  گذشته از کاستیهای زبان شعر در بیان مشروح مفاهیم اجتماعی و تاریخی, همین سی و پنج بیت شاهنامه حاوی اشکالات و اطلاعاتی است که به آسانی نمی توان از آنها صرف نظر کرد:

الف:  شاهنامه ظهور مانی را مقارن پنجاهمین سال فرمانروایی شاپور دوم ساسانی معروف به ذوالاکتاف می داند و داستانش را در ضمن بیان سلطنت وی می آورد.  مورخین زمان پیامبری مانی را معاصر سلطنت شاپور نخست ساسانی دانسته اند.  فاصلۀ زمانی میان این دو تن نزدیک پنجاه سال است.  اگر ظهور مانی را در پنجاه سالگی سلطنت شاپور دوم بدانیم,  تفاوت این فاصلۀ زمانی به صد سال می رسد.  

ز شاهیش بگذشت پنجاه سال

که اندر زمانه نبودش همال

بیامد یکی مرد گویا ز چین

که چون او مصور نبیند زمین

بدان چربدستی رسیده به کام

یکی برمنش مرد مانی به نام

 

ب:  بیت دوم به خوبی نشانگر این حقیقت است که شاهنامه مانی را چینی الاصل می داند.  تاریخ مانی را زاده و پروردۀ مناطقی پیرامون تیسفون و از خانواده ای مذهبی با نصب اشکانی دانسته است.  بگذریم که آگاهی شاهنامه از چین فراتر از فلات تبت نمی رود, جای این پرسش باقی می ماند که چرا یک چینی بجای کمک جستن از پسران آسمان چینی, که بی تردید زمینۀ و آشنایی بیشتری با اندیشه ای برخاسته از چین می داشته است, هزاران فرسنگ می پیما ید تا از فرکیانی شاهنشاه پارسی, که بیگانه تر و ناآشناتر به زمینۀ چینی دعوتش بوده, مدد جوید.

پ:  شاهنامه همۀ هنر مانی را در پیکرنگاری و سخنوری می داند.  ظاهرا معجزۀ وی را نیز در نقاشی اش می بیند:

به صورتگری گفت پیغمبرم

ز دین آوران جهان برترم

ز چین نزد شاپور شد بار خواست

به پیغمبری شاه را یار خواست

 

نیک دانسته است که مانی در عین اینکه از ادیان معاصر خود مانند مسیحیت , بوداییگری, و مکاتب عرفانی دیگر در بنیان دین خویش بهره ها جسته است, استخوانبندی ثنویت مزدیسنایی ایرانی اندیشۀ خود را همچنان پابرجا نگه داشته است. به عبارتی, در ساختار مانویت همۀ اندیشه های دیگر برای تزیین معبد اندیشۀ دوگانه گرایی ایرانی بکار رفته اند. وی همانند پیشینیان ایرانی خود جهان را میدان نبرد روشنایی و تاریکی؛ اهریمن و اهورامزدا؛ و نیکی و بدی می داند.  آنچه  ثنویت وی را از ثنویت مبتلابه ایرانیان پیشین متمایز می نماید تفسیر بدبینانه وی از پیآمد این نبرد کیهانی ست. به دیگر سخن, مانی اطمینان ندارد که در پایان این نبرد یقینا نیکی بر بدی پیروز می شود و جهان وارد روشنایی همیشگی می گردد یا نه.

بعلاوه, در زمان سرایش شاهنامه دست کم دو اثر از آثار مانی: ارژنگ و شاپورگان؛ شناخته شده بوده است.  در ادبیات چکامه ای پیرامون زمان فروسی بارها به ارژنگ مانی اشارت رفته است.  تاریخنویسان نیز به شاپورگان اشاره نموده اند.  بنابراین, دانش و مهارتهای مانی فراتر از هنر نقاشی او می رفته است. 

 

ت: شاهنامه از قول مانی ذکر نمی کند اعتقاداتش چه بوده است در  حالی که سخنان وی را مایۀ بدگمانی شاپور می خواند.

سخن گفت مرد گشاده زبان

جهاندار شد زان سخن بدگمان

 

شاه خشمگین نیز می شود و موبدان را می خواند تا با مانی مناظره کنند:

سرش تیز شد موبدان را بخواند

زمانی فراوان سخنها براند

کزین مرد چینی و چیره زبان

فتادستم از دین او در گمان

 

بگویید و هم زو سخن بشنوید

مگر خود به گفتار او بگروید

 

ج:  مناظره در بارۀ ذات پروردگار است .  موبد به مانی می گوید چرا در امری الهی دست برده ای و ادعا کرده ای که نور و تاریکی به یک اندازه در ذات خداوند است.  بنا بر شاهنامه موبد مدعی است: 

بدو گفت ای مرد صورت پرست

به یزدان چرا آختی خیره دست

کسی کو بلند آسمان آفرید

بدو در مکان و زمان آفرید

کجا نور و ظلمت بدو اندر است

ز هر گوهری گوهرش برتر است

...

همه جفت و همتا و یزدان یکی است

جز از بندگی کردنت راه نیست

 

از مانی می خواهد به نقاشی کشیده شده جان ببخشد: احتمالا اعجاز کند و آن را به عنوان دلیل پیامبری خود به میدان مناظره بیاورد:

گر این صورت کرده جنبان کنی

سزد گر ز جنبنده برهان کنی

 

در بارۀ برابری نیروهای اهریمنی  و اهورایی می گوید:

اگر اهرمن جفت یزدان بدی

شب تیره چون روز خندان بدی 

 

سخنها جز این نیز بسیار گفت

که با دانش و مردمی بود جفت

فروماند مانی ز گفتار اوی

بپژمرد شاداب بازار اوی

 

شادمانی فردوسی از بیت ماقبل آخر پیداست ولی در هیچ جای داستان نشان نمی دهد که طی مناظره مانی یک واژه سخن گفته  است در حالی که دوبار می فرماید که مانی از پاسخ گفتن در مانده است.

 

چ: در چگونگی قتل مانی شاهنامه با تاریخ متفق القول است. شاهنامه می نویسد:

ز مانی برآشفت پس شهریار

بر او تنگ شد گردش روزگار

بفرمود پس تاش برداشتند

به خواری ز درگاه بگذاشتند

چنین گفت کاین مرد صورت پرست

نگنجد همی در سرای نشست

 

فرمان می دهد پوستش را زنده زنده بکنند:

چو آشوب و آرام گیتی بدوست

بباید کشیدن سراپاش پوست

آیا مانی یک جنبش اجتماعی را نمایندگی می کرده است که مسءول آشوب و آرام گیتی باشد و بدان سبب باید پوستش کنده شده, مایۀ عبرت جهانیان گردد؟

به فرموده پوستش را پر از کاه می کنند و بر دروازۀ شهر می آویزند:

همان خامش آگنده باید به کاه

بدان تا نجوید کس این پایگاه

 

چرم کاه آگندۀ مانی را بر دروازۀ شهر و پس کنار دیوار بیمارستان می آویزند:

بیاویختند از در شارستان

دگر پیش دیوار بیمارستان

 

و جهان بر شاپور شاهنشاه برای این قصابی درود می فرستد.  یقینا فردوسی هم همراه جهان مورد نظرش آفرین می فرستد:

جهانی بر او آفرین خواندند

همی خاک بر کشته افشاندند

 

دوم تیرماه 1390

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

می توان گفت سخن

Manoucher Avaznia


می توان گفت سخن پخته تر از این گفتار؟

من گمان می نکنم.

 

چه کسی گفت زمان استاده ست؟

کاروان در راه است.

از پس ظلمت شب بانگ جرس خوش گوید:

کاروان همره خود مژدۀ آوای سحرگه دارد.

 

و زمان می راند

حال ما دیگر ازین نو شدن بی مرز است.

بیگمان همره این غافلۀ ناآرام

روز دیگر شود و حال دگر.

 

 

 

 

هم کسی اینجا هست

هم نفسهای عبیرآمیزش

سوزش دردی نیز.

 

پس غنیمت دارش

بارش درد که آگاه کند از خویشت.

همتی باید کرد

درد را باید جست

تا شود توشۀ راهت یکسر

تا در منزل یاری که ازو پرتو مهری پیداست 

 


Maryam Hojjat

Mani belief that GOD is Both

by Maryam Hojjat on

Ahriman & Ahoura quite interesting.  I like to believe His belief was Correct & Right.

Thanks Mr. Avaznia for this blog.