دست استاد

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
19-May-2008
 

جانا؛ به دست استاد بسپار کارها را

کو چاره ساز گردد پنهان و آشکارا.

در سینه از چه چینی دام شکار عنقا؟

معقول باش جانا؛ آزاده دان رها را.

درشهر بی پناهان دستی اگر نیارد،

از دیگران بجوید احوال و روز ما را.

از سنگ اگر نخیزد آواز همصدایی،

از ابرها ببارد باران همصدا را.

از جوی اگر نیابی پیغام آشنایان،

گوشی به باد در ده؛ دریاب خوش ندا را.

امروز اگر ببارد طوفان صد بلایا،

فردا ببین که روید از خاک صد دوا را.

 یارا؛ غنیمتی دان ناگه اگر ببینی،

در کاروان غربت سیمای آشنا را.

در دور زندگانی باری تهاتری کن.

دردی ز خویش بنما؛ بر گیر ازو دوا را.

چهری توکلی کن؛ پایی فشار و خوش باش.

دیگر به داور انداز پایان ماجرا را.

 

نوزدهم ماه مه 2005

اتاوا

 

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

Nothing to add

by Manoucher Avaznia on

You pinpointed the target.  That is what captures my heart too.  I can add nothing more than what you said.

 

Thank You


IRANdokht

Beautiful

by IRANdokht on

Dear Manoucher

I finally figured out how important it is to read a poem that is written well because I now know that it's not only the subject that captures me, (for example, some may not fit in with my beliefs.) but the way you play with the words and assemble them with so much care to convery the message in the most pleasant way, is what attracts me to poetry and your style. This poem had a great message of hope.

Thank you (again)

IRANdokht