در این خاک زرخیز ایران زمین.......................نبودند جز مردمی پاک دین
ھمه دینشان مردی و داد بود........................وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مھر و وفا بود خود کیششان....................گنه بود آزار کس پیششان
ھمه بنده ناب یزدان پاک.......................ھمه دل پر از مھر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد...................................ز پشت فریدون نیکو نھاد
بزرگی به مردی و فرھنگ بود.................گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و ھوش ما؟..............چه شد مھر میھن فراموش ما؟
که انداخت آتش در این بوستان؟...........کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟.............خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما.......................کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود.......................ھمه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت..............کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر..................گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت..نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت...............که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد......................که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند........................کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم..............کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن...................به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است...........دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم.....................برون سر از این بار ننگ آوریم
Recently by Mardom Mazloom | Comments | Date |
---|---|---|
ای پسر جان ِ من این قصه بخوان ... | 15 | Sep 18, 2012 |
The syrian dilemma | 18 | Jun 04, 2012 |
ما آدم کشتیم! | 1 | May 05, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Thanks Mardom Mazloom & Sam SamIIII
by Maryam Hojjat on Wed Mar 10, 2010 05:51 AM PSTFor all you contributed to this blog. I enjoyed it with a mixed feeling of pride and sadness. Unfortunately, Ferdousi has never been acknowleged enough.
Thanks for sharing with us
by Sohraby on Sat Feb 20, 2010 09:32 AM PSTدرود بر روان پاک فردوسی و بر همه دوستداران فردوسی بزرگ.
I love this sculpture
by Mehrban on Sat Feb 20, 2010 06:25 AM PSTwith that little zal at his feet under the wing of simorgh. And the praises of his poem go without saying.
سام سام و دوستان گرامی،
Mardom MazloomSat Feb 20, 2010 05:09 AM PST
از همبستگی, مهر تون برای ایران و مطالب بسیار آموزندتون سپاس گذارم.
Jamshid jaan
by SamSamIIII on Fri Feb 19, 2010 09:21 PM PSTI agree totaly with devoting a full holiday to this great man. The steps that pahlavis must have had taken and failed.
The secret to his magic is the simplicity of the the way his complex message in a time of occupation is told. He is not a pretentious poet like the shaikhak poets of later time and does not preach to readers but opens a whole universe for them to judge for themselves. & unlike many other shaikhs he is not glorified to the point of sainthood by ommatie status quo but treated as an opponent & imminent threat at all tmes, almost from the begining. So in a sense he is truly a folk's icon whose message was passed not by sultans or shaikhs but by average folks and without fanfare for ages.
& thats why Shahnaameh received the top honor of being added as one of the only four great classic literary epics of mankind in 1933 next only to Iliad of Homer, Dante's divine comedy & Shakespear's collection. Although in my opinion it is a head & shoulder above Iliad in both content & medium in which it is told & I haven,t even read the whole Iliad yet ;:)).
Cheers!!!
Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia
ravaane ferdosi shaad
by jamshid on Fri Feb 19, 2010 08:49 PM PSTSamsam puts it best:
خانه ی بی شاهنامه، مانند آدم بی شناسنامه است
به همچنین سفرهً هفت سین بی شاهنامه
به امید روزی که زادروز این بزرگمرد در ایران روز تعطیلی ملی اعلام شود.
هانس هاينريش شِدِر در خاموش تنهايی فردوسی
SamSamIIIIFri Feb 19, 2010 08:47 PM PST
بیبیسی/ فرهنگ و هنر
هانس هاينريش شِدِر"، ايران شناس نامدار آلمانی، در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ ميلادی (پنجم مهرماه ۱۳۱۳ خورشيدی) بهمناسبت هزاره فردوسی و در مراسمی که در گراميداشت شاهنامه و بزرگداشت سراينده آن در شهر برلين بر پا شده بود، خطابهای بلند ايراد کرد که نخستين بار در هفتاد سال پيش از اين، با عنوان "فردوسی و آلمانیها" در مجله "جامعه شرق شناسان آلمان" منتشر شد.*
شِدِر پس از آنکه شرحی تاريخی از پيدايش و سرايش شاهنامه بهدست میدهد، بهتحولات زبان و شعر فارسی پس از حملهی اعراب بهايران اشاره میکند و از جايگاه فردوسی و نقش شاهنامه میگويد و سپس بهموضوع اصلی گفتار خود که تلاشهای آلمانیها برای ترجمهی شاهنامه و تأثير اين حماسه بر فرهيختگان آلمانی و نيز بهپژوهشهای گستردهای که دربارهی شاهنامه در سرزمينهای آلمانیزبان صورت گرفته است، میپردازد.
اما نکته ای که در خطابهی شِدِر بيش از همه جلب توجه میکند، تشابهی است که او در اوضاع اجتماعی و سياسی ايران در زمان سروده شدن شاهنامه از يک سو و وضعيت انقلابی آلمان در زمان ترجمهی شاهنامه از سوی ديگر میبيند.
در سکوت تنهايی فردوسی
هانس هاينريش شِدِر
آورده اند که بههنگام حمل تابوت فردوسی، حماسهسرای بزرگ ايران از دروازه شهر زادگاهش توس، کاروانی از ديگر دروازه شهر وارد شد که هدايايی برای شاعر بههمراه داشت.
فرستنده هدايا، سلطان محمود غزنوی، فرمانروای قدرتمند و بنيانگذار نخستين امپراتوری بزرگ ترک در سرزمينهای شرقی اسلام بود که شرق ايران و افغانستان را زير سلطه خود داشت و میرفت تا بر هندوستان نيز حکمروايی کند.
فردوسی، ده سال پيش از مرگ، يعنی زمانی که هفتاد و پنج سال داشت، شاهنامه را که در سرودنش سی و پنج سال رنج برده بود بهسلطان محمود پيشکش کرده بود. اکنون پس از گذشت سالها، سلطان محمود حاضر شده بود با پاداشی شايسته و در خور مقام شاعر، از زحمات او قدردانی کند. اما اين پاداش ديرهنگام بهمقصد میرسيد و نوش دارويی بود پس از مرگ سهراب.
اين ديرهنگامی، پايانی طنزآميز است بر زندگی آرام و سرشار از شعر شاعری که عمر خود را در راه اثری عظيم قربانی کرده بود. اما پاداشی که شاعر در حيات خود آرزومند آن بود، ولی هرگز بدان دست نيافت، اکنون پس از مرگش، بيش از آنچه تصور میکرد، بهياد و خاطره او تعلق میگرفت.
چنين بود که بهرغم حجم عظيم سرودههای فردوسی که هفت جلد کتاب را در بر میگرفت، شهرت شاهنامه در زمانی کمتر از عمر يک نسل بهتمام سرزمينهای فارسی زبان گسترش يافت. اين خود در زمانی رخ میداد که ملت ايران، پس از يک قرن بازيابی توان ملی خود، بار ديگر تحت سلطه حاکميت بيگانگان قرار میگرفت و زمام امور را برای قرنها بهترکان و مغولان واگذار میکرد.
اين شکست سبب شد که ملت ايران هويت از دست شده خود را در سرودههای فردوسی بازيابد و آن را باور کند.
سرايندگان بسياری کوشيدند شاهنامه را الگو و سرمشق خود قرار دهند و افسانه يلانی را که فردوسی بهآنها شخصيتی معتبر و جاودانی بخشيده بود، دستمايه سرودههای خود ساختند و حماسههايی تازه از رشتههای اين افسانهها بافتند. اما آثار اين حماسهسرايان همه به دست فراموشی سپرده شده است؛ در حالی که سرودههای فردوسی در شاهنامه، نسل به نسل به حيات جاودانه خود ادامه میدهد.
شاهنامه فردوسی از همزمانی فرخنده لحظه تاريخی پربار و خلاقيت شاعری شايسته پا بهعرصه وجود گذاشت. قرن دهم ميلادی که فردوسی در نيمه نخست آن ديده بهجهان گشود، برای زادگاه اين شاعر که در شمال شرقی ايران قرار دارد و در آن زمان تحت فرمانروايی خاندان سامانيان بخارا بود، دورانی تازه از آرامش و بيداری ملی را بهارمغان آورد.
بهرغم درگيریها و جنگ و جدالهای مدام، خاندان سامانيان بخارا و دولتمندان آن نشان دادند که از اين شايستگی نيز برخوردارند تا خودآگاهی ملی پارسيان، خاطرات افسانههای حماسی و نيز گذشته بزرگ تاريخی سلسله ساسانيان را زنده نگاه دارند و در استواری و پايداری آن بکوشند.
زبان فارسی که از زمان سلطه اعراب برای مدتی نزديک بهسه سده از زندگی اجتماعی مردم ايران و از ادبيات فارسی طرد شده و جای خود را بهزبان عربی داده بود، جايگاه از دست رفته خود را بهعنوان زبان تاريخ نگاری و شاعری بازيافت.
در اين ميان، شعر نوشکفته فارسی، چه از نظر سبک و چه به لحاظ گزينش موضوع، بهشعر درباری عرب گرايش پيدا کرد. شعر فارسی بهسبب اين گرايش و سبکباری تازهای برای قالببندیهای شعری بهدست آورد، .
. اما اين تحولات تازه با گرايشی افراط آميز به تصنع و تظرف نيز همراه بود و بر بيگانگی زبان فارسی که لغات عربی را بهعاريت گرفته بود، میافزود.
حتی سرودههای شعرای پيش از فردوسی نيز نشان میدهد که شعر فارسی در معرض خطر اين گرايش افراطی قرار داشت.
اکنون مردی میبايست پا بهعرصه وجود میگذاشت تا با درک و دريافتی اصيل و بکر از زبان، بار ديگر به فارسی ناب سخن براند و سخن گفتن بياموزد. نام اين مرد فردوسی بود.
بهراستی او خالق راستين زبان ادبی فارسی است، زبانی که از آن زمان تا کنون سيرت و سيمايی را که فردوسی بهآن داده، حفظ کرده است و همواره از چشمه پاک و پايان ناپذير سرودههای او سيراب میشود.
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرينش اين شاهکار بزرگ بهتنهايی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچيز که در اوج خلاقيت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقيقی، بر آن شد تا روايات و داستانهای ملی به هم پيوستهای را که بهنثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسرايد.
فردوسی بيش از يک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد. پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخيل فردوسی را برانگيخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبديل شدند و مونس و همدم او گشتند.
فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمينش را خود تجربه کرده بود و اينک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرينی ايران بازمیيافت
يکی ميگفت
SamSamIIIIFri Feb 19, 2010 08:06 PM PST
سالها پیش، از یک روزنامه نگار و نویسنده بزرگ مصری پرسیدند: " چرا شما که دارنده یک سرزمین باستانی بودید و اهرام و فراعنه و ابوالهول داشتید، زبان و فرهنگ کهن خود را از دست دادید و امروز همه به زبان عربی گفتگو می کنید؟ ".
او در پاسخ گفت: " چون ما فردوسی نداشتیم ".
فردوسی یکی از رازهای ايران است؛ راز ماندگاری ایران و زنده کننده ی زبان پارسی و نویسنده ی شناسنامه ی ایرانی؛ شاهنامه.
شما در خانه ی خود این شناسنامه ی ایرانی را دارید؟ اگر دارید، آیا آن را خوانده اید؟ خانه ی بی شاهنامه، مانند آدم بی شناسنامه است.
استاد ابوالحسن صدیقی
SamSamIIIIFri Feb 19, 2010 07:43 PM PST
It was built in 1959 .Did you know he is also the man behind the Ferdowsi square in Rome, Italy, very beautiful. He was a great sculpture and was educated in Italian style sculptor & hence the design you see here . He is also the one behind amazing Ferdowsi sculpture in Tus, khorasan.
//www.iranianuk.com/article.php?id=37849
& here is a satire I read somewhere about state of pollution & Ferdowsi tandis in Tehran
که رحمت بر آن پـاک تندیس بـاد
بسی رنج بردم در این سـال سی
زدود تــریــلــی دم تــاکــســـــی
مـن از دهــر غــیــر ســتــم
نخوردم در این شهر جـز دود و دم
بــه مـیـدان فــردوســی و لالــه زار
دگــر شــاهــنــامــه نـیـایـد به کـار
در ایـن شـهـر آشـفته بـد سـرشـت
تـرافـیــــک نــامـه بـبـایـــدنــوشـت
I just saw this
by benross on Fri Feb 19, 2010 07:12 PM PST//zhila.org/spip.php?article254
Does anybody know who made that statue of Ferdowsi?
by benross on Fri Feb 19, 2010 06:38 PM PSTI mean the sculpture.
Bahh bahh chah chah, gol bood beh sabzeh araasteh shod
by SamSamIIII on Fri Feb 19, 2010 06:11 PM PSTMM nazanin, khodet golii va chekameh Ferdowsi ham sabzeh. hamin alaan yeh gholho vallaheh Kiaani waseh faamilet khoondam keh raasti raasti bacheh Irooni::))cheers
به یــــــــــــزدان که گر ما خرد داشتیم
کجـــــــا این سر انجــــــام بد داشتیم؟
its never enough to read Shahnameh over&over again
Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia