نیما کیان بهترین دلیل است برای پدر و مادرها که فرزندانشان را تشویق کنند که به هنر روی بیاورند و آموزش و کار در عرصه هنر را جدی بگیرند. آراسته، متین و مسلط با جدیت و اطمینان سخن می گوید. پرگو یا پراکنده گو نیست، جملاتش دقیق و گفته هایش بر اساس پژوهش و آگاهی است نه بر پایه احساس و حدس و گمان. در پی جلب توجه به خود نیست، اما وقتی به کار می رسد، تمامی توجه مخاطب را بدون فشار و های و هوی جذب می کند. سخت می شود او را در یک قالب معرفی کرد. به نظر می رسد که ترکیبی از چند نفر است: پژوهشگر، آموزگار، هنرمند، ... به شش زبان زنده دنیا مسلط است و در چهار رشته هنری صاحب نظر. روشن بینی و تمرکزش کمی غیر معمول به نظر می رسد. می داند که چه می خواهد، چگونه باید به آن برسد و با اراده ای محکم هدف خود را دنبال می کند. می توان تصور کرد که در پشت این ظاهر متین و موقر و آرام، بایستی سری پر شور و دلی بی تاب باشد وگرنه چگونه می توانست آنچه را که دیگران تصورش را هم نمی کردند، به انجام برساند؟ پس از چهار سال تلاش بی وقفه، کیان در سال 2002 موفق به بازسازی "سازمان باله ملی ایران" در قالب "سازمان باله ایران" در شهر استکهلم در سوئد شد. بازگشایی این سازمان با اجرای دو باله "بابک" و "هفت پیکر" انجام شد.
نیما کیان رقصنده، رقص پرداز و رقص پژوه ایرانی در سال1970 در تهران به دنیا آمد. در سیزده سالگی به تحصیل در رشته خطاطی ایرانی و گرافیک در مدرسه هنرهای تجسمی پرداخت. آثار او در این زمینه ها در ایران و کشورهای دیگر از جمله سوئد و ترکیه عرضه شده اند. در هفده سالگی ایران را ترک کرد و به تحصیل در رشته باله در آکادمی باله گوتنبرگ در سوئد پرداخت. پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد، به طراحی رقص پرداخت. به گفته خود او، در ابتدا آثار وی تم ایرانی نداشتند و طراحی های او بیشتر اسپانیایی (فلامنکو) بود. به مرور جذب منابع ادبی و فرهنگی ایرانی شد و در چهارچوب "سازمان باله ایران" آثاری چون "کاوه آهنگر"، باله "زن"، "صوفی"، "سیمای جان" را طراحی، تولید و در شهرها و کشورهای مختلف اروپا و آمریکا به روی صحنه برد.
آثار کیان حول محور ایران، گذشته و تاریخ و اندوه و سرگردانی زمان حال دور می زند. مانند بسیاری از هنرمندان دور از وطن با موضوعات جدایی، جابجایی، خاطرات و هویت درگیر است.
سال 2008 "باغهای معلق آرزوهای گمشده" را با دو هدف مشخص به روی صحنه آورد. هدف این پروژه در وهله اول مواجه شدن دانش آموزان با مسئله هم پیوندی در جامعه سوئد و در وهله دوم به وجود آوردن اثر هنری، نوآوری در ترکیب رقص مدرن غربی با تم ایرانی بود. اثر "گلدان و چاقو" از مرحوم مرتضی ممیز الهام بخش و ایده اصلی کار بود. او همچنین پایه گذار پروژه "رقص جوانان اروپا" است که هر ساله گروهی از رقصندگان جوان را از سراسر جهان جذب می کند که در پروژه رقصی که توسط کیان طراحی می شود، شرکت کنند.
بخش بزرگی از فعالیتهای نیما کیان در زمینه تحقیق و آموزش است. مانند همه پژوهشگران حقیقی، سخاوتمندانه در پی تسهیم آنچه می داند و آنچه می یابد با همگان است. یکی از ارزنده ترین خدمات کیان در این زمینه، ایجاد یک مرکز مطالعاتی اینترنتی در باره هنر رقص است که پژوهشگران به عرضه آثار و تبادل نظر بپردازند. او در این باره می گوید:
- من در دوره تحصیل شروع به تحقیق در زمینه رقص در ایران و خاور میانه کردم ومتوجه کمبود اطلاعات در زمینه رقص در آسیا شدم. برای نمونه، آذربایجان از سال 1911 دارای اپرای ملی است ولی از کمپانی باله ملی آذربایجان و آثاری چون "علی بابا" و "هفت پیکر" در دائره المعارف رقص نشانی نیست. یا از باله ملی ترکیه، باله ملی مصر هیچ اطلاعی نیست. من وظیفه خود دانستم که وسیله ای فراهم کنم که منابع تحقیقی در زمینه باله و رقص های گوناگون در اختیار محققین و دانشجویان قرار بگیرد. بر این اساس، مرکز پژوهشی اینترنتی را بنا نهادم و محققینی مثل آنتونی شی به این مرکز جذب شدند و مقاله هایشان را فرستادند. "سازمان باله ایران" در تعهد هنری بسیار مقید است و اهداف آموزشی خاصی دارد که رقص را به عنوان یک هنر شریف و متعالی معرفی کند.
یکی از نکات چشمگیر کار کیان این است که باله و موسیقی ایرانی را که در نظر اول جمع اضداد می نمایند، چنان تلفیق می کند که گویی این دو برای هم ساخته شده اند. در این زمینه می گوید:
- بسیار وقتها می شنویم که ما موسیقی برای رقص نداریم. به نظر من موسیقی ایرانی زمینه و ظرفیت زیادی برای همه نوع رقص دارد. مثلا کار "سرزمین فیروزه ای" که یک اثر باله کاملا کلاسیک است، روی موسیقی کاملا سنتی ایرانی طراحی شده. اصولا برای رقص پردازی یک داستان چند حالت وجود دارد: در حالت اول، موسیقی را می شنوید و الهام می گیرید. حالت دوم مثل "زال و رودابه" موسیقی را با طول و ریتم و ... خاص سفارش می دهید و یا می گردید تا موسیقی مناسب برای داستان خود پیدا کنید. به نظر من در همه این حالات می توان از موسیقی ایرانی بهره برد چرا که زمینه گسترش برای رقص دارد.
در پاسخ پرسش من که "چرا باید باله روی موسیقی ایرانی طراحی شود" می گوید:
- باله نه فقط یک رشته و ژانر هنری است، بلکه باله، دانش است، فن است. باله دانش مدون و ترمینولوژی دارد. ریشه باله ازایتالیا است که در فرانسه در دربار لوئی شانزدهم گسترش پیدا کرد و مدون شد. در دویست سال گذشته باله به صورت علم در آمده و همه کشورها این هنر را وارد کرده و با هنر خود تطبیق داده اند. باله ملی سوئد از فرهنگ ملی سوئد و باله ملی مصر از فرهنگ ملی مصر و ... تاثیر گرفته اند. همه کشورهای غربی باله ملی دارند، آلمان در هر شهر یک باله ملی دارد. سوئد دو باله ملی در استکهلم و گوتنبرگ دارد. هر سازمان باله ملی، موظف به اجرای باله کلاسیک و مدرن است. بهترین استعدادها و نیروی هنری رقص هر کشوری در باله ملی آن کشور حضور می یابد. اما جای خالی این هنر در ایران وجود دارد. من در آثاری چون "سیمای جان" یا "صوفی"، باله را با فولکلور و رقصهای آیینی و با درام ایرانی تلفیق کردم.
کیان با آگاهی از ضرورت تکیه بر فرهنگ غنی ایرانی در جهت پیشرفت در هنر رقص می گوید:
- با مطالعه ادبیات فارسی، با آگاهی از ارزش غنای فرهنگی ایران و استفاده از منابع ایرانی می توان آثار فوق العاده ای به وجود آورد. موسیقی ایرانی نیز وسیع است و زمینه گسترش در زمینه رقص را دارد. قرابتی بین باله و رقص ایرانی نیست، باید این قرابت را به وجود آورد. باید از رقص باله به عنوان دانش فن حرکت و رقص استفاده کرد (باله مثل تئاتر است که در آن به جای سخن گفتن از حرکت برای بیان مطلب استفاده می شود). همان طور که یک مسئله علمی را به زبان های متفاوت می توان بیان کرد، باله را به عنوان ابزار بیان و الهام بخش آثار ایرانی می توان استفاده کرد. علم طب در ایران شامل دو رشته سنتی و جدید است که علم جدید طب مکمل طب قدیم است. بدین گونه ما نیز از دانش رقص باله استفاده می کنیم برای مدرن کردن رقص ایرانی.
این نکته ما را به یکی از پرسش های اساسی در رقص در ایران می رساند و آن این که رقص ایرانی چیست و چقدر اطلاع از آن در دست هست:
- رقص ملی یا سنتی ایرانی وجود خارجی ندارد، به دلیل اینکه برای به وجود آوردن رقص ملی (سنتی) نهادی مثل فرهنگستان لازم است که اعضای حرفه ای و کارشناسان در آن برنامه تدوین کنند که مثل آذربایجان، قرقیزستان، .... رقص سنتی ایجاد شود، که ما نه این نهاد و نه کارشناس و متخصص رقص نداشتیم. فقط کسانی مثل دووارن بودند که رقصهای محلی را گرد آوری می کردند و با رقص قاجاری (که برای اعضای خاندان قاجار در دربار ناصرالدین شاه اجرا می شده) که توسط مطربها و به شیوه فی البداهه پس از انقراض قاجار به خارج از دربار آمده، ترکیب می کردند. هیچ منبعی هم در دست نیست که این ها را تایید کند، فقط فر ضیاتی که بر اساس اطلاعات غیر مستقیم و محدود بنا نهاده شده. رقص در ایران هیچگاه به صورت رقص سنتی در نیامد، اما علاقمندان با ارایه لباس دوره قاجار آن را به عنوان رقص سنتی و ملی ارایه کردند. باید در نظر داشت که رقص سنتی یا ملی نتیجه فعالیتهای پراکنده افراد نیست بلکه حاصل توافق های جمعی یک گروه کارشناس که در حوزه ای مثل فرهنگستان، برنامه ای را برای رقص سنتی یک کشور تدوین می کنند. چگونه؟ مهمترین بخش موسیقی است و پس از آن حرکاتی که از بطن فولکلور مثل بلوچی و آذری و ... بیرون می کشند. نتیجه این فعالیتها به تقلید و تکرار و تداوم و سرانجام به شکل گیری یک مکتب می انجامد. آذربایجان به دلیل قدمت رقص، زمنیه ایجاد و توسعه رقص سنتی را دارد. در تاجیکستان رقص بیشتر جنبه سنتی دارد تا فولکلور. این کشور با ایران هم فرهنگ است، اما فرهنگستان رقص که در دهه بیست و سی و چهل در تاجیکستان به وجود آمد، هیچ گاه در ایران به وجود نیامد. رقص سنتی تاجیک ها بر گرفته از فولکلور تاجیکستان و بر اساس موسیقی تاجیکی درست شده. برای هر حرکتی اسم گذاشتند مثل باله که هر حرکتی اسم دارد. با توجه به علم رقص، باله، فرهنگستان برنامه ای تدوین کرد و ترمینولوژی خاص تاجیکی درست کرد. "آب پیچ، باران، ..." در ایران تصمیم گیری برای اسم حرکت کار فرهنگستان است که وجود ندارد. هر کس می تواند لغات جدید برای آثار خود ایجاد کند، ولی این اقدامات خارج از محدوده خاصی اعتبار ندارند. معادل کلمه کامپیوتر در زبان فارسی کلمه رایانه است، این لغت همه جا اعتبار دارد چون کار فرهنگستان است. در زمینه رقص ما چنین فعالیتی نداشته و نداریم. موسیقی ما را نزدیک به صد سال پیش سر و سامان دادند، با روشهای علمی نت گذاری کردند و ... ولی در رقص هنوز این کار صورت نگرفته.
بخش بزرگی از فعالیت های کیان در زمینه رقص شامل آموزش و مخصوصا آموزش جوانان است. پروژه "رقص جوانان اروپا" بخش عظیمی از وقت و انرژی او را به خود اختصاص می دهد. کیان در اکتبر 2008، سومین برنامه این پروژه را که "باغ های معلق آرزوهای گمشده" نام داشت، در شهر سولنا به روی صحنه برد. این اثر یک باله درام معاصر در ده صحنه بود که با الهام از سری آثار گرافیکی "گلدان و چاقو" از مرحوم مرتضی ممیز و با به کارگیری همزمان رقص، موسیقی، چیدمان ویدیویی و شعر خلق شده بود. در حال حاضر در زمینه طراحی و تولید، کیان روی یک داستان عاشقانه ایرانی کار می کند و امیدوار است که تا .... این اثر را به روی صحنه بیاورد. جدیدترین کار نیما کیان اثری معاصر به نام "سمفونی مرثیه در سبز" است که در چهارم دسامبر 2009 در شهر سولنا به روی صحنه خواهد رفت.
علاقمندان می توانند برای کسب اطلاعات بیشتر به تارنماهای زیر مراجعه نمایند:
با تشکر از دکتر فاریا شاکر
Recently by msabaye | Comments | Date |
---|---|---|
Freedom to be Poor, Ill, Forsaken | 2 | Oct 14, 2012 |
Newfoundland: Leave your Camera behind | 1 | Sep 29, 2012 |
Test (Result) | 3 | Sep 20, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |