مولانا نظام الدین عبید الله زاکانی شاعرو بزرگ ترین لطیفه پرداز ادبیات ایرانی است. از آثار او می توان از "کلیات عبید زاکانی"، "مثنوی عشاقنامه"، "نوادرالامثال"، "اخلاق الاشراف"، "ریش نامه"، "صد پند"، "رساله تعریفات" یا "ده فصل"، "رساله دلگشا"، "مکتوبات قلندران"، "فال نامه بروج"، "فال نامه وحوش و طیور"، "قصیده موش و گربه" و "مقامات" نام برد. بسیاری از ما عبید زاکانی را با "موش و گربه" که قصیده بزرگی است در شرح تزویر و ریاکاری گربه ای از گربه های کرمان و زاهد و عابد شدن او پس از سالها دریدن موشان می شناسیم. این قصه بسیار شیرین در سرزمین های فارسی زبان شهرتی تمام یافته و برخی از ابیات آن حکم مثل را پیدا کرده. "موش و گربه" همچنین به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، روسی، ترکی، ایتالیایی، فرانسوی و آلمانی ترجمه شده.
در باره جزئیات شخصی و زندگی عبید، اطلاعات کمی به جای مانده است. در سال 700 یا 701 هجری در قزوین به دنیا آمد. مدتی به عراق رفت و سپس نزدیک به دوازده سال در شیراز زندگی کرد و در طی این دوران رساله ای در دستور زبان عربی نوشت. اثر انتقادی وی "لطایف عبید" نمونه ای از ترکیب ذوق و فن و تسلط بر روایات و اخبارو زبان عربی اوست. سرانجام به قزوین بازگشت و در مقام قاضی محلی به آموزش فرزندان اشراف پرداخت.
عبید انواع شعراز قصیده و غزل و رباعی و مثنوی و قطعه و ... نیز نثر را آزموده است. "کلیات عبید زاکانی" مجموعه قصیده، غزل، ترجیع و ترکیب و مثنوی و رباعیات اوست. قصائد عبید فصیح و بی تکلف و غزلیاتش دلکش و لطیف و رباعیاتش نغز و پر معنی و مثنویش ساده و روان است. در وصف بهار سادگی و زیبایی را به هم می آمیزد:
بنوش باده که فصل بهار می آید نوید خرمی از روزگار می آید...
ویژگی هنر عبید زاکانی در لطیفه سرایی و نکته پردازی و هزل و مزاح و طنز و انتقاد از حاکمان زمان و اخلاق ناپسند آنان است. حملات اسکندر و عرب و مغول و ترک و مصائب و آلام داخلی روح شادمانی و طرب و گشودگی را در میان ایرانیان از میان برده بود. در محیطی که همه جا را خشونت فرا گرفته و تندخویی بر مزاج مردم چیره شده بود، عبید نه با شوخی عبث و بیهوده و برای بازی، بلکه در قالب هزل و مزاح، تازیانه بر پیکر دغلکاریها و نامردمی ها می زد و رسوم و عادات زشت زمان را به سختی می کوبید. آن چنان که خود می گوید، بذله سرایی را به عنوان وسیله انتقاد و اصلاح و تربیت و دادستاندن بر می گزیند:
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی
زمینه "لطایف عبید" هزل صرف نیست، بلکه جد است و شامل اعتراض و کنایه و انتقاد می شود. عبید دردوره اشغال ایران توسط مغولها زندگی می کرد. در طی این دوران، وضع ایران از نظر سیاسی و اقتصادی بسیار آشفته و پریشان بود. پس از سست شدن پایه های حکومت مرکزی، شاهزادگان مختلف مالیات های بزرگی روی محصولات کشاورزی قبل از برداشت، گله، و هر آنچه که به فکرشان می رسید، وضع کردند و دهقانان از این بابت در رنج بسیار به سر می بردند. "موش و گربه" یک طنز سیاسی است، گربه ها احتمالا شاهزادگان محلی مغولند و موشها دهقانان بومی ایرانی. عبید در این اشعار به لزوم تجلیل و تملق در جامعه ای که به طور مداوم مورد هجوم بیگانگان است و همچنین به تغییر ناپذیری طبیعت مخلوقات می پردازد. بخشش در وجود انسان طبیعی و خرخر در وجود گربه اقتضای طبیعتند.
عبید به کرات از زاهدان ریایی می گوید و تاثر خود را از پریشانی اوضاع و آشفتگی روزگار و آشوبهای زمان خود که مردم بی گناه در آن دست و پا می زدند، در غالب هزل بیان می کند. در رساله "صد پند" شمشیر هزل بر بیداد گران و ریاکاران می کشد. در "رساله تعریفات"، عبید در نهایت بی پروایی شدت قلم خود را به کار می گیرد و نابکاریهای زمان خود را می کوبد. رساله "اخلاق اشراف" او آیینه تمام نمای اخلاق و خصوصیات فردی و اجتماعی بسیاری از بزرگان و اشراف روزگار اوست. در این رساله از فضائل هفت گانه ی سخاوت، حکمت، شجاعت، شفقت، عفت، عدالت و وفا و اعتقاد گذشتگان به مراعات آنان سخن می گوید و یادآور می شود که در عصر او این اصول به اموری کهنه و منسوخ تبدیل شده اند و بزرگان روشی دیگر که از هر جهت خلاف اینان است برگزیده و مذهب مختار زمان کرده اند.
عبید زاکانی از معدود کسانی است مانند مولوی و سنایی که وجهه نظر خود را از مزاح و هزل صرف فراتر برده و لطیفه پردازی را وسیله اصلاح و انتقاد کرده اند.
وفات عبید را در سالهای 771 یا 772 هجری دانسته اند. روانش شاد، یادش گرامی باد.
منابع
"کلیات عبید زاکانی" به کوشش پرویز اتابکی، 1343، تهران، انتشارات کتابفروشی زوار.
‘Gorby and the Rats’, translated from Persian by Omar S. Pound, 1972, London: Agenda Editions.
Recently by msabaye | Comments | Date |
---|---|---|
Freedom to be Poor, Ill, Forsaken | 2 | Oct 14, 2012 |
Newfoundland: Leave your Camera behind | 1 | Sep 29, 2012 |
Test (Result) | 3 | Sep 20, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
msabaye, thank you for this
by Monda on Tue Jan 19, 2010 10:03 AM PSTSo good to read about Zakani again.
Divaneh va MPD sited some of his best andarz :o))
LOL...
by Ali P. on Mon Jan 18, 2010 07:03 PM PSTDorood bar & Thanks to MPD & divaneh !
اینهم هم چند تا دیگر از لطیفه های عبید
Multiple Personality DisorderMon Jan 18, 2010 01:17 PM PST
.
.
از لطایف، رسالهء صد پند
٤٦- در کودکی کون از دوست و دشمن و خویش و بیگانه و دور و نزدیک دریغ مدارید تا در پیری بدرجهء شیخی و واعظی و جهان پهلوانی و معرفی برسید.
٧٤- راستی و انصاف و مسلمانی از بازاریان مطلبید.
٩١- شیخ زادگان را بهر وسیله که باشد بگائید تا حج اکبر کرده باشید.
٩٨- تخم بحرام اندازید تا فرزندان شما فقیه و شیخ و مقرب سلطان باشند.
از ترجمهء حکایات عربی
٨٩- مردی بقالی را گفت اگر پیاز داری بمن ده که با آن دهانم را خوش بو سازم. بقال گفت: مگر گُه خورده ای که با پیاز دهانت را خوشبو سازی.
Thanks for this thoughtful blog
by Ali A Parsa on Mon Jan 18, 2010 12:32 PM PSTThis is especially educational for those who have lost their sense of history and think comic writings and shows started with Johnny Carson, David Lettermand, Jimmy Kimmel, etc. I like to see you educate us more in this area. I will aslo do my share when I can.
khody
درود بر عبید
divanehMon Jan 18, 2010 11:01 AM PST
من هم یکی دیگر از مریدان عبید هستم. خیلی متشکر از این معرفینامه و اطلاعات مفیدی که به دست دادید. عبید اگر نه بزرگترین طنز نویس، بدون شک یکی از بزرگترین طنزنویسان ایران است. متاسفانه او نویسنده ای کم کار بود و هر چند آثار گرانبهایی ایجاد کرد، حجم این آثار بسیار اندک است. بسیاری ازآثار ذکر شده بیش از چند صفحه نیستند. برخی اثر طبع روان عبید و برخی مانند رساله دلگشا و یا حکایات عربی به نظر می رسد که مجموعه ای گرد آوری شده از لطایف زمان وی باشند. نگارنده قطعه کوتاهی دررابطه با برخی آثار عبید نوشته که به زودی به این تارنما خواهد افزود.
به پیروی از م پ د عزیز این هم یک لطیفه دیگر از رساله دلگشا:
سید رضی الدین شبی پیش بزرگی خفته بود. هر بار با سید می گفت چیزی بگوی تا من بخسبم. چون چند بار تکرار کرد سید را خواب غلبه نموده گفت تو گه مخور چیزی مگوی تا من بخسبم.
با تشکر فراوان برای این بلاگ بسیار جالب
Multiple Personality DisorderMon Jan 18, 2010 08:11 AM PST
عبید یکی از بهترین طنزنویسهای مورد علاقه من است، اگر چه اکثر کارهای او را که شما اینجا ذکر کرده اید نخوانده ام، ولی هر آنچه از او خوانده ام از آن لذت برده ام. از این دو جمله بسیار خوشم آمد، «بذله سرایی را به عنوان وسیله انتقاد و اصلاح و تربیت و دادستاندن بر می گزیند» و «...نظر خود را از مزاح و هزل صرف فراتر برده و لطیفه پردازی را وسیله اصلاح و انتقاد کرده اند.»
این یکی از ترجمه های حکایات عربی اوست:
مردی را که دعوی پیغمبری میکرد نزد معتصم [فکر میکنم منظور پسر سلطان زین العابدین بن شاه شجاع از آل مظفر باشد] آورند. معتصم گفت: شهادت میدهی که تو پیغمبر احمقی هستی. گفت: آری از آنجا که بر قومی چون شما مبعوث شده ام.