Let's share our favourite poems! Here is one of mine. I read this verse years ago somewhere. I fell in love with it but never knew who the poet was. Can you help?
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا هر قدر افشرده ای دل را، بیفشارم ترا
Recently by msabaye | Comments | Date |
---|---|---|
Freedom to be Poor, Ill, Forsaken | 2 | Oct 14, 2012 |
Newfoundland: Leave your Camera behind | 1 | Sep 29, 2012 |
Test (Result) | 3 | Sep 20, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
گرفتمت مهمان
divanehWed Sep 29, 2010 05:32 PM PDT
نزدیک بود در بری. دوباره شروع کرده ای به حقه بازی و برای خودت کارت دعوت به سفره مردم صادر میکنی. با اجازه خانم روستا بنده هم این شعر را برای وجود شریف سرودم
میهمان باز دغل کرد و تعارف بنهاد
چتر خود باز نمود و در تلبیس گشاد
چو به دیدار رود از پی دیدن نرود
که کباب بره و مرغ کشیدش به جهاد
میزبان را چه تملق ز پی حلوا گفت
بهر یک باقلا پلو شرم و حیا داده به باد
خبر مرگ و عروسی شنود شاد شود
تا که شامی ز میت خورد و یا آنکه بداد
هر که نان از عمل خویش خورد
او همی مفت خوری کرده مراد
will be back with translation
by Monda on Sun Sep 26, 2010 04:16 PM PDTI went on a journey without me
There I found joy without me
The moon that hid, could not see
Cheek to cheek with me, without me
For beloved set my soul free
I was rebourn without me
Erase me from memory
I remember, without me
Closed all doors, I could not flee
Then I entered without me
P.S. just found this in my purse - always good to carry around solid Molana.
I don't think it's complete, only the bayts i could remember.
خانم روستای گرامی
MehmanSun Sep 26, 2010 02:45 PM PDT
شراب آزادی به جای خود عالی است البته اگر "خالص" باشد!
.
ولی هیچ چیز جای مهمانی را نمی گیرد. به امید چنین روزی:
روستا سفره بیفکند و چلو مرغ نهاد
میهمان را ز در آورد و کنارش بنشاند
گفت: "مهمان بخور از مرغ و پلو، نان و کره
تا باقالا پلو آید به میان گوشت بره "
پس شراب آمد و سالاد و شیرینی به میان
دید مهمان ز فرح صد هنر طبخ عیان!
.
ارادتمند: ب. مهمان
درویش و قلندر
Ali P.Sun Sep 26, 2010 02:28 PM PDT
Dear FR:
darveesh va ghalandar (pay scale!) yes, but not by choice! :-)
ayaam beh kaam,
Yours,
Ali P.
علی عزیز
Farah RustaSun Sep 26, 2010 01:22 PM PDT
خشت زیر سر و بر تارك هفت اختر پای / دست قدرت نگر و منصب صاحبجاهی
FR
My Biography :-)
by Ali P. on Sun Sep 26, 2010 01:05 PM PDTخشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟
Farah RustaSun Sep 26, 2010 12:51 PM PDT
مهمان عزیز
شما با داشتن مادری گرامی در کنار خود دیگر به آش این حقیر نیازی ندارید. به ایشان سلام مرا برسانید و به امید آنکه روزی نه چندان دور شربت شیرین آزادی را در محضرتان مهمان باشیم.
FR
روحی فداک مادام
MehmanSun Sep 26, 2010 11:54 AM PDT
با چه زبانی تشکر کنم؟
لینک بسیار عالی فرستادید. مادر این جانب نیز از شما تشکرات نمودند.
بفرمایید آن مهمانی که می خواهید بدهید و آن آش معروف (روش سه وجب روغن فرد اعلای کرمانشاه) که ما را دعوت کردید کی و کجا خواهد بود ؟
بازهم ممنون
.
مهمان
Mehman the answer is:
by Farah Rusta on Sun Sep 26, 2010 10:45 AM PDTاین بیت آغازین چکامه جاودانی دکتر (سناتور سابق) غلام علی رعدی آذرخشی است
متن کامل اینجاست:
//www.rpedram.com/articles/negah.pdf
FR
...
by Red Wine on Sun Sep 26, 2010 09:19 AM PDTهنوزم چشمای تو، مثل شبای پر ستاره ست
هنوزم دیدن تو، برام مثل عمر دوباره ست
هنوزم وقتی می خندی، دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن، به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تو رو خواستن،دیگه دیره؛ دیگه دیره
اما افسوس به نخواستن،دلم آروم نمی گیره؛نمی گیره
تا گلی بر سر ایوون تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غمزده از گوشه چشمان من آویخت
دوری بین من و تو؛دوری باغ و تماشاست
دوری بین من و تو؛دوری ماهی و دریاست
اما افسوس تو رو خواستن،دیگه دیره؛ دیگه دیره
اما افسوس به نخواستن،دلم آروم نمی گیره؛نمی گیره
انوری
divanehSun Sep 26, 2010 06:55 AM PDT
من دوست ندارم که تو را دوست ندارم
تو شرم نداری که ز من شرم نداری
Mine is looped
by msabaye on Sun Sep 26, 2010 04:45 AM PDTThat is neat! I had not heard that before. Thanks.
Since Early Childhood: man nadanam beh negahe to ...
by msabaye on Sun Sep 26, 2010 04:50 AM PDTAll these years, I thought this was part of a poem by Gholamali Karami (this is how I remembered the last name relying on memory from years ago) who wrote it about his deaf brother, who couldn't speak either. The poem had the exact same effect on me when I read it in the textbook, and curiously enough, I remembered the one verse you cited!
Looking at the comments, I gathered the last name I remembered is incorrect, but the first name is fine!
Makes sense
by Gharib on Sat Sep 25, 2010 11:52 PM PDTسپاس گذارم از تصحیح منوچهر خان،
وقتی در ایران بودم، در ادارهای کار میکردم. یکی از همکارن شدیدا عاشق رئیس حسابداری بود، که به جز زمانی کوتاه، دیگر توجهی به او نداشت.
این همکار، همیشه با دیدن رئیس حسابداری، این شعر رو میخوند، و من از او یاد گرفتم و این بیت همیشه در یاد من ماند.
one of my favorites
by Monda on Sat Sep 25, 2010 11:24 PM PDTیکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
بابا طاهر همدانی
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
Shazde Asdola MirzaSat Sep 25, 2010 10:49 PM PDT
عقل داند که در این دایره سرگردانند
غریب
Manoucher AvazniaSat Sep 25, 2010 10:21 PM PDT
غریب عزیز:
گفته بودم غم دل با تو بگویم چو بیایی
چه...
آتش مهر که بر
Manoucher AvazniaSat Sep 25, 2010 09:46 PM PDT
آتش مهر که بر باد دهد بنیادم؛
بود آیا که از این غصه کند آزادم؟
گفته بودم....
GharibSat Sep 25, 2010 09:40 PM PDT
گفته بودم چون بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
آفرین مهربان!
MehmanSat Sep 25, 2010 07:52 PM PDT
.
که کردار ماند ز ما یادگار
MehrbanSat Sep 25, 2010 07:19 PM PDT
Montakhab Shahnameh, Forooghi, Dastaan e Rostam va Esfandiar. page 414.
we used to utter this a lot
by Mehman on Sat Sep 25, 2010 07:01 PM PDTwe used to utter this a lot in high school for fun, (high school students in Iran were after fun more than serious things specially in poetry):
چنین گفت رستم به اسفندیار
که من گشنمه نون سنگک بیار
.
? wonder if you know the real second mesrah
Here is my all time favorite
by Mehrban on Sat Sep 25, 2010 06:57 PM PDTبسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
You are a genius
by Mehman on Sat Sep 25, 2010 06:47 PM PDTMehraban, weather you admit it or not!
Do you know how many years I uttered this beyt and I was after the poet?
found him:
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B1%D8%B9%D8%AF%DB%8C_%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D8%B4%DB%8C
Gholaam ali raadi azarakhshi
by Mehrban on Sat Sep 25, 2010 06:43 PM PDTSher e "Negah"
Ps. Raadi baa Eyn
حرف ندارد استاد!
MehmanSat Sep 25, 2010 06:38 PM PDT
آن بیت اول که آوردم می دانید از کیست؟ گویا در کتاب دورۀ سوم راهنمایی ما آمده بود و از یکی از شاعران معاصر است.
مهمان عزیز
M. Saadat NourySat Sep 25, 2010 06:34 PM PDT
این چطور است؟
سخت خواهم که تو را تنگ بگیرم آغوش
هر قدر دل به فشردی، به کشانم بر دوش
استاد گرامی سعادت نوری
MehmanSat Sep 25, 2010 06:31 PM PDT
آیا می دانید شاعر بیتی که در پایین آوردم کیست؟ باید یکی از معاریف معاصر باشد.
سوزنی سمرقندی
M. Saadat NourySat Sep 25, 2010 05:33 PM PDT
بنظر می آید که شعر مورد پرسش شما از سوزنی سمرقندی باشد / نگاه کنید به لغت نامه دهخدا
revision
by Mehman on Sat Sep 25, 2010 05:32 PM PDT!I revised your beyt, don't know if I did it for the better or worse
سخت خواهم که تو را تنگ بگیرم آغوش
هر قدر دل بفشردی بفشارم آغوش
.
?what dou say