نگاه گمشده

نگاه گمشده
by Orang Gholikhani
24-Oct-2012
 

در خلاء نگاه میکنم

خم شده با اضطراب بر این پرتگاه ستم وار

و این سکوت ....

هیچ شانسی برای دوباره یافتن خود در آغوشت

فقدان اشتیاق ,  فقدان نفس

 

به ابرها نگاه میکنم

آنجا که هنوز جای پای تو را میبینم

و این چهره ....

گوشهایم در خاطره دارند

زمزمه بوسه های تو که هنوز پرواز میکنند بر فراز امیدهایم

 

درد را نگاه میکنم

در سقوط به جهنم

با شوق بی خیالی

یک مسافر که به زمین میرسد

از گذشته ، خود رها میکنم

با شکستن این زنجیر زنگ زده

بافته شده از بزدلی و ناتوانی من

اورنگ
Oct 2012


Share/Save/Bookmark

Recently by Orang GholikhaniCommentsDate
هم کوچه
4
Nov 25, 2012
نوازش پرستو
2
Nov 18, 2012
نیمکت
3
Nov 11, 2012
more from Orang Gholikhani
 
Orang Gholikhani

Regard Perdu

by Orang Gholikhani on

Regard Perdu

Je regards dans le videPenché avec angoisse sur cet abime qui m’opprimeEt ce silence ….
Aucune chance de me retrouver dans tes bras
Manque d’envie,  Manque de soi

Je regards les nuages,
Où je vois encore les traces de tes pas

Et ce visage….
Mes oreilles ont en mémoire
Les murmures de tes baisers qui survolent encore mon espérance.

Je regards la douleur
D'une descente en enfer,
avec la délice insouciante
D'un voyageur qui touche la terre.
Je me libère du passé
En brisant cette chaîne rouillée
Tissée de mes lâchetés et de mes incompétences

Orang Oct 2012

Orang Gholikhani

Zendanian

by Orang Gholikhani on

Thanks for your comment


Zendanian

...

by Zendanian on

متنی جالب در خلاء .
پایان شعر مقداری به یاد شاملو انداخت :  بخش هفتم از  شعر سرود پنجم در "آیدا در آینه":

" اکنون جمجمه‌ات
عُریان
بر همه آن تلاش و
تکاپوی بی‌حاصل
فیلسوفانه
لبخندی می‌زند.
به حماقتی خنده می‌زند که
تو
از وحشتِ مرگ
بدان تن دردادی:
به زیستن
با غُلی بر پای
و
غلاده‌یی بر گردن."