قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما


Share/Save/Bookmark

ponderous pontification
by ponderous pontification
12-Feb-2010
 

 

 

یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما

ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما

قامت افروخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت

که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما

او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال

خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما

قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم

گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما

جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را

یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما

حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق

پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما

هر کجا جام می‌آن کودک خندان بخشد

باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما

نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم

تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما

شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست

پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما

مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه

در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما

دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند

سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما

ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست

ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما

 

 

 

فروغی بسطامی

 

 

 


Share/Save/Bookmark

Recently by ponderous pontificationCommentsDate
Our rich culture – a Bandari song - گلهای رنگارنگ
-
Feb 19, 2010
America the Miserable
-
Feb 10, 2010
more from ponderous pontification