هادی خرسندی: احمد، ای احمد زیدآبادی!


Share/Save/Bookmark

هادی خرسندی: احمد، ای احمد زیدآبادی!
by Sadra
25-Dec-2009
 

هادی خرسندی شعری را برای روزنامه نگار و تحلیلگر در بند، احمد زیدآبادی سروده است.  احمد زیدآبادی روزنامه نگاری است که اینک شش ماه است در زندان به سر می برد و از این مدت چندین هفته اش را در سلول انفرادی که "مانند قبر" بوده است گذرانده است.  او به علت انتقاد از مشی جمهوری اسلامی و به خاطر نوشتن یک نامه به علی خامنه ای که در آن وی را "رهبر معظم" خطاب نکرده بود و همچنین از وی انتقاد کرده بود به شش سال زندان در تبعید در گناباد و محرومیت مادام العمر از فعالیت های سیاسی و اجتماعی، شامل نویسندگی و روزنامه نگاری، محکوم شده است.

 

احمد ای احمد زيدآبادی
ای قلمدار ره آزادی

ای دلت پاکتر از آئينه
ای ترا سنگ وطن بر سينه

ای نوشتار تو بی‌پيرايه
نيست غير از قلمت سرمايه

خط و ربط قلمت انسانی
شيشه‌ی جوهر تو نورانی

نورش از چشمه‌ی خورشيد خرد
که ز تاريخ تمدن شده رد

نام تو شهره شده با نيکی
روشنی‌ياب در اين تاريکی

احمد ای احمد زيدآبادی
ظاهراً گرچه به بند افتادی؛

ليک آزادگی‌ات آزاد است
همچنان پاپی استبداد است

چون ترا حرف دمکراسی بود
دشمن از گفته‌ی تو عاصی بود

تا که والائی افکار تو هست
دشمن است آن که گرفتار تو هست

دشمن است آنکه ز انديشه‌ی بد
شد گرفتار تو در حبس ابد!

تا نه در گفته‌ی تو تخفيف است
با تو، بيچاره بلاتکليف است

خود نداند که چکارت بکند
بزند يا که به دارت بکند!

آنچنان موش شده وقت مصاف
که وثيقه ز تو خواهد چه گزاف

آنچنان از تو به وحشت بوده
که رقم روی رقم افزوده

خواسته تا بکند راه تو سد
زهرچشم از تو بگيرد به عدد

استواری ِ تو خوارش کرده
پايداريت شکارش کرده

شيرمرد! احمد زيدآبادی
خوب درسی به شغالان دادی

خوش زدی با دم خود بر سرشان
تا درآيد نفس آخرشان

عنقريب است که ور ميافتند
در لجنزار دمر ميافتند

باز تو هستی و لطف قلمت
که به ما جان بدهد هر کلمه‌ت!

ملت ما به تو مديون شده است
دلش از غصه‌ی تو خون شده است

کاش حرف تو بخوانيم همه
طرز فکر تو بدانيم همه

با دمکراسی همراه شويم
گر نه همواره، هر از گاه شويم!

کاشکی دست ِچپی، راستگرا
هی نپرسيم ز آن يک: توچرا؟

کاشکی مذهبی و لامذهب
نگشائيم به لاقيدی لب

کاش بيهوده شعاری ندهيم
باز دست همه کاری ندهيم

کاش پابند تعادل باشيم
نه که فکر زدن گل باشيم!

(قافيه جانب فوتبالم برد
سوی مقصود، بهرحالم برد!)

کاش با فکر بهم پاس دهيم
نه فقط از سر احساس دهيم

کاش در حمله هماهنگ شويم
همگی يکدل و يکرنگ شويم

همه يکپارچه، يکسان باشيم
همه در تيم، کاپيتان باشيم

با موازين خرد جفت شويم
احمد آنگونه که ميگفت شويم

احمد ای احمد زيدآبادی
مخلص نام بزرگت، هادی

۹ آذر – ۳۰ نوامبر

 

[اصغرآقا - سايت هادی خرسندی]

 

همچنین، علی تهرانی در سایتش "آوازهای روزانه،" قطعاتی از این شعر را برای احمد زیدآبادی در سرودهء خویش می خواند که جالب است.  اینجا گوش کنید.


Share/Save/Bookmark

more from Sadra
 
khaleh mosheh

Thanks for posting.

by khaleh mosheh on

Wishing for the collapse of IRI so that we could have all of our great men and women back from their clutches.