همدردی با مردمان دنیای سوم و مشگلات شبیه بهم آنان
امروز ویویان از نیجریه با من ملاقات کرد. هدف او دانستن فرهنگ و ارزش های ایران و کشورهای خاورمیانه بود. من هر چه میگفتم او میگفت که می فهمد زیرا نظیر همین دردها و رنج ها در کشور او هم هست. نیجریه مثل ایران نفت دارد و این طلای سیاه عوض کمک به مردم تبدیل به بلای سیاه برای ملت نیجریه شده است. او اضافه کرد که خاین ها که دست در اندرکارند تمامی ثروت ملی کشور را به بهای نازلی میفروشند و همه در آمده های آنرا به نام خودشان در بانک های سویس اروپا و آمریکا واریز میکنند و مسلم است که اگر تقی به توقی بخورد و مثلا رژیم عوض شود و این آقایان دزدان عظیم شان بخواهند کشور را ترک کنند مگر سویسی ها و یا اروپایی ها و یا آمریکایی ها احمق هستند که این همه پول های مفت باد آورده دزدی شده را براحتی به صاحبان غیر واقعی آنان یعنی دزدان بپردازند. مسلم است که پولها را بالا میکشند و یک آب هم روی آن خواهند خورد و به مدیران دزد و هیز ما یک انگشت هم نشان خواهند داد. منتهی این سر دمداران آنقدر ابله تشریف دارند که هیچ موقعیت را در نمییابند و از هیچ به هیچ میرسند. درست مثل کسی که به شخصی که روی زمین خوابیده بود عربده کشید مردیکه احمق بلند شو و به من احترام بگذار.
مردک که خوابیده بود لای چشمانش را باز کرد و گفت مگر شما که هستید که من بایست به شما احترام بگذارم گفت من سرلشگر فرمانده هستم و ببین که چه هیکل چاق و تنومندی و چه شکم برآمده ای دارم که دلیل بزرگی و قدرت من است. گفت خوب بعد از سرلشگری چه می شوید گفت سپهبد و شاید رییس کل نیروهای آرتش گفت خوب بعد چه میشوید گفت آرتشبد و رییس کل نیروهای زمینی هوایی دریایی زیر دریایی و فضایی و سیستم های پیشرفته آفند و پد آفند. گفت خوب بعد از آرتشبدی چه میشوید گفت امیدوارم که ژنرال پنج ستاره مثل مثلا آیزنهاور و یا مک آرتور بشوم و روی دوشم یک علامت بزرگ وپنج ستاره میدوزم و سردوشی های من با پنج ستاره و یک علامت بزرگ تزیین و چراغانی میشوند. من میشوم شاهینبد و یا نیرو بد. و شاید هم رییس جمهور. گفت خوب بعد چه میشوید. گفت مردیکه الدنگ بعد که من نمی توانم مثلا رهبر کل جهان و یا حتی خاور میانه بشوم. بعد هیچ میشویم گفت هچ بعد از همه اینها میشوی تازه هچ. خوب آقای عزیز امیر لشگر من از همین اکنون هچ هستم من الان هیچ هستم هچم تو بایست مدتها زحمت بکشی و دستمال یزدی برداری و دست بوسی ها کنی و خم ها شوی تا به هیچ برسی من اکنون هیچم.
ویویان میگفت که گرچه ما همه مثلا نیجریه ای هستیم ولی در داخل کشور ما با هم اختلافات عجیب و غریبی داریم مثلا هر قومی و هر گروهی گروه دیگر را بد میپندازند و اگر دستش برسد آنان را قتل عام میکند. شمالی ها با جنوبی ها بد هستند و شرقی ها چشم دیدن غربی ها را ندارند. اختلاف و دزدی و هیزی و بی اخلاقی غوغا میکند. و تمامی ثروت های ملی بباد فنا میرود و یک مشت انسان بی علم و بی دانش و فقیر باقی می ماند و یا ته نشین میگردد.
عده محدودی از جوانان کشور که با رژیم وابستگی دارند به دانشگاه ها میروند و یا بخارج برای تحصیل ولی کل مردم و کل جوانان و زنان در زیر تازیانه فقر و بیکاری و بی دانشی میسوزند و با هم نزاع میکنند.
یاد حرف محسن افتادم که میگفت پدرش که یک مسلمان متعصب بود با مادرش که یک زن تحصیلکرده بود ازدواج میکند به امید اینکه او را که بهایی بود به دین مبین اسلام مشرف سازد. و مادر محسن هم به امید اینکه با یک مرد تحصیکرده ازدواج میکند و او کتابخوان و اهل تحقیق و مطالعه هست با مطالعه و تحقیق بهایی خواهد شد. ولی در عمل درست عکس اینها شد. نه تنها پدر محسن بهایی نشد بلکه به اندازه ای بیش از حد به همسرش و کودکانش فشار میآورد که مسلمان شوند آنهم نه یک مسلمان صرف عادی و بدون مطالعه بلکه یک مسلمان دو آتشه.
ویویان گفت درست در کشور او هم همین طور است دین و قبیله و زبان و توانایی ها مورد جنگ اختلاف و نزاع دایمی است. مردم بجان هم میافتند و همدیگر را به قتل میرسانند و این برنامه همین طور ادامه دارد. درست چیزی مثل عراق که شیعه و سنی بجان هم افتاده اند و با بمب گذاریها همدیگر را میکشند و کشورشان را نابود و سرمایه های ملی شان را تخریب میکنند. خوب این هم یک جور استعمار نوع جدید است.
وی میگفت طبقه بندی بین قبیله ها و قوم های و اختلافات زبانی بسیار زیاد است و این گروه ها با هم دشمن هستند و با هم همکاری نمیکنند. بیچاره کودکانی که از ازدواج گروههای مختلف به دنیا آمده باشند. از سوی هر دو گروه مورد آزار قرار میگیرند و هر دو گروه بچه هایی که از پدر و مادر غیر گروهی و غیر قبیله ای متولد شده باشند به عنوان همگروه قبول نمیکنند.
خوب اینهم یک شگرد دیگر استعمار است که مردم را در درون هم گروه گروه میکند تا با تفرقه آنان بتواند بر همه مسلط باشد و نوکران خود را بسر آنان مسلط میسازد و آنان هم هرچه که میتوانند مردم را به بیسوادی اعتیاد و تعصب های غیر منطقی هول میدهند. و با بیکاری و دزدی و فساد و هیزی و تمامیت خواهی و نداشتن تساهل و تعامل مردم را بجان هم میاندازند.
بیچاره مردمان کشورهایی که نفت و یا معادن صنعتی دارند و یا زمین های زیاد و حاصلخیز که بایست تاوان آنرا با کمال بی انصافی بدهند. معماران دنیا که مسلط به خیلی چیزها هستند دنیا را مال خودشان میدانند و مثلا میگویند نفت مال من هست که مثلا در اروپا زندگی میکنم زیرا کره زمین متعلق بهمه هست. ولی اگر آفریقایی به آنجا برود او را تحویل نمیگیرند و او از امکانات کامل نمی تواند استفاده کند.
آنان میگویند مال همه مال خودم مال خودم مال خودم. در باره اروپا و آمریکا تبلیغات خیره کنند ه ای میکنند که هرکس به اینجا بیاید به بهشت رسیده است مثلا یک پزشگ بسیار خوب ما که اینجامیاید در حد آمپول زنی بیمارستان استخدام میشود. تنها کودکان بسیار هوشیار و بسیار ثروتمند ما در اینجا موفق هستند و بقیه ما ول معطل هستیم و یک شغل حمالی داریم و بخور نمیر.
آمریکا البته مغزها و اشخاص بسیار باهوش را میخواهد ولی برای مردم حتی تحصیل کرده که در کشور خودشان میتوانستند خیلی مفید و موثر باشند کاری ندارد و آنان را در حد کارگران بدنی بخدمت میگیرد. زیرا در آمریکا انسانهای تحصیکرده با هوش متوسط بسیار زیاد است و دولت متحده ایالات و ولایات آمریکا در درجه اول آنان را بازی میگیرد.
خلاصه خانم ویویان میگفت که در کشورش مردان براحتی چندین زن میگیرند البته پولدارها زیرا زنان زیبا تنها به مردان پولدار چراغ میزنند. مردم عادی در فقر و بدبختی بسر میبرند و مجبورند به دزدی و قتل وغارت دیگران همردیفان خود بپردازند. این است که مردم عادی همیشه درگیر با هم و با پلیس هستند. بعضی ها هم به اعتیار پناه میبرند. خلاصه گرچه ما ظاهرا مستقل شده ایم ولی باز رحمت به کفن دزد قبلی که تا این حد ظالم و ستمکار نبود...و دیگر هیچ برای ما اکنون باقی نگذارده اند. هیچ برای ما و همه چیز برای آنان
7 hours ago | DeleteRecently by Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
Dear Bank of America | 3 | Nov 30, 2011 |
کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟ | - | Nov 29, 2011 |
آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟ | 1 | Nov 29, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
چگونه میتوان کشور را بهتر کرد؟
Sahameddin GhiassiFri Apr 30, 2010 05:38 AM PDT
ما اگر هر کشور پیشرفته ای را الگو قرار بدهمیم براحتی میتوانیم مشگل ها را از میان برداریم . تهران را بیش از حد شلوغ کرده ایم تمامی امکانان رفاهی و کار و تحصیل و حتی پزشکی را در تهران جمع کرده ایم. باغها و ویلاهای خوب و قابل استفاده را بخاطر گرانی زمین در هم میکوبیم و بناهای قدیمی و تاریخی را ویران میکنیم و خانه های خوب را تخریب میکنیم که چون زمین گران است و بساز بفروش ها در کمین استفاده های سرشار هستند آنان را تبدیل به برجهای سیمانی و آهنی میسازیم. و زندگی را در تهران مشگل میسازیم. دود و کثافت و آهن و بتون بجای درختان سر سبز جایگزین میشود و شهرداری برای گرفتن پول بیشتر شروع به فروختن هوا و فضای در تهران میکند و شهر را بصورت یک هیولا در میاوریم .
شهرستانی هایی که در پی کشاورزی بوده اند و یا کارهای تولیدی داشتند به عنوان مسافر کش راهی تهران میشوند با خریدن یک پراید و یا یک پژو ساخت وطن و یا مونتاژ وطن مردم سرگران منتظر تاکسی را بخانه هایشان یا سرکارهایشان مثلا میرسانند. برای یک راهی که ده دقیقه وقت لازم بوده است سه ساعت در ترافیک سنگین تهران میمانیم و یا شیمران. میدانید که چقدر وقت بنزین و اعصاب و انرژی بیهوده در پشت ترافیک های غیر عادی تلف میشود. نمیدانم آنان که ادعای وطن پرستی میکنند چرا این مشگل را حل نمی فرمایند. و امکانان را در تمامی ایران گسترش نمیدهند؟ راستی میدانید چرا؟