من اولین بار که نوشته خانم پریناز را خواندم فکر کردم که ایشان مشگل عشقی و سکسی دارند و لی با خواندن بقیه نوشته هایشان حال یا خیالی و یا واقعی این طور بنظر میرسد که ایشان دنبال عشق همراه با سکس نبوده است بلکه بیشتر پی سکس و هوس های آنی بوده است. البته هر زن و هر مردی آزاد هست که هر چه بدنش میخواهد به آن بدهد و تا مادامیکه کسی را در این راه قربانی نکند شاید از نظر برخی جامعه شناسان کارش بد نباشد. و نیز هیچگونه زیانی احساسی بکسی نزند. متاسفانه زن و یا دختری زیبا همیشه قربانی میشود ولی اگر زنی و دختری در شرایطی باشد که سکس بدون عشق را قبول کند و او هم آماده باشد که رابطه ای کوتاه مدت داشته باشد موضوع فرق میکند. من هنگامیکه در آلمان معلم بودم خیلی میشنیدم که مادران به دختران خود میگفتند اگر پسری را خیلی دوست نداری و نمیتوانی با او برای همیشه باشی با او نخواب.
و نیز شرقی ها را شیاد در عشق بازی میدانستند. و میگفتند که آنان فقط سکس میخواهند و پس از انجام سکس فرار میکنند. اکنون هم باحتمال زیاد اکثر مردان حاضر نیستند با زنی و یا دختری ازدواج کنند که براحتی با هر کسی خوابیده است . هیچ رابطه شدید عشقی نداشته و فقط برای سکس با مردان مختلف سرگرم بوده است. حتی در آمریکا هم رابطه ها با مقدماتی همراه است. و معمولا هیچ زن و یا دختری حاضر نیست بدون مقدمه وبا سرعت و بدون شناخت با مردی هم خوابه شود. زنان سهل وصول حتی برای مردان هوسران جاذبه ای ندارند.
البته آنچه من مینویسم ثمره برخورد های من است و ممکن است حالتی کلی هم نداشته باشد. بهر حال تا مادامیکه قلب و روح کسی در این ماجرا کشته نشود و کسی زیان معنوی نبیند لااقل در آمریکا مشگلی پیش نمیاورد. خود خانم نویسنده هم بار ها اشاره کرده است که مطالب وی برای فرهنگ شرق هضم شدنی نیست. همانطوریکه دزدی و فساد مالی نکوهیده است که هوسهای آنی هم پسندیده نیست بخصوص اگر یک طرف قربانی شود و یا طرف دیگر را عمیقا دوست بدارد. هنگامیکه در دانشگاه بودم یک دوست من که استاد بود با یک خانم استاد مهمان چینی دوست شد و به وی خیلی علاقه مند شده بود. با وجود اینکه خانم چینی بوی گفته بود که نمیتواند با او ازدواج کند ولی چون وی علاقه شدیدی به خانم چینی داشت او را رها نکرد و شاید همیشه امید داشت که زن چینی تغییر عقیده دهد . خانم تغییر عقیده نداد این بود که پس از یکسال که ماموریت خانم در آمریکا تمام شد و او میخواست به چین برگردد. سامان از من خواست که او را به فرودگاه ببرم زیرا او نمیتوانست خانم را به فرودگاه برساند و شاهد رفتن وی باشد. من زن چینی را به فرودگاه بردم و در تمامی دو ساعتی که با او بودم به پهنای صورتش اشک میریخت و میگفت امیر من با سامان نخوابیده ام چون نمیخواستم با او ازدواج کنم . ما فقط دوست بودیم و مثل دوستی نوجوانان که باهم معاشقه میکنند و لی با هم نمیخوابند. من نمیدانم که چرا او نمیخواست با سامان ازدواج کند. در حالیکه سامان یک معلم تمام وقت بود و درآمدی سرشار داشت. و هنوز هم برای من یک معما است که چرا این عشق شدید به ازدواج نیانجامید. لی خانم چینی میگفت که او هم سامان را خیلی دوست دارد ولی نمیتواند با او ازدواج کند. لی بهمان ماچ و بوسه ها و همان عشقبازیها بچگانه قانع بود. با اینکه آنها روزها و بعضی شب ها هم با هم بودند ولی بقول قدیمی ها همان عشق پاکشان را نگه داشتند. البته من فکر میکنم اگر سامان با او خوابیده بود احتمال ایکه لی چین را رها کند و از پدر و مادرش دست بکشد وجود داشت. و چرا سامان هم از مرحله ماچ و نوازش جلو تر نرقته بود نیز برای من معما است. وقتی پسری و یا مردی زنی را آنقدر دوست دارد خیلی مشگل است که خود دار باشد.
لی با چشمانی گریان از آمریکا رفت و لی حتی دیگر نامه ای هم برای سامان ننوشت. نمیدانم چرا میخواست اورا فراموش کند. پدر و مادر لی هر دو پزشکان مهمی در چین بودند و خودش هم با وجود سن کم حدود سی سال رییس دانشکده فنی بود و دکتری مهندسی داشت. نمیدانم عشق به وطن و به فامیل و یا داشتن دوست پسری دیگر و یا نامزدی در چین او را وادار کرده بود که معشوق واله و شیدا را رها کند وبه میهن باز گردد. بنظر من این یک عشق بسیار عمیق بود که به مناسبت هایی که برای من درکش مشگل است به ازدواج نیانجامید. میبینید که عشق بسیار پیچیده است. پرناز براحتی به آغوش مردی که یک ساعت پیش با او آشنا شده میرود و لی به عاشقی دلباخته و یکسال معاشرت دایم نمیرود . اگر داستان پرناز خیالی و یا غیر خیالی است این داستان یک واقعیت تمام عیار است. من دوسته صمیمی سامان بودم و بدین ترتیب با لی هم دوست شدم. ولی آنهمه دوستی وعشق و علاقه و آن همه در آغوش هم بودن و در آغوش هم خوابیدن و باهم بودن به یک سکس همراه با آن عشق شدید پایان نپذیرفت و معشوقه چینی سامان به چین پرواز کرد و ساما ن این عاشق دلسوخته را با خود نبرد و حتی نشانی خود را در چین به عاشق صادقش نداد. آن همه شور و عشق و آن همه دوستی و بوس و کنار و با هم بودن ها به یک ازدواج پیایان نگرفت.
Recently by Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
Dear Bank of America | 3 | Nov 30, 2011 |
کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟ | - | Nov 29, 2011 |
آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟ | 1 | Nov 29, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
About this picture
by Sahameddin Ghiassi on Fri Jun 25, 2010 04:51 PM PDTThat is an Iranian king, Shah Ismael who was fourteen years and fight to be a king. He is from Safavian family. The picture is painted by colonel Ghiassi with water color about 90 years ago.
besiar ghashang neveshtid va
by chinishenas (not verified) on Sat Mar 14, 2009 12:08 PM PDTbesiar ghashang neveshtid va lazat avar bood. amma yek chixe mohem begooyam keh shoma hamaan toori fekr mikonid keh man fekr mikardam zamaani keh sadeh boodam va har kasi ra bavar mikardam.
haghighate mozoo ra man mitavanam hads bezanam vali sabet nemitavan kard.
har doye anha doroogh goftand.
zane chini 30 saleh hatman khabideh boodeh baa aghaye ostad. va beh ehtemale ziad shohar dar chin dasheh va hatta bacheh.
by aghaye saman bazi kardeh vali aanghadar keh bekhahad bacheh va shoharash ra baraye ou raha konad ra nadashteh.
shoma besiar adame khoob va sadeh va zood bavarid.
anah har dou bazi kardand va be shoma nagoftand
beharhal neveshtane shoma besiar ziba bood