The people who control the world.

ببیند که مردان خدا چه ها میکنند؟

هنگامیکه من در دبستان شاگرد بودم بچه ها میگفتند که بهایی ها کودکان مسلمان را میدزدند و خون آنان را میکشند و میفروشند و یا در خانه هایشان قرآن آتش میزنند و دور آن میرقصند و یا بهایی ها دم دارند.  یا بهایی ها تنها به زن پدر خود ازدواج نمیکنند و اینطور برایشان استباط شده بود که با بقیه ازدواج میکنند. یک روز از دایی خودم که دبیر دبیرستان در آن زمان بود پرسیدم آیا شما بهایی هستید گفت بله گفتم من این چیز ها را از بچه شنیده ام درست است؟ من در آن زمان کلاس دوم ابتدایی بودم و تازه خواهر مهربانم داشت به من نماز اسلامی یاد میداد و پدرم هم مرتب مرا تشویق میکرد که نماز را قضا نکنم. 

دایی من خنده ای کرد و گفت این ثمره فرهنگ استعماری است که مردم را به این نوع دروغ ها عادت میدهد تا مردم با هم بد باشند و قلم در دست دشمن مرموزی است که مرتب دروغ و افسانه بافی میکند. منظور آنان ایجاد فتنه و گول زدن مردمی عادی است که شعور کمی از دین و اسلام دارند و تنها مقلدان ساده ای هستند که هرچه به آنان بگویند می پذیرند. نه سواد خواندن قرآن به عربی را دارند و نه سعی میکنند که با کمک ترجمه فارسی قران را بخوانند و یاد بگیرند بعضی از آنان حتی سواد خواندن فارسی را هم ندارند و تنها اسم مسلمانی را یدک میکشند و هیچ چیز ازاسلام نمیدانند مگر آن چیزهایی که با آنان بطور سطحی گفته شده است. اینان براحتی قبول میکنند که بهاییان دم دارند و یا بعضی از آنان سم هم دارند و یا زنانشان سبیل دارند؟ و با همین چرندییات و خرافات مردم را اسیر اوهام و تنفر میکنند و از آنان سو استفاده های کلان میکنند.

از این مطلب شاید چهل سال میگذرد که من اکنون میبینم که کشیشی که بایست تعلیم عشق و محبت بدهد و به گفته خود حضرت مسیح دشمن خود را هم دوست داشته باشد و برای کمک کردن آماده باشد و اگر از او پیراهن خواسته شد کت خودش را هم بدهد میخواهد قرآن آتش بزند. کاری که در زمان کودکی من به بهاییان نسبت میدادند. و یا کشیشانی که به کودکان تجاوز کرده اند و تعداد بسیاری از آنان خود کشی کرده اند. آیا اینان هم انسانند؟  چطور به یک کودک دو ساله یا پنج ساله تجاوزمیکنند و اسم خودرا هم شبان و کشیش میگذارند؟  آیا کشت و کشتارهایی که بنام دین شده است کافی نیست که حالا باید این مردان مثلا خدا به کودکان مومنان خود هم تجاوز جنسی کنند و آلتهای منفور خودرا به میان پاهای این کودکان که به کلیسا آمده اند فرو کنند و آنان را ناقص کنند آنهم در کشوری که اینهمه آزادی جنسی است و هر کسی براحتی میتواند دوست دختری داشته باشد و یا براحتی ازدواج نماید نه مهری در کار است و نه خواستگاری و شیر بها  و نه توقعات سرسام آور داشتن خانه شیک در آمد مکفی و زندگی مجلل.  دختران اروپایی یا آمریکایی براحتی از مردی که خوششان بیاید همبستر میشوند. 

آیا آن کشیشان آنقدر کریه منظر هستند که دختری به آنان نگاه نکند؟  چطور یک مرد مثلا سی ساله یا چهل ساله میتواند به عروسکی که به او بعنوان پدر روحانی اعتماد کرده است تجاوز سکسی کند و آلت سفت شده خودرا با چه رویی به میان پاهای کودکان فرو میکند و آنان را مریض و علیل میسازد؟ کجای این کار عشقی است که مسیح برای خاطر آن بقول خودشان به چهار میخ کشیده شد. و اینان از صدقه سر آن  حضرت به علف اولفی رسیده اند و حالا علاوه بر غارت مال مومنان ساده دلشان به جگرگوشه گان خرد سال آنان هم تجاوز میفرمایند. آیا هیچ حیوانی اینکار را میکند؟  آیا میتوانید مجسم کنید که مردی قوی هیکل دختر بچه و پسر بچه دوساله یا سه ساله ای را لخت میکند و با نهایت حیوانیت آلت خود را به میان رانهای کوچولوی او فرو میکند و آه فغان کودک بینوا به آسمان میرود و پاره پوره و زخمی و مریض روحی و جسمی میشود؟  آن هم بوسیله یک مرد خدا؟  وابسته به حضرت مسیح؟  همانطوریکه وابسته گان مثلا مسلمان سر حضرت سید شهدا را بریدند و بر گلوی کودکان خردسال نیزه فرو کردند.  آیا این مسلمانی و این مسیحی گری بچه کار میآید؟  آیا مسلمانی که با نیزه گلوی کودک خاندان پیامبر خودشان را پاره میکند واقعا اعتقادی به دین دارد؟  آیا این یک اسم بنام مسلمان بیشتر است؟  آیا این کشیش که همان کار را هم اکنون میکند میتواند بگوید که مسیحی است چ برسد که بگوید که رهبر روحانی است؟  آیا فرقی بین آن مسلمانی که نیزه به گلوی کودک خاندان پیامبر اسلام فرو میکند با کشیشی که آلات منحوس خودرا برای ارضای شهوت بخدمت میگیرد فرقی است؟ 

واقعا که انسان از انسان بودن خود شرمگین میشود که گفته اند کسی که بامادر خود زنا کند با دیگران چه ها کند.  دزدی فساد غارت  جمع ثروتهای نامشروع و تجاوز حقوقی و فیزیکی حرام است و چگونه اشخاصی با کردن عمل حرام بازهم اسم مسلمان و یا مسیحی و یا کشیش روی خود میگذارند مثال شما مثال ستاره قبل از صبح است که بظاهر روشن است ولی مایه سرگردانی مسافران عشق میشود.  ایکاش محبت و عشق جای خود را به این همه فساد ها دزدیها هیزیها و تمامیت خواهی ها و خود خواهی ها میداد. کشیشی که برای معروفیت حاضر است گرمانه خون و نفرت بپا کند. بهر حال این استعمار و استحمار است که از این نفرت ها استفاده های کلان میبرد و آنها را اشاعه میدهد. بدست کسانیکه نمی دانند چه میکنند و آدمکی بیشتر نیستند.  سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.  ایکاش بجای اسم دین  انسانیت و خوبی معیار واقع میشد.  دین تنها یک نام است   این کردار است که معرف است که اگر خوب باشد خوب و اگر بد باشد نکوهیده است.  هیچ فرقی بین یک خاین نیست  ولو از هر دینی که باشد.  خاین خاین است  ولو اینکه اسم یک دین را یدک بکشد؟  که باعث سرشکستگی افراد دیگر است نه سربلندی.  صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار. به امید پیروزی عشق و مهربانی بر شهوت خودخواهی تمامیت خواهی دزدی و فساد و هیزی و بدی.