رویای آمریکا. آیا آمریکا معدن تولید کانگستر ها دزدان و غارتگران تفرفه افکنان است؟ آیا با آمدن پیامبر عشق همه مشگلات حل می شود؟
در یک مقاله میخواندم که آمریکا در زمان جنگ ایران و عراق میخواسته که دوکشور بازنده جنگ بشوند و زیر بنای انسانی و اقتصادیشان ازبین برود. بدین ترتیب به هر دو کشورها امکاناتی میداده تا کشور و مردم دیگر را تا آنجا که به پیروزی پایان نپذیرد لت پار کنند. در این میان صدام دیوانه نقش خودرا با کمال ابلهی بازی میکند و دست آخر هم به دست همانان مثل یک دزد اعدام میشود؟
آیا سیستمی که آمریکا را اداره میکند میخواهد تمامی احساسات انسانی را از بین ببرد و مردم را کم بیش شبیه به آدمکها کند؟ و چرا سیستم میخواهد که مردم بی تفاوت و یا ظالم بشوند؟ آیا سرنخ داستان دست شرکتهای عظیم و یا باندیهای کانگسرتی مافیایی است؟ که در تلاش هستند تولیدات انبوه خود را به فروش برسانند؟ اکنون طبق مقاله هایی که توسط دست اندرکاران نوشته میشو معلوم شده است که متاسفانه سیستمی که بر آمریکا مسلط است میخواهد کشورهای دیگر را از داخل و خارج ضعیف و متلاشی کند. آنان دیکتاتورهای دیوانه ای نظیر صدام را حمایت میکنند تا مادامیکه به منافع آنان خدشه ای وارد نیاید ولی هنگامیکه دیدند دیکتاتور ابله دارد پای از گلیم بیرون دراز میکند اورا به پایین میکشند.
متاسفانه عواملی داخلی نادانسته و یا دانسته برای کسب منافع محدود شخصی خودشان تا زانو به گلوی آنان فرو رفته اند و تا مغز استخوانشان برده و بنده سیستم ضد بشری و ضد انسانی حاکم است. سیستمی که کمر بند بسته تا نسل طبقه متوسط را از بیخ و بن بکنند. همه مدارک و دلایل نیز اینرا تایید میکند. آیا توانایی دو تن مثلا دکتر که هر دو کار میکنند بایست یکی میلیارد شود و دیگری به نان شب محتاج باشد؟ در صورتیکه شخص مثلا وا خورده هیچ گونه نکته منفی هم در زندگی ندارد و مثلا مبتلا به الکل دراکها و یا حتی اهل تفریحات متنوع و گران هم نیست. فرض کنید که استاد دانشگاه است بدون هیچگونه اعتیاد و یا ولخرجی. ودیگری مثلا از راه کار میلیاردها دلار ثروت کسب کرده. آیا واقعا هوش و ضریب آن باید بین دو نفر میلیارده ها برابر فرق کند؟ آیا یک انسان از انسان دیگر با همان مدارج علمی بایست میلیاردها برابر آن یکی دیگر باشد از لحاط درآمد و زندگی؟ فکر نمی کنید که موضوع یک جایش میلنگد؟
اکنون معلوم شده است که اینهمه تفرقه افکنی ها و ایجاد جنگهایی بین مردم خاورمیانه و یا جاهایی دیگر تنها برای منافع مثلا ابر قدرتها بوده است. فکر نمی کنید که تفرقه ها و اختلافاتی که بین مثلا شیعه و سنی در این قرن انداخته اند آبشخوری در سیستمهای جهنمی دارند؟ اختلافهایی بین کرد و لر ترک فارس عرب و غیر عرب و... ریشه یابی شده اند؟ نفرت بین مثلا بهایی ها و مسلمانان چی؟ فکر نمی کنید که برنامه ریزی شده است تا کشورها و مردمشان را آشفته و درهم بسازند. آیا نفرتی و کینه ای که یک مسلمان به یک بهایی دارد واقعا با مدرک و دلیل و خواندن آثار و مطالعه عمیق است یا تلقینی و کسب شده از دیگران؟ آیا مسلمانی که میگوید بهایی فرقه ضاله است اصلا کتابی متعارف و بی طرف در باره بهاییگری خوانده است؟ آیا اصلا قرآن را خوانده است و فهمیده است؟ آیا معلومات وسیعی در باره اسلام و یا بهاییت دارد؟ آیا به طرف مقابل هم اجاره دفاع و پاسخ را میدهد؟ متاسفانه مومنان هر دو دین هم چیزی کمتر را از شهید شدن را نمی پذیرند و از انتقاد بیم دارند و من نمیدانم چرا. هر دو طرف شهیدان عالیرتبه میخواهند تا بتوانند که حقانیت خود را اثبات کنند. و آیا این دوروزه زندگی اصلا ارزش این را دارد که پریشان کنی دلی؟ آنهم در باره مقولات فلسفی یا ماورای طبیعی که از ذهن و دانش و عقل مابیرون است؟
فرامرز هم یک قربانی دین بود بخاطر اینکه فامیل بهایی داشت اخراج شده بود و چون نمی خواست برعلیه دین دیگری شعار بدهد نتوانست ثابت کند که مسلمان است. زیرا از نظر حکومت اسلامی ایران اگر کسی مثلا به عنوان بهایی معرفی شد بایست در روزنامه های ایران به آن دین بد بیرا بگوید ودر روزنامه زیاد انتشار مقاله بنویسد و عکسش را هم چاپ کند و به پیامبر آن دین لعنت بفرستد و فحاشی کند؟ برای فرامرز هم امکان اینکه به مذهب عموهایش و عمه هایش توهین کند نبود لاجرم به اخراج شدن تن در داد. متاسفانه مومنان هر دو دین از فرامرز توقع داشتند که بر علیه دین دیگر در اینجا بهاییت و اسلام شیعه باشد و تنها به یکی از آنها ارادت داشته باشد و دیگری را به نحوی کنار بگذارد. برای کسی که در فامیل دو دینه متولد شده است بسیار مشگل است که قسمتی از خانواده یا فامیل خودرا ترک کند. و کمتر از شهید شدن در راه دین هم ارزشی برای احترام قایل شدن به آن دین را در برندارد. یعنی بایست کاملا رادیکال بود و بر ضد دین دیگر بود. متاسفانه اصل که همان خوبی و پاکی و دوستی و انسانیت است در اینجا فدای اسم شده است.
فرامرز که امکان کار و فعالیت دیگر در ایران را نداشته بود ناچار راهی آمریک میشود که در سرزمین مثلا آزادیها به کار و فعالیت بپردازد. گرچه در آمریک خوشبختانه ظاهرا مشگل دین وجود ندارد ولی مشگلی دیگری سر راه است و آنهم خارجی بودن است. در آمریک بایست با پست ترین طبقات آمریکایی مراوده داشته باشی چون نمی توانی در سطح طبقات بهتر در آمد داشته باشی. (البته حساب تیز هوشان و ثروتمندان خاورمیانه ای جدا است. آنان به یمن تیز هوشی یا ثروت فراوان از این مشگلات شاید نداشته باشند و من در اینجا مثالهایم را از بین طبقه متوسط خاورمیانه ای انتخاب کرده ام و مشگلاتی که دارند.) فرامرز هم توسط مسلمانان غارت شد و هم توسط همتایان بهایی ایشان و باصطلاح چوب دو سر طلا بود. چون فرامرز نتوانسته بود در کشور بماند به خارج رفت.
خواهر وی که همسری مثلا بهایی بود و قبل از آمدن فرامرز مرتب بوی توصیه میکردند که هر طوری هست ولو قاچاق به آمریکا برود حالا که او آمده بود میگفتند که اجاره ندارد به خانه آنان برود. فرامرز که قبلا سرمایه خودرا برای خواهر دوست داشتنی و بسیار عزیزش فرستاده بود حالا با شوهر خواهر روبرو میشد که چشم دیدن او را نداشت.
فرامرز از سوی ناچاری مجبور بود که با کثیف ترین و پست ترین افراد آمریکایی در تماس باشد و آنان هم که همگی دزد و معتاد بودند. هرچه فرامری کار میکرد و جنس میخرید توسط این بظاهر دوستان دزد و قالتاق آمریکایی ربوده میشد و پلیس هم که در مورد دزدان و اشرار کاملا بی تفاوت است. فرامرز مجبور بود که مرتبا ب دادگاههای بیهوده آمریکایی مراجعه کند و کاغذبازی کند. ولی از پول خبری نبود مثل بیمه که صدها صفحه کاغذ برایتان می فرستد ولی هنگامیکه احتیاج به غرامت و دریافت بیمه دارید براحتی با یک بهانه حق دریافت بیمه را سلب میکنند. کشور آمریکا کشوری است که بایست شیش چشمی مواظب باشید زیرا دزدان و طراران و دروغگویان همه در کمین نشسته اند تا فردی را که وارد نیست و یا مجبور است که اعتماد کند غارت کنند. متاسفانه قوانین بیهوده و دست پا گیر و دادگاههای طولانی هم به دزدان و سارقان آمریکایی و یا شیادان این اجازه را میدهد که قربانیان زیادی داشته باشند. پلیس بیهوده و بی مصرف آمریکایی هم که تنها یک نظر دارد از مسولیت فرار کندو از زیر کار شانه خالی کند.
ارسال عریضه هم بیهوده است و به آنان توجهی نمی شود. بیخود نیست که میگویند آمریکای جهان خوار که کشورهای دیگر را ضعیف میکند تا بتواند از دربدری و ضعف آنان نهایت سو استفاده را برای خود بکند. ایکاش یک پیامبر صلح و دوستی می آمد و مردم را راهنمایی میکرد که این دو روزه زندگی را با حقد حسد و تمامیت خواهی دزدی و فساد سپری نکنند و باهم خوب و مهربان باشند ادیان الهی را سبب فتنه کشت و کشتار و غارتگری ظلم و فساد افسار گسیخته نکنند و همه با هم دوستان و برادر واررفتار کنند. الهی آمین.
Recently by Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
Dear Bank of America | 3 | Nov 30, 2011 |
کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟ | - | Nov 29, 2011 |
آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟ | 1 | Nov 29, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
در آمریکا به سیاهان آمریکایی اینطور القا شده است که اگر تنبل باش
Sahameddin GhiassiSat Sep 25, 2010 07:07 PM PDT
در آمریکا به سیاهان آمریکایی اینطور القا شده است که اگر تنبل باشند کار نکنند و خوب بخورند خوب تفریح کنند و خوب مشروب و مواد مصرف کنند آقا یا خانم هستند و اگر کار کنند و زحمت بکشند برده محسوب می شوند. خوب اینهم یکی دیگر از شگردهای استعمار و استحمار بین المللی است که حتی در کشورهای پیشرفته و ظاهرا مترقی با امکانات وسیع هم به دیگران اینطور القا میکنند که ابله و بسیار چاق بشوند. مشروب بخورند دزدی کنند و مواد استعمال نمایند که در آنصورت برده نخواهند بود. اگر شما سری به اداره هایی بزنید که کمک هایی به فقرا و بیچارگان میکنند می بینید که اکثر مراجعه کننده گان سیاه های آمریکایی چاق و کم سواد هستند. در صورتیکه سیاهان تنها دوازده در صد آمریکاییان هستند ولی در این ادارات برای مستمندان و از کار افتادگان اکثریت هستند. استعمار د استحمار کشورهای مارا آشفته میکند و در کشورهای خودشان هم طبقه ای بسیار فقیر ایجاد میکنند که نتوانند خوب فکر کنند و عقب افتاده نگه داشته شوند.
می بینید که حتی وقتی که فقرای ما هم به مقامی میرسند عوض خدمت به مردم و فقر زدایی تنها به فکر دزدی و کلاهبرداری و رشوه خواری هستند تا هر چه زودتر ثروتمند شوند و بتوانند خوش بگذرانند. فقرایی که به شغلهای حساس و کلیدی دسترسی پیدا کرده اند حتی از ثروتمندانی که قبلا آن مشاغل را در اختیار داشتند دزدتر فاسد تر و کلاش تر و تمامیت خواه تر و رشوه بگیر تر و بی انصاف تر میباشند. خوب پس ما دلمان را به کی خوش کنیم. اینهم از مستمندان سابق که به الف علوفی رسیده اند و کل طبقه خود رابه فراموشی سپرده اند تنها چیزی که اکنون میخواهند این است که هر چه سریع تر با خیانت به یک ملت ثروتمند شوند. متاسفانه اینان هم با رفتن به باندهای دزدی و با داشتن عوامل خود در دستگاه و بیهوده گی دادگستری و دادگاهها به غارت سرمایه های ملی ادامه میدهند و ملتی را به خاک سیاه می نشانند. آنان فراموش میکنند که فرزندان همین ملت بوده اند و ملت به آنان اعتماد کرده است که برایشان کار بکنند نه اینکه با دزدی رشوه خواری و تمامیت خواهی کشور را و مردم را پریشان و دربدر کنند. این مطالب در شصت سال پیش نوشته شده و ربطی به جریانهای روز و امروز ندارد.
Reaz Shah of Iran
by Sahameddin Ghiassi on Sat Sep 25, 2010 11:51 AM PDTPainted by colonel Ghiassi about 90 years ago with water color. An Iranian king who helped Iran and Iranians a lot, to be modern. He tried to build a modern Iran. But the foreigns did not like it.