گناه تازیان یا گناه ما؟


Share/Save/Bookmark

گناه تازیان یا گناه ما؟
by Sahameddin Ghiassi
09-Dec-2010
 

گناه تازیان یا گناه ما؟  اکنون طوری شده که هرکس سعی دارد مقصر اصلی را بشناسد و در باره او سخن بگوید. یک  چرا دولت ساسانی از عربان شکست خورد؟  جنگهای بیهوده با روم و یا ظلم و ستم و بی تفاوتی به ایرانیان معمولی از شینده های من این است که سربازان دوره ساسانی از جنگ خسته شده بودند و حتی آنان را با زور و زنجیر به میدانهای جنگ روانه میکردند در ضمن پادشاهان در عیش و نوش بسر میبردند و در کنار مه رویان و سمین بدننان زندگی میکردند و کاری بکار مردم نداشتند جز گرفتن مالیاتهای سنگین و آزار آنان ودر حقیقت آنان پدری نمیکردند بلکه تنها فکر آسایش خود و لعو و لعب و کیف خودشان بودند و مردم در فشار و ناراحتی بسر میبردند.  آنوقت هم عربان با گفته برادری و برابری پای پیش نهاده بودند و وعده ها و وعیدهای پر زرق و برقی میدادند.  البته در آن زمان تلفن و ضبط صوت نبود و یا روزنامه و شب نامه ای هم نبود که مردم را در جریان امور قرار دهد  همان شایعه ها و دهان به دهان گشتن ها مردم را مثلا مطلع میکرد.   باحتمال زبان پهلوی و زبان ساسانیان بسیار برتر و والاتر و سنگین تراز زبان عربی آن روزگار بوده است و امکان اینکه لغت ها و واژه های بسیاری از زبانهای ایرانی به زبان عربان رفته باشد بسیار است که بعد ها نیز همان کلمات پارسه بصورت معرب شده به زبان های ایرانی بازگشته اند و از این جهت بسیاری از واژه های بکار رفته در زبان پارسه  یا معرب آن فارسی میتوانند که ریشه ایرانی و یا سانسکریت داشته باشند که میتوان در باره آنان هم تحقیقاتی انجام شود. 

 آنچه که مسلم است تعداد عربان بسیار کم بوده است و شاید تنها محدود به عربستان ایران بوده است  ولی به علت شاید ندانم کاریهای پادشاهان ساسانی و اینکه پادشاهی موروثی بوده و امکان اینکه پادشاه بعدی لیاقت و درایت پادشاه قبلی را نداشته است بسیار زیاد است و این بوده که عربستان ایران تبدیل به مرکزی برای امپراتوری جدیدی میشود.  مثلا مصر و سوریه و عراق و بسیاری دیگر از کشورهایی که امروزه خودرا عربی میخوانند در واقع عرب شده یا معرب شده ای هستند.  عربان سعی داشتند که علاوه برپیروزیهای جنگی مغز و فکر و زبان و رفتار کشورهای مغلوب را تغییر دهند و حتی خط و نگارش آنان را و چون از دو حربه خدایی و زور هم استفاده میکردند این است که توانستند ملل مغلوب را زیرکانه از بیغ و بن مغلوب کنند. گرچه هدف آنان در ازبین بردن تمدنهای گذشته زیاد کارساز نبوده است ولی می بینیم که چگونه تعدادی کمی عرب از صحرای عربستان ایران توانستند که کشورهایی عربی درست کنند مثلا کشور عربی سوریه و یا کشور عربی مصر در حالیکه هیچکدام از آنان واقعا عرب نبوده اند.

   البته ما هم انسان هستیم و قاعدتا نبایست فرقی بین انسانها باشد  یک عرب خوب و پاک هم درست مثل یک ایرانی خوب بایست قابل احترام محبت و علاقه باشد. حمله عربان به ایران برعکس حمله مغول و یا اسکندر که در ایران محو شد و یا حتی مغولان و یویانیان با ایرانیان مخلوط شدند و تا اندازه ای فرهنگ ایرانی  اسلامی گرفتند فرق دارد زیرا عربان خواستار پیروزی ذهنی و فرهنگی هم بودند.  مثلا سعی داشتند که خود را برتر بدانند همانطوریکه هر ملت فاتحی خود را برتر از ملت مغلوب تصور میکند گرچه از اول بنام برادری و برابر پیش آمدند.  بشری ناتوان که از مرگ و نیستی میهراسد ناگهان به بهشتی وعده داده شد که پراز حوریان و پریان و زیبایان است که بطور مجانی میتوانند مورد بهره وری قرار بگیرند و دوشیزه گانی که همیشه دوشیزه هستند و در جویهایی که شیر و عسل جریان دارد. و بشری که به دنبال خدایان بوده است و مثلا در مصر خدایانی را می پرستیدند و یا در یونان و هند آنهمه خدایان و خدای خدایان داشته اند به کلام عربان برای پرستیدن الله شان سر تعظیم فرود میآورند.  همه بیچاره گان و همه فقرا به دنیای دیگر حواله داده میشوند در هند میگویند که اگر آدم خوبی باشی دور بعدی که تولد یافتی در خانواده ثروتمندی متولد خواهی شد و یا در دینهای دیگر میگویند که اگر این آن باشی و از ما اطاعت کنی به بهشت میروی و اگر از دستورات ما اطاعت نمایی از شر جهنم خلاص خواهی شد. 

  همه ادیان الهی با گفتار های زیبا و وعده های سنگین و قشنگ مردم را بخود مجذوب کرده اند. ولی در عمل گروهی از دینها سو استفاده یا استفاده های کلان برده اند و گروهی دیگر هم بازنده گان دینها بوده اند.  مثلا در قرون وسطی دین مسیح که مثلا بایست آورنده مهر محبت و عشق و دوستی و کمک و انسانی باشد تبدیل به یک حربه برای کشت کشتار ها وغارتها شده بود و هم اکنون هم گروهی بنام دین مسیحیت در قصرهای تلایی و در کنار مه پیکران زندگی لذیذی دارند و گروهی هم در فلاکت و بد بختی و حتی کشته شدن و از بین رفتن دست پا میزنند.  مثلا کشیش هایی هستند که مثل سلاطین زندگی میکنند و حتی خود حضرت مسیح جایی و خانه ای نداشته بود و در بیابانها بنا به نوشته و یا فیلمها زندگی میکرده است.  دینها دو صورت دارند و هر صورت آنان میتوانند مورد استفاده و یا سو استفاده قرار بگیرند  مثلا دین مسیحیت دارای گفتارها و اندرزها و نشان دادن  راه های بسیار خوب انسانی و اجتماعی است ولی باز هم براحتی میتواند مورد سو استفاده قرار بگیرد و باوریها مذهبی مردم برای سو استفاده مورد بهره وری واقع شوند. که مثالهای آن بسیار است و همه از یک ریشه سرچشمه میگیرند تعصب و خرافات و نداشتن علم و دانش. البته کنون ملتهای مسیحی بخصوص اروپایی بعلت داشتن سواد و دانش بیشتر کمتر مورد سو استفاده قرار میگیرند تا سایر معتقدین مذهب های دیگر.   هنگامیکه پول داری و قدرت اقتصادی هستی کلسیا و رهبران آن با روی بسیار بازی با تو روبرو میشوند ولی هنگامیکه نداری ترا به صبر ایوب نصیحت میکنند.  به عبارت دیگر دست بگیر آنان بسیار دراز و دست بده آن ها بسیار کوتاه است.  در حالیکه خودشان برای یک جشن عروسی براحتی شش میلیون دلار هزینه میکنند دیگران را به قناعت و رستگاری هدایت میفرمایند که در آخرت بهره خواهند داشت و به دنیای دیگری حوالت میدهند.  در حالیکه شیوخ عرب در ویلاهای و کاخهای افسانه ای زندگی میکنند و ثروتهای مردم خود را غارت و درقمارخانه شاهزادگان عرب بباد میدهند و در کنار مه رویان زندگی میکنند و دزدی و فساد مایه آنهمه ثروت بی حد آنان است  اگر کسی برای دزدیدن قطعه نانی گرفتار شود بنام دین دست او قطع میکنند.  به عبارت دیگر دزدان عظیم شان آزادند و مورد حمایت قانون دین ولی دزدان خرده پا و بیچارگان دردمند و درمانده بایست بسختی مجازات شوند.  متاسفانه باز باورهای مذهبی مردم در این مورد بسیار مورد سو استفاده قرار گرفته است.   شاید بسیار کسانی که ادعای دینداری میکنند و از راه دین به ثروتهای انبوه و عیش و عشرتهای بسیار رسیده اند به اصل دین هم اعتقادی نداشته باشند و تنها برای رد گم کردن و یا خر کردن مردم به این جانماز آبکشی بسنده میکنند.  البته خودتان هم میدانید که چهره های بزرگ علمی و فلسفی و انسانی و متفکران انسان دوست هم مثل مولوی مورد تکفیر و خشم دینداران شاید خدعه گر بوده اند.  زیرا دین بطور کلی با فکر  اندیشه و علم در تضاد است. زیرا اطاعت محض میخواهد و به پرسش ها نمی تواند پاسخ بدهد و خشمگین میگردد.  نمونه هایش همان یزید و معاویه و ابوسفیان هستند که شاید هیچ اعتقادی به اسلام و حتی حضرت محمد و الله نداشنه اند منتهی از حربه دین برای پیشبرد منافع خودشان و جمع ثروت و قدرت سو استفاده فرموده بودند همانطوریکه میدانید آنان با تظاهر به اینکه مسلمان هستند و دین اسلام را قبول دارند و  حتی سر نوه های همان پیامبر را هم به نحو وحشیانه ای بریدند و حتی آب را برویشان بستند و غارت و کشتار شان کردند  در حالیکه آنان نواده پیامبرشان بودند؟ 

 بهر حال دوستی و انسانیت و خوب بودن و زندگی را برای هم آسان کردن و به عقیده های احترام گذاشتن شاید بتواند تا حدی از مشگلات بکاهد. اکنون هم استعمار بین المللی و استحمار مربوط به آن از همان حربه ای استفاده میکنند که یزید کرد. یعنی با وعده وعید و اشاعه خرافات و تعصب های ابلهانه سعی دارند که پایه های سلطنت وغارت و عیش و نوش خود را محکم کنند و مردم را بجان هم بیاندازند و سو استفاده کنند.  دینهایی که غارت دزدی و فساد و کشت و کشتار را ترویج میکنند و با سیاست های غیر انسانی آلوده شده اند و انسانها را علیه هم تحریک میکنند از عوامل آنان است.   برای مقابله با این اختاپوس بایست انسانهای امروزی به دانش و بینش و دوستی و محبت مجهز شوند تا آلت دست ستمکاران و دزدان بین المللی و عواملشان واقع نشوند.   این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است    چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه و بت خانه یکی است می بخور منبر بسوزان  مردم آزاری مکن    ای بیخبران کجایید کجایید محبوب در اینجاست  بیایید بیایید     ای اهل عالم همه شما بار یک دارید و برگهای یک شاخسار   به چشم بیگانگی بهم ننگرید  که سراپرده یگانگی برپاشده است    بنی آدم اعضای یک پیکرند   که در آفرینش زیک گوهرند     تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت  نهند آدمی  


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi
 
Sahameddin Ghiassi

How do you think about this letter?

by Sahameddin Ghiassi on

Chistopher sent you a message. Chistopher SmithDecember 16, 2010 at 6:13am Re: Humble Assistance Needed Dear Dear Sahameddin Ghiassi.

Thank you very much for your message. As i told you earlier. i am comfortable to handle this transaction with you because you based in Florida. this transaction dose not have any risk attached to it because i will provide every Legal document to back you up after we change the account ownership in your name. we are going to go through legal procedure to protect both of us.

In this transaction we will go step by step, first with the legal documentation to back up the claim and secondly, the monetary documents for the transfer. I am very optimistic we can pull this through with your support. Luckily enough, I have the Deposit Certificate which Dr Ali Hassan Khalil kept under my custody for safe keeping before his probe. For now, all I need from you is your personal data to enable me depose other legal formalities in your name that may be required.

1.) Full Name:
2.) Contact Address:
3.) Nationality:
4.) Occupation:
5.) Age:
6.) Sex:
7.) Telephone Number:


Sahameddin Ghiassi

What do you think of this letter?

by Sahameddin Ghiassi on

Chistopher sent you a message. Chistopher SmithDecember 16, 2010 at 6:14am Re: Humble Assistance Needed For the legal ramifications, be rest assured on that, I do know the entire loop holes involved and will handle them with great professionalism with assistance of a Legal practitioner from British Crown Court Commission.

I will provide all the necessary documents that will back you up to receive the money in Florida, all I need from you is your most cooperation and confidentiality in this transaction and be honest in our agreement which is 80/20, 80% for Dr Ali Hassan Khalil and 20% for you so that we can execute this transaction within the shortest period of time stipulated for it.

Feel free to ask any question for better understanding of the transaction. I will give you a call soon as i received your reply for more clarification.

I wait to hear from you soon.

Best regards
Christopher Smith.
Telephone: +447031862614.


Sahameddin Ghiassi

جلال الدین رومی هم در زمان خودش تکفیر شده بود و فردوسی هم

Sahameddin Ghiassi


مولانا جلال الدین رومی هم در زمان خودش تکفیر شده بود و فردوسی هم همچنین متاسفانه از دین برداشتهای گوناگون میشود و کسانی که نا اهل هستند از آن سو استفاده های غیر انسانی میکنند.  تا مادامیکه دین باعث خوبی برادری  برابری و کمک و عشق محبت باشد  خوبست و قابل احترام ولی هنگامیکه دین شمشیر برکشید تا دیگران را که برداشتهایی دیگر دارند سر به نیست کنند  آنوقت دین داشتن قابل فکر کردن است. متاسفانه دین هم مثل بسیاری از مکتب ها و روشها برداشت هایی دیگر را ارایه میدهد و کسانی هستند که  حتی با وجود اعتقاد نداشتن به دین از آن بعنوان حربه ای برای پیشبرد مقاصد شوم خود سو استفاده میکنند. مثال آن کسانی که مثلا ژندارک را به عنوان جادوگر سوزانیدند و یا در قرون وسطی که از دین مسیحیت که بایست سرچشمه خوبی و عشق باشد برای کشت کشتار های وحشیانه سو استفاده کردند  همین طور هم مثلا بین مسلمانی یزد  معاویه  و ابوسفیانها و  مولانا رومی  فرق بسیار هست  هر دو شاید خود را مسلمان مینامیدند ولی  میان ماه من تا ماه تابان  تقاوت از زمین تا آسمان است.  این است که صرف تظاهر و اینکه گفته شود من دیندار هستم و تو نیستی و یا جا نماز آبکشی نمی تواند منبع دینداری باشد  به عبارت دیگر عمل و کار مهم است نه گفتار.  

 روشن است که شیادانی که از دین سو استفاده مادی و با قدرتی میکنند از آن بعنوان یک حربه بسیار برنده سو استفاده های فراوان کرده و میکنند و مردم را به نام دین بجان هم می اندازند.  اینکه عطار بگوید که ماست من شیرین است  معتبر نیست  بلکه خود ماست بایست شیرین باشد و اینکه کسی خود را دیندار بنامد و دیگرانرا بی دین نیز از درجه اعتبار ساقط است مسلم است که انسانانی برای چیره شدن بر مشگلات روز از دین سو استفاده خواهند کرد و کرده اند و میکنند. مهر بی دینی یا با دینی بهرکس زدن توسط دیگران که برای مقاصدی خاص دندان تیز کرده اند عملی مذموم است.   اختلافات بین ادیان الهی هم ساخته دست بشر است و اگر قرار باشد در دنیای دیگر مثلا حضرت عیسی و حضرت محمد در بهشت باشند مسلم است که بین آنان اختلافی وجود نخواهد داشت و با هم با مهربان و عشق زندگی خواهند کرد.   متاسفانه خرافات و تعصب های غیر منطقی دین ها را آلوده کرده اند و مثلا مومنان هر دین دیگران را کافر و خارج از راه مثلا حق میدانند.  در صورتیکه اساس همه ادیان یکی است  ولی متاسفانه مردم تنها نام یک دین را بدک میکشند بدون اینکه اطلاعات جامعی از دین خود داشته باشند که مثلا مقلدان تابع اطاعت یک نفر هستند و چون بشر جایز خطا است اگر او اشتباه کند گروهی هم اشتباه خواهند کرد.  و این هم چیزی شبیه همان روش دیکتاتوری است که اگر دیکتاتور دیوانه شود  دیوانگی هایش بسیار پر هزینه خواهد بود. 

  مسلمانی که از دین تنها یک اسم را یدک می کشد نه قرآن خوانده و نه تحقیقاتی کرده است با یک تعصب شدید دیگران را کافر و بی دین میخواند در صورتیکه خودش هیچ اطلاعی از دین ندارد.  و متاسفانه گرفتاری از همین جا شروع میشود که میشود اینان را مثل آدمکهایی مورد سو استفاده توسط  کسانی نظیر یزند قرار بگیرند. کسانی که در راس هرم دینی نشسته اند شاید بخواهند برای خود خواهی ها و تمامیت خواهی های خود دیگران را برده وار مورد سو استفاده قرار دهند که نمونه اش همان کشیش هایی هستند که علاوه برا استفاده کلان مادی از مومن ها به کودکان آنان نیز دست درازی فرمودند؟   و یا همان روحانی نمایانی که همه کار زشت را در خلوت انجام میدهند و به دیگرانی که هشیار و با علم هستند گیر میدهند و آنان را تکفیر میکنند تا توسط عوامل نادان خود مورد آزاد و اذیت قرار بگیرند.   اگر حضرت بها الله را به عنوان یک متفکر حتی مورد نگرش قرار دهیم فرمود اند که اگر دین سبب اختلاف و ناراحتی میشود بی دینی بهتر است  منتهی امروز کدام بهایی معتصبی را  سراغ دارید که این اصل را کاملا قبول داشته باشد که دین برای بهتر زیستن و بهتر بودن آمده است نه برای اختلاف کشت و کشتار و ناراحتی.  متاسفانه بهاییان متعصب و مسلمانان متعصب و مسیجیان متعصب راه دوستی و عشق را گم کرده و راه اسمی را برگزیده اند.  مثلا یک بهایی دزد و شیاد باید بیشتر مورد احترام قرار بگیرد یا یک مثلا بی دین خوب والا و عاشق و درستکار  اگر واقعا دین نتواند انسانهایی والا تربیت کند  به کلام همان حضرت بها الله بی دینی بهتر است؟  

 همین طور یک مسلمان متعصب که دستش به خون عروسان شیراز آلوده است چه فایده ای برای خدا و اجتماع خواهد داشت.    بنام دین انسانهایی را بی خانمان کردن و آواره نمودن و بعد هم تکفیر کردن و منزوی کرده کاری بیهوده است و هیچ کار انسانی نیست.  بگذازید انسانها  آزاد و سالم تصمیم بگیرند و زور چپان کردن دین کاری غیر عادی و بیهوده میباشد.   همه میدانید که ثابت کردن خدا به طریق علمی امکان پذیر نمی باشد همانطوریکه بی دینان از ثابت نکردن آن عاجز شده اند.  این موضوع بما براحتی میگوید که عقل و دانش ما برای درک همه مجهولات ما عاجز است همانطوریکه یک گاو با همه بزرگی نمیتواند در  باره انسان و امکانات او مثلا  سلفون فکر کند ما هم اکنون نمی توانیم در باره عظمت دنیا و کهکشانها و بزرگی و کوچکی بیش از حد گیتی فکر کنیم .  البته ممکن است روزی به آن درجه از دانش برسیم که  رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند ولی امروز ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.   مثلا اگر صد سال پیش کسی در باره اینترنت و یا همان جام جم نما صحبت میکرد با مسخره مردم روبرو میشد  امروز هم همین طور شاید صد سال و یا دویست سال دیگر بشر بتواند بسیاری از مجهولات کنونی را حل کند مثلا بر تمام بیماری ها غلبه کند و یا فساد و دشمنی را ریشه کن سازد و یا حتی بر مرگ هم پیروز شود.   این است بیایید که همدیگر را دوست بداریم و برای سعادت نوع بشر بکوشیم صرف نظر از دین های آنان   نژاد های ساختگی و ملیت های من در آورده ای.  همه میدانیم که اینها ساخته دست انسانهایی هست که میخواهند دیگران را برده کنند و ابزار و اسلحه و مواد مخدر خود را بفروش برسانند. مگر حضرت مسیح  بیش از شش هزار کلیسا به مردم معرفی کرد؟  یا حضرت محمد اینهمه مذهب آورده بود؟  همانطوریکه کردها برادران ما در بیش از پنج کشور زندگی میکنند در حالیکه تابع حکومتهایی متفاوت هستند ولی در حقیقت همه کرد هستند و باهم فرقی ندارند  این مثال در باره سایر اقوام خاور میانه ای هم صدق میکنند که کشور مارا پاره پاره کرده اند و بین ما اختلاف انداخته اند. 

اگر اختلاف خوب است چرا بین ولایات آمریکا این اختلافها وجود ندارد؟   دین ما بایست دین عشق و دین انسانیت باشد که همه ادیان را و همه مکتب های خوب انسانی را در برخواهد گرفت و پیامبر ما همان پیامبر دوستی وعشق است که در مولانا جلال الدین رومی  عطار   ابن سینا  فردوسی  حافظ و سعدی  و بی دل  حلول کرده بود.  و یا در تولستوی  و ویکتور هوگو  و سایر انسان دوستان و فلاسفه عشق نفوذ کرده بود.  یا حضرت موسی که قانون آورد و حضرت زرتشت که گفتار نیک  پندار نیک رفتار نیک را سرلوحه زندگی بشریت کرد و یا حضرت عیسی که عشق و برادری و دوستی را ارمغان آورد و یا حضرت محمد برادری و برابری را هدیه کرد و تاکید بر آموزش زن و مرد مسلمان  حتی اگر دانش در کشور چین باشد و آموزش و طلب علم برهر زن و مرد مسلمان واجب است.  یکی از دین برداشت علمی و دوستی و محبت میکند و دیگری کشت کشتار قتل و غارت  که مثالهایش را در پیش نوشتم.  مثلا مولوی عقیده داشت که خرجهای سفر به مکه بایست خرج دردمندان شود  که  ای بیخبران کجایید کجایید    معشوق در اینجاست بیایید بیایید   معشوق در خانه دیوار به دیوار   تو حیران در بادیه سرگردان چرایی؟  که عاشق سرگردان به از عاقل نشسته.   شاید آنچه ادیان میخواستند همانا دوستی محبت  زندگی را برای هم آسان کردن تعاون  تکامل و پیشرفت بوده است که متاسفانه به دست دین فروشان جبار زمان اصل فدای فرع شده و یک مشت خرافات و جهل و تعصب های بی پایه را پایه های دینهای دستکار شده خود کرده اند.  

 


Sahameddin Ghiassi

دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت

Sahameddin Ghiassi


دیرینگی زبان فارسی و تأثیر آن بر ادبیات عربی دوره جاهلیت  

نوشته: توردی بردی یوا
برگردان: رضا مرادی غیاث آبادی

دستنویس مقالهٔ مهم و روشنگرانهٔ زیر را استاد تُردی‌بانو بردی‌یوا در سال ۱۳۷۴ به من سپرد تا پس از برگردان به فارسی در ایران منتشر نمایم. من نیز آنرا در نخستین شماره «مجموعه‌ مقاله‌های پژوهش‌های ایرانی» (سال ۱۳۸۰، ص ۵۳ تا ۵۹) منتشر کردم. از آنجا که این گفتار تاکنون در اینترنت منتشر نشده بود، آنرا با ویرایش دوباره و اندکی تلخیص در دسترس علاقه‌مندان می‌گذارم. این ویرایش فقط شامل نثر مقاله می‌شود و محتوای آن تغییری نکرده است.

این مقاله زمان پیدایش زبان فارسی را تا چند سده به عقب می‌برد و ناقض فرضیه پیدایش زبان فارسی در سده‌های نخستین پس از اسلام است. توجه به این مقاله و مقاله‌های گوناگون دیگر در این زمینه، نشان می‌دهد که اطلاق هویت عربی به هر واژه‌ و ترکیبی که ساختاری عربی‌مآب دارد، همواره درست نیست و بسیاری از واژه‌هایی که عربی دانسته می‌شوند، دارای ریشه‌ای در زبان‌های ایرانی و دیگر زبان‌های متداول در بین‌النهرین باستان دارد. این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبه‌جزیرهٔ عصر جاهلی است و نشان می‌دهد که آمیختن این زبان‌ها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدت‌ها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.

یادآوری این نکته نیز ضروری است که اصطلاح «جاهلی» در سراسر این گفتار برای تحقیر و تخفیف بکار برده نشده و صرفاً یک اصطلاح متداول و شناخته‌شده برای دوران پیش از اسلام در شبه‌جزیره است. (م)

* * *

در دوران پیش از اسلام، شعر عرب به درجهٔ ممتازی از فصاحت، سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریده‌اند که پژوهش در آن، گره‌های پر پیچ و تاب فرهنگ عرب و تشکیل زبان عربی را باز می‌نماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.

این عنصرها در اصل متعلق به فارسی‌زبانان بوده و با سبب‌های گوناگون وارد زبان و فرهنگ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژه‌های فراوان فارسی دیده می‌شوند که سخنوران عرب‌زبانِ شبه‌جزیره آنها را با معنای اصلی فارسی بکار می‌برده‌اند.

«اعشیٰ» یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجره‌اش میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه و تخلصش «ابوبصیر» است. او در سال ۵۲۹ میلادی (۹۴ سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال ۶۳۰ میلادی (۸ هجری) فوت کرده است.

از شجره‌نامه‌اش بر می‌آید که او عرب‌تبار است و با مردمان فارسی‌زبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژه‌های فراوان فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.

ورود واژه‌های فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامه‌سرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.

آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره» (در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی بخوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویدا است که واژگان فراوان فارسی در آن استعمال شده است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریه‌های شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار داده‌ایم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نموده‌ایم. از جمله از دیوان اعشی که به دایرة‌المعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کرده‌ایم.

در آغاز می‌بایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شده‌اند. یکی از منابع معتبر در این زمینه «تاریخ طبری» است که در آن آمده است:

«چون یزدجرد بملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت: “این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید.” نعمان بهرام را بر گرفت و به جای خویش برد».

از این گزارش برمی‌آید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و بعد از وفات پدرش جانشین او شده است.

ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که بعد از وفات نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب می‌شود. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل اینکه هر دو زبان عربی و فارسی را خوب می‌دانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده می‌شود.

از این مأخذ دانسته می‌شود که زبان فارسی در فاصله سال‌های ۳۹۹ تا ۴۳۰ میلادی (۲۲۴ تا ۱۹۳ پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.

بسیاری از پژوهشگران عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوش ذوق معرفی نموده‌ و عامل شکل‌گیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی می‌دانند.

گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثر از آن دانسته‌اند. در اشعار شاعران جاهلیِ عرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آنها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق می‌کنند. مثلاً در شعر اعشی آمده است:

«و کأس کعین الدیک باکرت حدها»: جامم چون چشم خروس و می‌شتابم به سوی او.

عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزه قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آنرا در شهر فیوم مصر یافته‌اند. گردن این ابریق پر نقش‌ونگار به شکل استوانه و دسته‌اش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غران نهاده شده و لوله ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمه کشیده پری رویان است.

توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کرده‌اند. در «معلقه» عمرو ابن کلثوم آمده است:

«و سید معشر قد توجوه/ بتاج الملک یحمی المحجرینا»: تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد/ او حمایت می‌کند هم بوم ما هم خون ما.

در این بیت واژه‌ و ترکیب «توجوه» و تاج الملک بکار رفته‌اند. کلمه تاج از زبان پهلوی است. در کتیبه‌های عربی و نظم جاهلی وآثار موزه‌های جهان، کلمه «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است. در موزه قاهره یک تختهٔ نگارینِ چوبی نگهداری می‌شود که بر روی آن تاج بالدار ساسانی دیده می‌شود. در هنر ساسانی عنصرهای دوگانه‌ای همچون دو خروس، دو مار، دو بال، دو شیر و غیره عنصری اصلی به حساب می‌آید. در آن اثر چوبین، این عنصرهای جفت در تاج و در تصویرهای پیرامون آن لحاظ شده‌اند.

از کلمه تاج در زبان عربی، فعل‌هایی با معانی گوناگون، عبارت‌های مجازی و صرف‌های فاعلی و مفعولی همچون «تاج السین»، «تاج الاذن»، «تاج العرب صله»، «تاج العقد» و غیره ساخته شده است.

شواهد فراوانی از گسترش زبان فارسی در میان مردم عربِ پیش از اسلام حکایت می‌کند و منابع گوناگون این نظر را تأیید می‌کنند. اما دانسته نیست که چرا در دانش ایران شناسی به این منابع و شواهد استناد نمی‌کنند و سرآغاز زبان فارسی را در سدهٔ هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) قرار می‌دهند؟ مثلاً ریچارد فرای نوشته است: «زبان معاصر ادبی فارسی، که الفبایش عربی است، در سده نهم میلادی (سوم هجری) در شرق ایران شکل گرفته و در شهر بخارا (پایتخت سامانیان) به تکامل رسید».

و نعمت میرزا زاده نیز در همین زمینه می‌گوید: «این زبان فقط در خراسان و ماوراء النهر رایج بوده و نه در جای دیگر. چرا که زبان دری را (بجز در خراسان) فقط در دربار پادشاهان بلد بوده‌اند».

چنانچه زبان فارسی در سده نهم میلادی سوم هجری) شکل گرفته باشد، چگونه تا این اندازه در نظم جاهلیِ عرب تأثیر نهاده است؟ اگر زبان فارسی، زبان درباری بوده باشد؛ چگونه از حیره تا یمن منتشر شده و بسیاری از اعراب پیش از اسلام با آن آشنا بوده‌اند؟

اگر اشعار شاعران پیش از اسلام را ورق بزنیم، نمونهٔ واژه‌ها و ترکیب‌های فارسیِ بسیاری در آن دیده می‌شود. مثلاً در یک بیت اعشی عیناً آمده است:

«آس و خیری مرو و سوسن/ کرده مخمور هر هنرمند»: واژهٔ «آس» نام یک نوع ریحان خوشبوست که از زبان سانسکریت آمده است. کلمه «مرو» نیز در غیاث اللغات به معنای نام یک گیاه خوشبو ثبت شده است.

اعشی در بیت دیگری گفته است:

«و شاهسفرم و الیاسمین و نرجس/ یصبحنا فی کل دجن تغیما»: نازبو همراه نرگس و یاسمن/ بوی شادابی پاشند به من».

شاهسپرغم در غیاث‌اللغات مترادف نازبو یا ریحان خوشبو آمده است. در بیت دیگر اعشی:

«لنا جلسان عندها و بنفسج/ و سیسنبر و المرزنجوش منمنما»: در گلستانم بنفشه با سیه سنبل نشسته/ خویش را نزد مرزنجوش زینت می‌دهند».

واژهٔ سیسنبر در غیاث اللغات معرب «سیه سنبل» نامیده شده است. همین منبع، معنای واژهٔ مرزنجوش که در بیت بالا آمده است را چنین شرح می‌دهد: «مرزنجوش معرب مرزنگوش، و آن نوعی از ریحان خوشبو است که زلف و خط معشوق را بدان تشبیه کنند». در بیت بالا، واژه‌های گلستان، سیه سنبل و مرزنگوش با تلفظ و معناهای آنها در زبان فارسی بکار رفته‌اند و نشان می‌دهد که این واژه‌ها در طول پانزده سده تغییر معنایی نداده‌اند.

در اشعار شاعران جاهلی عرب نام سازهای موسیقی ایرانی نیز بسیار استفاده شده ‌است. اعشی می‌نویسد:

«و مستق صینی و نای و بربط/ یجا و بها صنج اذا ماترنما»: مشته چین و بربط و نای/ هم آهنگ چنگ در ترنم‌ها.

کلمه مشته، به معنای «کوبک» و همان زنگ است. چنانچه در شاهنامه آمده است: چه آواز نای و چه آواز چنگ/ خروشیدن بوق و آواز زنگ.

در این بیت، واژه زنگ چونان مترادف کوبک یا مشته آمده است. معانی مشته، نای، بربط، چنگ (صنج) در اشعار اعشی با معانی امروزه این واژه‌ها برابر است و تغییری نکرده است.

در بین اصطلاح‌های معروف موسیقی ایرانی، زیر و بم نیز وجود دارد. صدای نازک را زیر، صدای پر را بم، و پرده‌‌ای از موسیقی را مهین می‌نامیدند. این نام‌ها در بیت اعشی چنین آمده است:

«وثنی الکف علی ذی عتب/ یصل الصوت بذی زیر أبح»: تارها از پنجه‌های نازکش/ بربیارند صوت زیر دلربا. در شاهنامه نیز آمده است: برآمد خروش از دل زیر و بم/ فراوان شده شادی، اندوه کم.

در همین باره جلال الدین بلخی فرموده است: بی زیر و بی بم تو مایم در غم تو/ بنواز جان ما را از راه آشنایی.

واژه «زیر» در اشعار دیگر شاعران جاهلی نیز دیده شده است. واژه‌های فارسی در شعر عربی، به تمام قانونمندی‌های صرفی و نحوی عربی مطابقت داده شده‌اند، اما تغییر معنایی در آنها به چشم نمی‌خورد

تغییرات آوایی واژه‌های فارسی در زبان عربی فراوان است. مثلاً واژه «مرزنگوش» در قاموس‌های عربی به گونهٔ «مردقوش» آمده و یا کلمه «گلستان» که «جلسان» نوشته شده است.

بسیاری کلمه‌های فارسی در زبان عربی معنی خود را حفظ کرده و اشتقاق‌های فراوان ساختند. اما برخی کلمه‌های فارسی در نظم جاهلی هستند که امروزه در زبان فارسی متداول نیست. مثلاً کلمه سمسار، در این بیت اعشی:

«وأصبحت لا استطیع الکلام/ سوی أن اراجع سمسارها»:  من مدار گفتنی گم کرده‌ام/ روی می‌آورم به سمسار شما».

کلمه «سمسار» در غیاث‌اللغات به معنی «میانه‌رو» آمده است و اعشی نیز به همین معنی بکار برده است. کلمه «دهقان» نیز در اشعار شاعران جاهلی به معنی حاکم، امیر و ارباب استفاده شده است:

«عد هذا فی قریض غیره وأذکرن فی الشعر دهقان الیمن»: بشمرد او این همه در نظم غیر/ لیک ارباب یمن را یاد کرد در شعر خود. در شاهنامه نیز واژه دهقان به همین معنای ارباب و حاکم آمده است: به معبد چنین گفت دهقان سغد/ که برناید از خانه باز چغد.

در اشعار شاعران جاهلی، واژه‌های فارسیِ: انجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، یاقوت، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیه‌سنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده است.

این نکته مهم را باید یادآور شد که ساخت و تلفظ این کلمه‌ها برابر با زبان پهلوی نیست و با معنی و تلفظ فارسی دری استعمال شده‌اند.

پرسشی که پیش می‌آید، این است که اگر زبان فارسی در سده هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) به وجود آمده و پیش از آن زمان، حداکثر کاربرد درباری داشته است؛ پس چگونه است که شاعران پیش از اسلامِ عرب زبان تا این اندازه از آن متأثر گشته‌اند؟

مگر زبانی که در دایره محدود دربار روایی داشته و کاربرد گسترده‌ای نداشته و به درجه زبان ادبی نرسیده بوده، می‌توانست در زبانی دیگر تا اندازه‌ای تأثیر بگذارد که شاعران زبردستش از واژه‌های آن زبان برای مردمی استفاده برد که هیچ از آن نمی‌فهمیده‌اند؟

اعشی، ابوربیعه و دیگران، به عنوان شاعران شعر جاهلی معروف شده‌اند. شهرت شاعر به واسطهٔ شعرهای قابل فهم، دلپسند، جذاب و دلنواز صورت می‌گیرد. شاعری که کلمه‌‌ها و ترکیب‌های ناشناس و بیگانه را بکار برد و خواننده‌اش آن اشعار را نفهمد، شهرت پیدا نمی‌کند. به این ترتیب می‌توان گفت که زبان فارسی سابقه‌ای فراوان‌تر دارد، در زبان عربی تأثیر نهاده و واژگان آن برای مردم عرب‌زبان مفهوم بوده‌ است.

گفتارهای دیگر:

  1. انتشار کتاب ارزندهٔ واژه‌های فارسیِ عربی شده
  2. ویندوز فارسی: خبری خوب برای فارسی‌نویسان
  3. آغاز مبارزه جدی گوگل با سایت‌های اسپم فارسی و نقض‌کنندگان حق مؤلف
  4. حرف الفبای تازه در خط میخی فارسی باستان
  5. فرزندان ایران‌زمین و چشم‌انداز آینده: نامه سرگشاده به میرحسین موسوی، نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری

Sahameddin Ghiassi

آیا فراموش کرده اید که بیش از یک میلیارد انسان ظاهرا یا واقعا

Sahameddin Ghiassi


بیش از یک میلیارد نفر ظاهرا یا واقعا مسلمان هستند  یا آیت الله هستند که در باره دین دانش دارند و یا مقلدند  و حاضرند که حتی در راه پرستش حضرت محمد کشته شوند  و تامادامیکه همه مردم خودشان چیزی نظیر مثلا آیت الله ها نشوند  در همان تقلید باقی خواهند ماند.  در ضمن شاید تنها دلخوشی آنان  همان ایمان و دین شان و آرزوی رفتن به بهشت شان باشد؟


ahang1001

نیاز به سند نیست..نوشته ها خود سند است

ahang1001


کافیست که نوشته هایشان را بخوانید...البته باید به زبان تازیان مسلط باشید و اما اینکه مینویسید که دینها بصورت حربه در دست شیادان قرار گرفته درست است اما درست تر اینکه این پیامبرنمایان  بسیار شیاد تر بودند در گویش های باستان از سه هزار سال پیش تا کنون از میترای ایرانیان گرفته تا کریشنای هندیان بوده اند کسانی که در ۲۵ دسامبر بدنیا آمدند..۱۲ یار داشتند و کشته شدند و پس از سه روز دوباره زنده شدند آخرینش عیسی مسیح چطور ممکن است که شخصی در ۲۰۰۰ سال پیش بر روی آب راه برود..مرده را زنده کند ولی هیچ تاریخ نویسی یادی از وی نکند از پیامبران توحیدی تنها محمد از نقطه نظر تاریخ نویسان وجود داشته است و اما بنظر من چنین شخصی را یعنی همین محمد که ۱۹ زن میگیرد جوانترینش عایشه ۶ ساله است  نمیتوان فرستاده خدا دانست...او نیز شیادی بیش نبود و گرفتاریش در تنبانش بود مسلمانان دو یا سه آتشه بهتر است نگاهی به قران خود بیاندازند... حد اقل در ۲۲ جای قران مسلمین را دعوت به کشتار و سر بریدن کافران مینمایند ابوالفضل بهمراهتان

Sahameddin Ghiassi

بایست تعصب و خرافات را بکلی کنار ګذاشت

Sahameddin Ghiassi


خرافات و تعصب های غیر علمی بایست ریشه کن شوند.   فردوسی پرموده  که سخن بایست آرام  نرم و پرمایه باشد.  کلام زیبا و پرمعنا است ولی راجع به پرسش شما بایست دوستان بهایی با معلومات  جواب بدهند  حتم شما سندی در باره آنچه که نوشته اید دارید؟  سراپرده یګانګی بلند شد به چشم بیګانګی بهم ننګرید  که همه را دعوت به دوستی و صلح میکنند.  سعدی هم پرموده که حرف خوب و کلام زیبا بایست بکار ګرفته شود ولو اینکه بر دیواری نګاشته شده باشد. متاسفانه دینها بصورت حربه در دست شیادان و فاسدان بعضی وقت ها قرار میګیرد و از آن کمال سو استفاده را میکنند.  شاید اګر همه زیر سقف دوستی و محبت و عشق بروند و به دین انسانیت و عشق واقعی تسلیم شوند  مشګلات حل ګردد. 


ahang1001

ای اهل علم همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار

ahang1001


تا یادم نرفته

این جمله از یکی از سردمداران بهاییست

نمیدانم بهالله یا عبدالبها

صرف نظر از اینکه آیین بهایی دم از برابری زن و مرد میزند...بصورت نمیدار

نیک میدانیم که بر مبنای اسلام و بر مبنای ظهور است

تا اینجا ایراد بسیار است 

 

اما این آیین  که  آغازش در ایران است

 

نوشته های مقدسش را به عربی نگارش داده است

و وقتی  پرسیدند چرا به عربی

آن حضرت فرمودند چون زبان عربی زبان کاملیست

یعنی زبان فارسی زبانیست ناقص

چی بگم

جز سخن فردوسی

 

تفو بر تو ای چرخ گردون توفو

 

 

 

 


ahang1001

گناه از تازیان نیست...از ماست

ahang1001


این ایرانیان بودند که تازیان را پذیرفتند دینشان و همچنین زبانشان این  گروهی از ایرانیان هستند که خود را میر یا سید معرفی میکنند...یعنی عرب این ایرانیان هستند که با آفریدگار روزانه ۵ بار به عربی سخن میگویند این ایرانیان هستند که بهر مناسبتی صلوات بر محمد و آل محمد میفرستند بگذریم اول اینکه این این تنها فارسی زبانان هستند که هنوز بفارسی سخن میگویند...مصری ها با آن تمدن دیرینه نه تنها زبانشان را از دست دادند..بلکه از بیخ عرب شدند جالب اینکه هموطنان گرامی اکنون وقتی طعم حکومت فاسد و ظالم اسلامی را چشیده اند بیادشان افتاده که ایرانی هستند.