انقلاب , سکس , تحصیل ,کار و آینده مشګل جوانان خاورمیانه و دنیای سوم


Share/Save/Bookmark

انقلاب , سکس , تحصیل  ,کار و آینده  مشګل جوانان خاورمیانه و دنیای سوم
by Sahameddin Ghiassi
31-Mar-2011
 

انقلاب  سکس  تحصیل  کار و آنیده  مشګل جوانان خاورمیانه و دنیای سوم همه ما میدانیم که جوانان بعد از دوران بلوغ همه چیز میخواهند و چون ضرب زور و قدرت توانایی ذهنی و بدنی و هورمونی دارند این است که بسیار فعال هستند  و در اجتماع های پیشرفته از این نیروها خوب استفاده میکند ولی در کشورهای عقب افتاده این نیروها هزر میرود  در کشورهای دنیای سوم متاسفانه به این واقعیت ها هیچ توجهی نمی شود و یا پدران مادران سعی دارند این مشګلات را فراموش کنند و یا از عهده این مشګل بر نمی آیند  در دوره دبیرستان که دوران بلوغ آغاز میشود اګر مدرسه های ما بتوانند از انرژی جوانان خوب استفاده کنند و معلمان دلسوز و مهربان به آنان خوب تعلیم بدهد واضع است که جوانان برنده ګان اصلی خواهند شد  ولی متاسفانه نداشتن دبیران مجرب و تحصیکرده بخصوص در رشته های ریاضی و زبان مساله ای بود که بیشتر شاګردان طبقه متوسط و فقیر ایران با آن دست به ګریبان بودند.

  شاید اګر مدرسه های ما هم مختلط باشد بسیاری از مشګلات جنبی حل بشود  زیرا با دوستی و معاشرتهای عادی تا اندازه جوانان ما به هم و به محیط عادت خواهند کرد ولی باز تعصب ها کورانه و چشم نګشودن به روی واقعیت ها همکاری بین پدران  مادران و فرزندان و اجتماع را از بین برده بود  . در سن نوجوانی و جوانی این جوانان احتیاج به رابطه های عشقی و شاید هم جنسی دارند  در محیط ما عشق بدون سکس و نیز بد بودن رابطه های جنسی باعث شده است که عشق از رابطه جنسی و یا سکس کاملا فاصله بګیرد نتیجه آن این است که حتی در موقع ازدواج هم بسیاری از دختران از سکس بیزار هستند و رفقای جنسی خوبی برای همسرانشان نمی باشند  دختری که عادت کرده است حس جنسی خود را بکشد و یا به ادبیات ویا به هنر و تفریح ورزش پناه ببرد و یا پسری که نمی خواهد با زنان هرزه رابطه جنسی  داشته باشد و به کتابخوابی و ورزش رو آورده است با سعی کرده به هنرهای زیبا خود را مشغول کند  همه شاید در زندګی زناشویی مشګل داشته باشند . هنګامیکه در کلاس هشتم بودم  میدیدم که روزهایی که درسهای بعد از ظهر کم است بچه ها باهم قرار میګذارند و دسته جمعی این کودکان چهارده پانزده ساله به دنبال هم ریسه شده به شهر نو میرفتند   نمیدانم که رابطه یک پسر چهارده ساله و یا شانزده ساله با یک زن باحتمال فقیر و بیچاره روسپی که از شدت فقر مجبور به تن فروشی بوده است چه خاطره ای در مغز پسربچه میتواند بګذارد .

 بعضی از پسران هم به ګاو مرغ خروس بز خر و سایر حیوانات برای ارضای جنسی خود رجوع میکردند و نیز آن دسته از پسرها که مثلا خود دار بودند تعریف میکردند که کیسه های پلاستیکی را پراز آب ګرم میکنند و از آن برای ارضای شخصی در حمامها و ګرمابه ها استفاده میکنند بعد هم حس درد و ګناه اینکار لااقل یک روز با آنان بود  خواب دیدن در شب شاید یکی از بهترین نوع تخلیه اسپرم باشد ولی خوب اګر مهمان بودند  نمی توانستند از این حق هم استفاده کنند و بایست تمام شب بیدار بمانند تا بقول معروف ملتحم نشده و رختخواب میزبان را کثیف نکنند  ثروتمندان برای جوانان پسر خود کلفتهای جوان و خوش فرم میآوردند و کلفتها هم به طمع اینکه پسر خانواده بعدا با آنان ازدواج میکردند خودشان را لو میدادند  راه های دیګری هم که بود یکی از بین بردن حالت جنسی و بوجود آوردن یک نوع عشق بدون سکس در جوانان بود که بدین ترتیب این عشق را متوجه خواهر و سایر اعضای خانواده مانند برادر و فرزندان آنان میکردند  و بدین وسیله من به عنوان معلم سالها شاهد این بودم که شاګردان دختر بخصوص دانشجوی من پس از ازدواج مشګل دارند و عملا به شوهران خود میګفتند که اګر مرا دوست داری بایست از سکس صرف نظر کنی و تنها عاشق مثلا روحانی من باشی.

  که همه اینها سالم و طبیعی نمی توانند باشند  حالا انقلاب شده است  طبقه متوسط ایران قبل و بعد از انقلاب با مساله مشګل دارد  در قبل از انقلاب دختر ها در کلاسهای هشتم تا دهم مرتب نامزد میشدند و یا اصلا ازدواج میکردند و زن کسانی میشدند که از آنان ده سال یا بیشتر بزرګتر بودند و از خانواده های ثروتمند ویا متوسط بالا بودند  ولی پسران هنوز هم درګیر مشګل جنسی خود بودند   خیلی از پسرها در دوره دانشجویی دنبال شکار دختران ثروتمند بودند  و بعضی ها سعی میکردند به خارج از ایران بخصوص اروپا بروند تا مثلا از شرایط آزادیهای جنسی آنان استفاده کنند  موقعی مد شده بود که دختر ها تنها میخواستند زن دکتر یا مهندس و یا مردان ثروتمند بشوند ولی معلوم است که اکثر مردان در این شرایط نبودند  در خارج هم دختران اروپایی به این راحتی با پسران خاورمیانه ای معمولی دوست صمیمی نمی شدند  بایست ثروتمند بودند  خیلی باهوش و درس خوان بودند و یا لااقل خیلی خوش تیپ و معاشرتی باشند  تا تبوانند دختری را بخود جلب کنند  ولی بیشتر این جوانان با دختران ناقص شل  کور یا یک چشمی و بسیار فقیر میتوانستند  کنار بیایند  هنګامیکه در مثلا یک جشن ایرانیهای دانشجوی شرکت میکردند اغلب دوستان دختر آنان خیلی را سطح پایین و مشګل دار بودند  درست مثل اتاقهایی که به خاورمیانه ها اجاره میدادند  که مشتری اروپایی نداشته باشند  نداشتن پول کافی و نداشتن معلومات اولیه کافی دانشجویان خاورمیانه ای را در اروپا با مشګل جدی روبرو میساخت صرف نظر از دانشجویان بسیار با هوش و یا ثروتمند اغلب آنان بدون ګرفتن مدرک تحصیلی به کشورهای خود برمیګشتند  حالا زبان بلد بودند میتوانستند در شرکتهای خارجی کار کنند و ادامه تحصیل هم بدهند .

 ولی باز در موقعیتی نبودند که بتوانند ازدواج بکنند  باز مشګل اصلی سرراه بود  آنان که خوش تیپ تر بودند با زنان شوهر دار بخصوص زنانی که شوهر های مسن تر داشتند رابطه های عشقی و جنسی برقرار میکردند ولی زن شخص ثروتمند تنها از آنان بعنوان یک رفع حاجت استفاده میکرد نه اینکه واقعا عاشق واقعی باشد و از همسر ثروتمندش تلاق بګیرد و زن او بشود   بعد از زمانی که این دانشجو میتوانست درس خود را پایان دهد و مثلا در سن سی سالګی بود حالا بایست به خدمت وظیفه میرفت و باز دوسالی هم در آنجا میماند دوباره روز از نو روزی از نو  بایست دنبال کار بګردد حالا یک پسر بیست پنج ساله نبود که از اروپا بازګشته و زبان هم بلد بود  حالا یک مثلا فوق لیسانس علوم بود که در سن سی چند سالګی بایست کاری دست پا کند که خدمت وظیفه اش را هم تمام کرده بود  حالا بایست چند سالی کار کند  ماشین بخرد خانه ای بتواند اجاره کند و اسبابی وسایلی داشته باشد که حالا او سی پنج ساله است و شاید بتواند دختری از طبقه پایین تر از خودش را به زنی بګیرد  بعد هم که انقلاب شد و همه چیز بهم ریخت  و خیلی ها دوباره مجبور شدند که بخارج از ایران بروند  و همه تف تف کردنها و نق غر زدنهای خارجیها را تحمل کنند و آنچه هم که در ایران داشته اند نیز بایست به دست فک فامیل می سپردند  و آنان برایش میخوردند و اینجا در کشوری بیګانه با زندګی از نو دست پنجه نرم کنند  حالا این بچه ها بودند که از وی زندګی لوکس میخواستند و داستان تکرار میشد.

  بچه هایی که از شرایط بسیار بهتری از پدر استفاده میکردند ولی از آنجاییکه بشر طماع است  و به این زودیها راضی نمی شود این فرزندان قدر پدرانشان را  نمی دانند و حریص و ییشتر طلب هستند  یادم میآمد که پدری میګفت که پدرم برای من هیچ کاری نکرد ولی من اورا دوست داشتم  تا آخر عمر به او احترام میګداشتم  ولی بچه های من بمن میګویند که پدر ما زرنګ نبود و با داشتن شغل های خوب و پردرآمد با دست خالی به آمریکا آمد و مثل سایرین از آنهمه امکان رشوه خواری استفاده نکرد  خوب چه میشود کرد که حتی فرزندان شاه ایران هم از زندګی در آمریکا راضی نبودند و با وجود اینکه زیبا و رعنا و فقیر هم نبودند نتوانستند با مشګلات غرب کنار بیایند و خودکشی کردند  آنان تنها کسانی نبودند که بعداز انقلاب ایران خود کشی کردند بسیاری از شاګردان و هم کلاسی ها من که حتی از بهترین دانشګاه های اروپا هم دکتری ګرفته بودند خودکشی کردند   بیګانګی  حسادت  اطرافیان بی مهری و یا چه چیزهایی باعث میشود که جوانان ما اینطور بقول معروف حروم بشوند و دیوانه ګانی مثل قذافی با توپ تانک و مسلسل به جان مردم خودش بیفتد و با آتش ارتش به جنګ ملت خودش برود.  ایکاش که ما هم رهبران دلسوزی داشتیم که نمی ګذاشتند جوانان ما به دست خودی و بیګانه اینطور پربر بشوند  و به جای دوستی و محبت بین آنان نفاق و دشمنی برقرار بماند 

اگر دوست دارید وقتى به خانه می آیید ؛ یکى دور و برتان بچرخد  و نشان بدهد که از دیدن شما واقعا خوشحال است...

اگر دوست دارید وقتى غذا مى پزید؛ یکى باشد که هر چه جلویش بگذارید با علاقه بخورد و هیچوقت هم نگوید که دستپخت مامان جانش بهتر از دستپخت شماست...

اگر دوست دارید کسی را داشته باشید که همیشه ی خدا برای بیرون رفتن از خانه حاضر یراق باشد و هر روز و هر ساعتى که شما بخواهید همراه شما به کوچه و خیابان بیاید...

اگر دوست دارید کسی را داشته باشید که هیچوقت کانال های تلویزیون را به میل خودش عوض نکند و به فوتبال هم علاقه اى نداشته باشد ؛ اما همپای شما تا بوق شب پای تلویزیون بنشیند و فیلم هاى رمانتیک تماشا کند...

اگر کسى را میخواهید که هیچوقت بهانه های الکى نمى تراشد و از شما ایراد های بنى اسراییلى نمى گیرد...

اگر کسى را میخواهید که برایش اهمیت ندارد که شما زشت اید یا زیبا ؛ چاق اید یا لاغر ؛ پیرید یا جوان...

اگر کسى را مى خواهید که همواره به حرف های شما گوش میدهد و بدون قید و شرط دوست تان دارد...
 
(توصیه میکنم که یک سگ بخرید) نه زن  بگیرید  و نه شوهر کنید?

انسان ها  به شیوه ی هندیان بر سطح زمین راه می روند. 

با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت. 

  در سبد جلو، صفات نیک خود را می  گذاریم.  در سبد پشتی ، عیبهای خود را   نگه می داریم .  به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را بر صفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان  حبس می کنیم . در همین زمان بیرحمانه،  در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم. 

بدین گونه است که در باره ی خود بهتر از او داوری می کنیم ، بی آنکه بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد. 

پائولو کوئیلو   هر مردي بايد يكروزي ازدواج كنه،چون شادي تنها چيز زندگي نيست

آنونيموس

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

Bachelors should be heavily taxed. It is not fair that some men should

be happier than others.

--Oscar Wilde

براي مجردها بايد ماليات سنگيني مقرر شود،چون اين انصاف نيست كه بعضيها

شادتر از بقيه زندگي كنند

اسكاروايلد

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ----

Don't marry for money; you can borrow it cheaper.

--Scottish Proverb

براي پول ازدواج نكنيد ، ميتونيد اونرو با بهره كمتري قرض بگيريد

ضرب المثل اسكاتلندي

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ----

I don't worry about terrorism. I was married for two years.

--Sam Kinison

من از تروريستها وحشتي ندارم ، من دوساله ازدواج كردم

سام كينيسون

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

Men have a better time than women; for one thing,

they marry later; for another thing, they die earlier.

--H. L. Mencken

مردها فرصت بهتري در زندگي نسبت به زنان دارند،يكي بخاطر اينكه ديرتر

ازدواج ميكنند و دوم اينكه زودتر ميميرند

اچ.ال.منكن

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

When a newly married couple smiles, everyone knows why.

When a ten-year married couple smiles, everyone wonders why.

وقتي كه يك زوج تازه مزدوج لبخند ميزنند،همه ميدونند چرا

ولي وقتي يك زوج ده سال پس از ازدواج لبخند ميزنند همه حيرانند چرا ؟

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

Love is blind but marriage is an eye-opener.

عشق آدم را كور ميكند ولي ازدواج چشمان انسان را باز ميكند

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ----

When a man opens the door of his car for his wife,

you can be sure of one thing:

either the car is new or the wife.

وقتي مردي درب خودرو را براي همسرش باز ميكند ، شما ميتوانيد مطمئن باشيد كه : 0

يا ماشين جديد است يا همسرش

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

I take my wife everywhere, but she keeps finding

her way back to home always.

--Anonymous

من همسرم را خودم همه جا ميبرم ، ولي اون هميشه راه برگشتن به خانه را پيدا ميكند

آنونيموس

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ----

I asked my wife, "Where do you want to go for our

anniversary? " She said,"Somewhere I have never been!" I told her,

"How about the kitchen?"

--Anonymous

من از همسرم پرسيدم كه براي سالگرد ازدواجمان به كجا برويم؟  او گفت: به

جائي كه تا حالا نرفتم.من گفتم: نظرت راجع به آشپزخانه چطوره؟!!!!! 0

آنو نيموس

------------ --------- --------- --------- --------- --------- ---------

We always hold hands. If I let go, she shops.

من هميشه دستان همسرم را در دستم ميگيرم، چون اگه رهاش كنم اون ميره خريد0

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- -

My wife was in beauty saloon for two hours.

That was only for the estimate.

--Anonymous

همسرم براي دوساعت در يك سالن آرايش و زيبائي بود

البته فقط براي ارزيابي و قيمت گرفتن

آنو نيموس

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- -

She got a mudpack and looked great for two days. Then

the mud fell off.

--Anonymous

همسرم يك ماسك تقويتي صورت خريد ،براي دوروز خيلي صورتش خوب شده بود ولي

بعدش ماسك افتاد !!!0

آنو نيموس

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

Badd Teddy recently explained to me why he refuses

to get to married.

He says "the wedding rings look like minature

handcuffs... .."

--Anonymous

باد تدي براي من شرح ميداد كه چرا از ازدواج كردن فراريست.ميگفت: حلقه

ازدواج مثل يك دستبند مينياتوريست00000

آنو نيموس

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---

A man placed some flowers on the grave of his dearly

parted mother and started back toward his car when his attention was

diverted to another man kneeling at a grave. The man seemed to be

praying with profound intensity and kept repeating, 'Why did u have to

die? Why did you have to die?" The first man approached him and said, "Sir,

I don't wish to interfere with your private grief, but this

demonstration of pain in is

more than I've ever seen before. For whom do you mourn so? Deeply? A

child? A parent?"The mourner took a moment to collect himself, then

replied "My wife's first husband."

مردي دسته گلي روي قبر مادر عزيز مرحومش گذاشت و داشت به سمت ماشينش

برميگشت كه توجهش به مردي جلب شد كه بالاي سر قبري زانو زده بود.بنظر

ميرسيد مرد با سوز و گداز فراواني جمله اي را تكرار ميكرد،"چرا بايد از

دست ميرفتي؟" ، " چرا بايد از دست ميرفتي؟"0

مرد اولي به سمتش رفت وگفت: اميدوارم مزاحم سوگواريتان نشده باشم اما در

اين حد اظهار عجز و ناراحتي را تا بحال نديده ام ، براي چه كسي

اينطورعميق ابراز ناراحتي ميكنيد؟ فرزند؟والدين؟

مرد سوگوار چند لحظه اي طول كشيد تا خودش را جمع و جور كند سپس پاسخ

داد:"شوهر اول همسرم ! " 0

------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- ----

A couple came upon a wishing well. The husband

leaned over, made a wish

and threw in a coin .

The wife decided to make a wish, too. But she leaned

over too much, fell

into the well, and drowned. The husband was stunned

for a while but then

smiled "It really works!"

يك زوج بر سر يك چاه آرزو رفتند، مرد خم شد ، آرزوئي كرد و يك سكه به

داخل چاه انداخت.زن هم تصميم گرفت آرزوئي كند ولي زيادي خم شد و ناگهان

به داخل چا ه پرت شد

مرد چند لحظه اي بهت زده شد بعد لبخندي زد و گفت: " اين واقعا" درست كار

ميكنه !!!!"0

There are moments in life when you miss someone
So much that you just want to pick them from
Your dreams and hug them for real

گاهی در زندگی دلتان به قدری برای كسی تنگ می شود
كه می خواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید
و آرزوهای خود در آغوش بگیرید



When the door of happiness closes, another opens
But often times we look so long at the
Closed door that we don't see the one which has been opened for us

وقتی در شادی بسته می شود، در دیگری باز می شود
ولی معمولاً آنقدر به در بسته شده خیره می مانیم
كه دری كه برایمان باز شده را نمی بینیم



Don't go for looks; they can deceive
Don't go for wealth; even that fades away
Go for someone who makes you smile
Because it takes only a smile to
Make a dark day seem bright
Find the one that makes your heart smile

به دنبال ظواهر نرو؛ شاید فریب بخوری
به دنبال ثروت نرو؛ این هم ماندنی نیست
به دنبال كسی باش كه به لبانت لبخند بنشاند
چون فقط یك لبخند می تواند
شب سیاه را نورانی كند
كسی را پیدا كن كه دلت را بخنداند


Dream what you want to dream
Go where you want to go
Be what you want to be
Because you have only one life
And one chance to do all the things
You want to do

هر چه میخواهی آرزو كن
هر جایی كه میخواهی برو
هر آنچه كه میخواهی باش
چون فقط یك بار زندگی می كنی
و فقط یك شانس داری
برای انجام آنچه میخواهی

May you have enough happiness to make you sweet
Enough trials to make you strong
Enough sorrow to keep you human and
Enough hope to make you happy



خوب است كه آنقدر شادی داشته باشی كه دوست داشتنی باشی
آنقدر ورزش كنی كه نیرومند باشی
آنقدر غم داشته باشی كه انسان باقی بمانی
و آنقدر امید داشته باشی كه شادمان باشی


The happiest of people don't necessarily
Have the best of everything
They just make the most of
Everything that comes along their way

شاد ترین مردم لزوماً
بهترین چیزها را ندارند
بلكه بهترین استفاده را می كنند
از هر چه سر راهشان قرار میگیرد



The brightest future will always be based on a forgotten past
You can't go forward in life until
You let go of your past failures and heartaches

همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود
نمیتوانی در زندگی پیشرفت كنی
مگر غمها و اشتباهات گذشته را رها نكنی



When you were born, you were crying
And everyone around you was smiling
Live your life so at the end
You’re the one who is smiling and everyone
Around you is crying

وقتی كه به دنیا آمدی، تو گریه می كردی
و اطرافیانت لبخند به لب داشتند
آنگونه باش كه در پایان زندگی
تو تنها کسی باشی که لبخند بر لب داری
و اطرافیانت گریه می كنند


Please send this message to those people
Who mean something to you (I JUST DID)
To those who have touched your life in one way or another
To those who make you smile when you really need it
To those who make you see the
Brighter side of things when you are really down
To those whose friendship you appreciate
To those who are so meaningful in your life


لطفاً این پیام را به كسانی بفرست
كه برایت ارزشی دارند (همان طور كه من این كار را كردم)
به كسانی كه به طرق مختلف در زندگیت تأثیر داشته اند
به كسانی كه وقتی نیاز داشتی لبخند به لبانت نشاندند
به آنهایی كه وقتی واقعاً ناامید بودی
دریچه های نور را نشانت دادند
به كسانی كه به دوستی با آنها ارج می گذاری
و به آنهایی كه در زندگیت بسیار پرمعنا هستند

Keep Smiling. G. Sh

 


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi