فردوسی و قادسيه, بامدادی بر پايان ايران


Share/Save/Bookmark

فردوسی و قادسيه, بامدادی بر پايان ايران
by samsam1111
15-Jul-2008
 

من در اين پيش گفتار کوشش کرده ام که در توان بيسوادی فارسيم  واژه هايه فارسی را در برابر يکسانه عربی اش بکار گيرم.

Ferdowsi & Qadesiyeh, The Dawn of Iran,s Demise

To call the "Qadesiyeh" a battle is like calling the Sun a mere "source of light" and it doesn,t do it  justice. Qadesiyeh indeed was an Iranic Armagedon that abruptly &  via brute force converted the Iranic psychi,self worth & identity to a new entity.

The Qadesiyeh was truly the transformation of a glorious"Nations State" to a "Stateless Nation" of Serfs & Conversion of Proto-Iranic spirit of challenge & adventurism to the "post Iran" culture of Subjugation & "Sufism" that produced waves after waves of Mercenary "dime a dozen" so called elites like overtly noted "Hafiz" & Associates who promoted the status que & "Serfdom" and did seek their solitude & pride disowning the past & embrace foreign ways & masters .Iran is done & over with but If it were not for a few "Gems" like Ferdowsi who spoke for the legacy of his "beloved Iran" so passionatly and without any "Ism" We couldn't even be able to claime lineage to that ancient "calling" .

The poems are from my personal childhood shahnameh. Eventhough the Alphabet  doesn't  do it justice,

فردوسی پاک سرشت به درستی اسلام و قران را ملامت و سرزنش نمیکند که این اسلام نبود که لشگر راهزنان و بختجویان و کنيزگیران را گماشت تا افند کنند به سرزمینه یکتا پرستان و خدا پرستان ایران که خود ايستايی اش{استقلال..واژه من دراوردي من} را از چنگ گيرند.که قران يکتا پرستان را گرامی دارد ... آنان سوداگران خلیف بودند

.تا روز سوم لشگر ايران جنگ را برده بود و تازيان بيمناک زخمی و  رنجور .رستم خود شيفته شده گارد پياده کردان سپاه سواره سکاها و داهيان و

گارد سواره شاه را  فرمان  داد به مداين روند چون شنيد که موبد هواخواه گراز دندان تاج و تخت تيز کرده و و کمين کرده شکست رستم تا بر يزدگرد بشورد و گراز بر تخت نهد.روز 4 طوفان شن به سويه  لشگر ايران دميد و تازی بکشت تا توانست از ايرانيان کور نگار .رستم سعد را به نبرد تن به تن ندا داد تا دل دهد به سپاه ايران ولی با کتفی خونين از تير نشان نيزه.. و سرش  داد به راه ايران و ماند لشگری بی سر.

نامه رستم به برادرش پيش از لشگرکشي:

شود بنده بي هنر شهريار--نژاد و بزرگی نيايد به کار{ا}
به گيتی نماند کسی را وفا--روان و زبانها شود پر جفا
از ايرانيان وز ترک و از تازيان--نژادی پديد ايد اندر ميان
نه دهقان{ايراني} نه ترک و نه تازی بود--سخنها بکردار بازی بود
همه گنجها زير دامن {ملا}نهند--بکوشند و کوشش به دشمن دهند{پول به حزبالله}

نامه رستم فرخزاد فرمانده لشگر ايران به سعد شب قبل از نبرد قادسيه :

سر نامه گفت از جهاندار پاک--نبايد که باشيم بي ترس و باک
که ازوست برپای گردون سپهر--همه پادشاهي داد است و مهر

که دارد به فر اهرمن را به بند--خداوند تيغ و کلاه و کمند

به من باز گوی انکه شاه تو کيست--چه مردی و ايين و راه تو چيست

بنزد که جويی همی دستگاه-- برهنه سپهبد برهنه سپاه

به نانی تو سيری و هم گرسنه--نه پيل و نه تخت و نه بار و بنه

به ايران تو را زندگاني بس است--که مهر و کله بهر ديگر کس است
که با پيل و فر است و با ناج و گاه--پدر بر پدر نامبردار شاه

ببالای او تخت را شاه نيست--به ديدار او در فلک ماه نيست
ببخشد بهای سر تازيان--که گنجش نگيرد ز بخشش زيان

سگ و يوز و بازش ده و دو هزار--که با زنگ و زارند و با گوشوار
که او را ببايد بيوزوبسگ--که بر دشت نخجير گيروتبگ

ز شير شتر خوردن و سوسمار--عرب را بجايي رسيده است کار

که تاج کياني کند ارزو--تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
شما را بديده درون شرم نيست--زراه و خرد مهر و ازرم نيست

بدين چهر و اين مهر و خوي--همی تخت و تاج امدت ارزو
جهان گر به اندازه جويی همي-- سخن بر گزافه نگويی همی
سخنگوي،مردی بر ما فرست--جهانديده و گرد و دانا فرست

بدان تا بگوي که راي تو چيست--به تخت کيان رهنماي تو کيست
تو جنگ چنين پادشاهی مجوي--که فرجام اين خواريست بی ابرو

نبيره جهاندارنو شيروان--که با داد او پير گشتي جوان
پدر بر پدر شاه و خود شهر يار--زمانه ندارد چنو يادگار

جهان را مکن پر ز نفرين خويش--مشو بد گمان اندر ايين خويش

نگه کن به اي نامه پند مند--مکن چشم و گوش خرد را ببند

Thank you Lord for giving us Ferdosi!!! & pls give us a few more and take the useless tons down here for exchange.. Amen!


Share/Save/Bookmark

more from samsam1111
 
ebi amirhosseini

Your Best source...

by ebi amirhosseini on

for now is :

A Concise Pahlavi Dictionary by D. Mackenzie

please email me the  words ,I'll try to help.

Best wishes


samsam1111

If you can correct and add true Pahalavi words

by samsam1111 on

don,t be shy...let me know pal..btw there is a mr ethics "eshgheh qadesiyeh" on your last blog

نحن معترضون غلیظاً للخلیج الفارسیه!

calling us Racist.The genious says Arabic is good for Iran.you damn racist you Ebi!!


ebi amirhosseini

Samsam Jaan

by ebi amirhosseini on

"Kherafastaraan" all over beloved Iran.

Best Wishes

p.s.

Kherafastar in Avastan & Pahlavi language means : Mojood-e-Sharir/Bad.