New School Year in Iran: Mother Tongues Are Still Absent

Share/Save/Bookmark

New School Year in Iran: Mother Tongues Are Still Absent
by Savalan
26-Sep-2011
 

Public Statement: Association for Defence of Azerbaijani Political Prisoners in Iran (ADAPP)

September 26, 2011

Schools in Iran started on September 23rd. Azerbaijani children, however, are still barred from education in their mother tongue, the Turkish language. Despite the multicultural and multilingual nature of Iranian society, Iranian governments have been promoting Persian culture and language as the foundation of Iranian identity for many decades; the only language of instruction in the education system is Persian / Farsi and non-Persian languages are banned in education and official usage.

The Azerbaijani population of Iran is the largest linguistic minority group in the country, comprising an estimated 25-35% of the total population of Iran. They reside primarily in North and Northwest Iran, although significant communities are found throughout the country. Azerbaijanis speak a dialect of Turkish, closely related to Azerbaijani Turkish spoken in the Republic of Azerbaijan. Along with other minorities in Iran, Azerbaijanis are subjected to racism and cultural, linguistic and economic discrimination.

In 1925, when the newly appointed shah of Iran, Reza Shah, implemented a policy of cultural and linguistic homogeneity and assimilation for all nationalities in Iran, the Persian language and culture became dominant; those who spoke minority languages were barred from education and media in their native tongues. Members of ethnic and linguistic minorities such as Turks/Azerbaijanis, Arabs, Kurds, Turkmens and Balochis were forced to feel ashamed of their mother tongues and culture, and, from childhood, faced assaults in state-run media.

In recent decades, many states have significantly improved constitutional recognition of the minority languages as well as schooling in mother tongues. Moreover, several countries like Morocco, Iraq and Afghanistan have raised the status of the languages of larger minorities to the official languages of those states. However, in Iran, there has not been any improvement of linguistic and cultural rights for ethnic minorities since the domination of Persian language in 1925.

The Association for Defence of Azerbaijani Political Prisoners in Iran, ADAPP, calls on the Iranian government to allow education in Azerbaijani Turkish, as well as other non-Persian languages, in Iranian schools; to release all prisoners of conscience who have been unlawfully arrested for advocating for Azerbaijani linguistic and cultural rights, and to allow uninterrupted peaceful assembly of Azerbaijanis, demonstrating in favor of linguistic and cultural rights as guaranteed by Article 27 of the Iranian Constitution.

ADAPP believes that a practical recognition of non-Persian cultures and languages in Iran and a respect for the multicultural nature of Iranian society would be a significant development, not only for non-Persian communities, but also for the Persian people and the entire country.

Association for Defence of Azerbaijani Political Prisoners in Iran (ADAPP)
Fakhteh Luna Zamani
Executive Director
Vancouver, Canada

For further information, please contact:
E: info.adapp@gmail.com
//www.adapp.info

Share/Save/Bookmark

more from Savalan
 
maziar 58

merci

by maziar 58 on

** just a joke

my o my !

already can see Iran in near future

some body calls a # and :

Farsi feshar  yek

turki feshar iki

Arabi feshar thalath

kurdi feshar chohar

Rashti........

yashasin  yashasin.

Maziar


default

Multi Culturalism and Multi-Lingualism are good

by Hooshang Tarreh-Gol on

Everyone should have to right to study in their own language. However the distinction comes into fore when all these ultra-nationalist trends try to manipulate the situation and promot neo-fascist  Pan this and Pan that.

Yashasin Azarbayjan!

Yashasin Naabdel! 


maziar 58

hooshang khan

by maziar 58 on

thanks for the link and the blog and

 so this is the story of our lives !

kaash mitavanestem be zaban madari never learned(my mother's family moved from hashtar khan) following that famous OKT. savalan khan bikhiyal  Iran zaban rasmi farsi de.

BTW    No Arab in khuzestan ever ate lizzard for as long as I lived there.

Maziar


default

"آقای پان" و احوالاتش

Hooshang Tarreh-Gol



"آقای پان" و احوالاتش

علیرضا نابدل


اشاره: مقاله ی زیر از علیرضا نابدل چریک فدایی خلق ایران است که در
مجله ی مهد آزادی آدینه در تبریز، در تیرماه سال ۱٣۴۵ منتشر شده است. این
مقاله نشان می دهد که بخش اعظم فعالین چپ در ایران در سال های دورتر نسبت
به مسائل ملی در ایران چگونه فکر می کرده اند. این مقاله روز پنجشنبه در
وبلاگ کردی - فارسی روانگه در آدرس زیر درج شده است:
//www.ruwange.blogspot.com

" هرگز نژاد باعث هیچ افتخار نیست.
این افتخار ماست نژاد آفریدهاند."
"مفتون"

اروپا بعداز گذشتن بیست سال هنوز نتوانسته است خاطرهء
ننگین فاشیسم را از ذهن خود پاک کند و هنوز گاه و بیگاه نفرت خود را بصورت
رمان ها، نمایش ها و فیلم ها نسبت به درندهخوترین برتری جویان تاریخ ابراز
میدارد. با وجود این همه میدانند که امپریالیزم اروپائی دیگر هرگز نخواهد
توانست عروسک های تازهای از نوع هیتلر را بروی صحنه بیاورد.
جوانان اروپائی دیگر هیچگاه این ننگ را نخواهند پذیرفت. اما اگر تسلط
مجدد فاشیسم بر اروپا رویائی بیش نباشد، هنوز در اینطرف دنیا سوداگرانی
هستند که خیلی مایلند تخم نئوفاشیسم و پرو فاشیسم* در ذهن نوجوانان پرشور و
پرانرژی آسیا و آفریقا پراکنده شود. این جوانها تا چشم باز میکنند، خود را
اسیر محرومیت های فراوان مییابند و کمی که بزرگتر میشوند، با حقایق تلخی
آشنا[ئی] می یابند مثلا درمورد عقب ماندگی، عدم ڕشد، استعمار و ...

و "آقای پان**" در یک چنین گیر و داری نبوت خود را ظاهر
میکند "هم میهن گرامی!" "نیاخاک" ما روزی از دریای مشرق تا دریای مغرب
ادامه داشته است. و نیاکان ما برای تادیب اسرای ملل پست مغلوب تازیانههائی
از چرم کرگدن میساختهاند. هم میهن گرامی! حالت چشمان و بینی تو نشان میدهد
که صد در صد از نژاد پاک نیاکان هستی زیرا بینی تو عینا شبیه بینی
بنیانگزار امپراتوری ماست. برخیز با ما همداستان شو تا ملل پستی را که خو،
زبان، و فرهنگ پلیدخود را بر "نیاخاک" ما تحمیل کردهاند و جلوی رشد نژاد
پاک ما را گرفتهاند، و مسئول تمام بدبختی های ما هستند، از صفحه روزگار پاک
کنیم" ... زیرا بلاشک نوبتی هم باشد نوبت ماست که حق توحش بگیریم، استعمار
کنیم و صاحب نژاد برتر، زبان برتر، مذهب و مرام برتر و پیشوای برتر باشیم:
بدین ترتیب عقدههای حقارت را که تا دیروز جنبه فردی داشت، میخواهند "ملی"
کنند.
"آقای پان" همیشه قبل از هر چیز فکر "تجدید عهد باستان" را
پیش میکشد. اما نه واقعیات تاریخی و جنبههای انسانی تاریخ را. بلکه داستان
قلدریها را تسلط چماقداران قبیلهء خود را بر قبایل دیگر مطرح میکند. برای
آقای پان وجود حافظ ها، ابن سیناها، پاستورها، ویکتور هوگو ها، و بتهون ها
چیز مهمی نیست. فقط شاید برای اثبات "نبوغ ذاتی" قوم خود از چنین کسانی نام
ببرد. همچنین از کشتارهای دستهجمعی و چپاولگری نسبت به ملل تحت اسارت و
طبقات رنجدیده توسط امپراتوران قوم برتر (مثل کشتار هواداران مزدک) بعنوان
"گوشمالی یاغیان" و "سرکوبی دشمنان" یاد می شود. امروز "پان های" آناطولی و
همچنین یونان بر سر مساله قبرس فریاد آزادی و تساوی حقوق شان گوش فلک را
کر میکند و هر کدام بفکر "آزاد کردن" برادران خود هستند. حال آنکه از نظر
همین آقایان رفتاری که طی قرون و اعصار در امپراتوری های یونان و عثمانی با
ملل مغلوب و کوچک شده است، برحق و عادلانه بوده. آری این مسائل مهم
نیستند. مساله مهم مثلا برای "پان های ایرانی" اینست که خشاریارشاه در هجوم
به یونان (که میلونها نفر از قبایل وحشی و نیمه وحشی را علیه یونان تجهیز
کرده بود) چند بار دریا را شلاق زد و جنس شلاق او برسم آرین های اصیل از
چرم کرگدن بوده است یا چرم گاو. همینطور برای "پانهای رومی" این مطلب مهم
است که بدانند روم در عهد کدامیک از امپراتوران خود ملل شرق و غرب را بهتر
به زنجیر کشیده است.
و گرنه میراث حافظ ها و ابن سیناها، داوینچی ها و بتهون و
تسوایک ها برای پان هرگز قابل بهرهبرداری نخواهد بود چون از غزلیات حافظ
بهیچ وجه اندیشه برتری "آرین های ایرانی" برنمیآید و ابن سینا و ذکریای
رازی چیزی برای منکوب ساختن ملل پست غیر ایرانی اختراع نکردهاند. استیفن
تسوایک ملت خود را بسیار دوست میداشت و سالها برای اعتلای مدنیت و فرهنگ
این ملت کوشیده بود. اما معتقد نبود که ملت او خمیرهای برتر از سایر
انسانها داشته باشد و فاشیست های وطنش را مجاز نمیدانست که سایر ملت ها را
اسیر کنند. تاثر او بحدی بود که با همسرش رفتند و در دیار غربت انتحار
کردند.
شوونیست ها و پروفاشیست ها ضدمذهب هم تشریف دارند. اما نه
از جهت اینکه ماتریالیست باشند. خیر بلکه ایدهآلیست تر از پاپ هم هستند:
علت مخالفت اینان با مذهب اینستکه اولا جاذبه عقاید مذهبی مانع از آن
میشود که معتقدین به مذهب حرفهای آقای پان را گوش کنند.
ثانیا آنچه مسیحیت یا اسلام طی قرون متمادی تعلیم داده است، بهیچ وجه
با حرفهای برتری جویان تنگ بین سازگار نیست و حرفهای آقای پان در اینمورد
کاملا بازگشت به دوران کینههای قبیلهای و نوعی ارتجاع محسوب میشود. چرا که
"پان های" اینطرف کوه یک چیز میگویند و "پان های" آنطرف کوه چیز دیگر؛ هر
کدام فریاد برتری ایل خود را سر میدهند و بدینسان زمین گنجایش بیش از یک
"پان" را ندارد. و هرگز دو "پان" لااقل بر یک قاره نمی گنجند.
در صورتیکه از نظر جهان بینی اسلام یا ناسیونالیست های مترقی قرن
بیستم، ملل و قبایل درویش هائی هستند که برعرصه خاک بخوبی میگنجند. زیرا
هیچ یک را ادعای برتری نیست بلکه همگی می خواهند در شرایط مساوی و
برابر،برادروار در کنار یکدیگر زندگی کنند. بدینسان شوونیست ها و پروفاشیست
ها هرگز قادر نیستند یک تئوری عمومی در مسائل مرتبط به تاریخ داشته باشند.
از نظر پان های ایرانی خشایارشا یک پیغمبر بود در حالیکه اسکندر "گجسته" و
ملعون شمرده میشود. از نظر پان های یونانی درست برعکس. در صورتیکه از نظر
انسان های روشن بین قرن بیستم، تمام فاتحین جهان را باید با یک معیار
سنجید. فکر تسلط بر ملل دیگر همیشه ناپسند بوده است و دفاع در مقابل مهاجم
یک عمل شریف و نجیب. پس جهانگشایان هرگز در خور ستایش نیستند. خواه متعلق
به قبیلهء ما بوده باشند و خواه قبایل دیگر.
باری، پان عربیست ها، پان ایرانیست ها و پان تورکیست ها و
پانهای دیگر از این قبیل هرگز قادر نیستند گرهی از کار ملل آسیائی بگشایند.
اینان سنگریزههائی هستند بر مسیر گردونه تاریخ و عروسکهائی هستند که
خیمهشب بازان روزگار در بعضی شرایط مساعد روی صحنه میآورند. حال آنکه تاریخ
نه بر خیمه شب بازان ابقاء خواهد کرد و نه بر عروسکهایشان. اما در ایران
متاسفانه مساله تنها به " پانهای رسمی" ختم نمیشود بلکه بقایای انواعی از
شوونیسم و ناسیونالیسم افراطی مسخ شده، در بسیاری از شئون اجتماعی ما اثر
گذاشته است بخصوص در فرهنگ این اثر، بارزتر است.
در کتابهای رسمی ما به "عرب سوسمار خوار" اشاره میشود و در واقع باید
گفت قسمتی از هم وطنان ما از سوسمار خوارانند! همینطور مطالب کتب درسی ما
در مورد سایر ولایات هم اغلب براساس طرزفکرهای فوق الذکر است. این موضوع به
دلقک های بیسوادی مثل ابراهیم صفائی نام امکان میدهد که بیایند و مثلا
ستار خان را انکار کنند (به مقالهایکه آقای بیت الله جمالی در مهد آزادی در
همین زمینه نوشته بودند مراجعه کنید)

============
• پرو: هواخواه
** پان: در لغت بمعنی همه میباشد که در مورد اسم بعضی از مکتب های
سیاسی فلسفی بصورت پیشوند بکار رفته است. "پان اسلامیسم" هم از همین نوع
اسامی است که مرحوم دهخدا در لغتنامهاش مقابل آن چنین نوشته" " عقیدهء
اتحاد اسلامی که سیاستمداران اروپا سالهای دراز با آن کلمه بی مفهوم اروپا
را ترسانیده و بنام رفع آن انواع ظلمها و تعدیها و تجاوزات غاصبانه را در
مشرق مرتکب شدند.

خویشتن نقش دیو میکردند
پس زبیحش غریو میکردند ".